-
۶۵۰
طلیعه سخن:
بس نکته با تو گویم شاید ندیده باشی
تا دسته دسته نرگس زین باغ چیده باشی
یکی
از استادان حوزه (حجة الاسلام محمد وحیدی) میفرمود: روزی به حضور یکی از
دوستان صمیمی و قدیمی حضرت امام خمینی رحمه الله رسیدم و از او پرسیدم «شما
که آن همه مدت با حضرت امام بوده اید، رمز موفقیت ایشان را در چه چیزهایی
میدانید؟» آن دوست دیرینه امام فرمودند: «یکی از رموز موفقیت حضرت امام
رحمه الله در انجام دادن کوچکهای بزرگ بود؛ یعنی حضرت امام کارهای خوبی را
که نزد دیگران کوچک به نظر میآمد، بزرگ میدانستند و آنها را انجام
میدادند و به کوچک بودنِ آنها توجهی نمیکردند، بلکه به خوب بودنِ آنها
نظر داشتند.»
ما، مبلّغان، نیز باید از این سلوک اخلاقی - عرفانی
حضرت امام - طاب ثراه - الگو بگیریم و از آن در برنامهها و فعالیتهای
تبلیغی خویش استفاده کنیم. بدین منظور، 20 ریزه کاری تبلیغی را به
قلم آورده ایم تا اگر خوب و مقبول به نظر آمدند، به ریز و کوچک بودنِ آنها
نظر نکنیم و البته خود به نیکی از سروده لسان الغیب شیرازی نیز آگاهیم:
صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
شایان توجه است که اگر واقعیتی تلخ باشد، بیان آن واقعیت نیز به تلخی
میگراید، ولی نیت و هدف این قلمزن، چیزی جز سخن مولوی نبوده است:
زان حدیثِ تلخ میگویم تو را
تا ز تلخیها فرو شُویم تو را
البته
این سخن فرازمند و گرانسنگ امام حسین علیه السلام را که شاید کمتر به آن
توجه داشته ایم، در سراسر این نوشتار، فراروی خویش قرار دهیم:
«مِن
دَلائِلِ العالِمِ انتِقادُهُ لِحَدیثِهِ...؛ (1) از نشانههای انسان
دانشور این است که سخن خویش را به نقد کشد....» ما نیز در نقد رفتار
تبلیغی خویش - اگر نقدی به قلم آورده ایم - به این سخن امام حسین علیه
السلام اقتدا کرده ایم؛ که «کُلُّ الخَیرِ فی بابِ الحُسَینِ.»
1.
استاد قرائتی - حفظه الله - میفرمود: «هنگامی که در ایام تبلیغ و یا جز آن
امام جماعت میشوید، از مُهرهای چند ضلعی، مانند مربعی و مستطیلی شکل و نه
گرد و دایرهای شکل استفاده کنید؛ زیرا یک بار امام جماعتی از مُهر گِرد و
دایرهای شکل در نماز جماعت استفاده میکرده است. هنگام بلند شدن از سجده،
مُهر به پیشانی او میچسبد و سپس بر زمین میافتد و به علت گِرد بودن، به
حرکت در میآید و از او فاصله میگیرد و در نتیجه، بدون مُهر میشود.»
2. همیشه پنج چیز کوچک را همراه خود داشته باشیم و به تناسب و در موارد نیاز به هر کدام، از آنها استفاده کنیم:
یک. عطر؛
دو. شانه؛
سه. آینه؛
چهار. دستمال (کاغذی یا غیر کاغذی) ؛
پنج. مُهر و تسبیح؛
این
قلمزن، یکی از دفعاتی که متأسفانه قبل از سخنرانی، در آینه نگاه نکرده و
خود را ندیده و به سمت محل سخنرانی رفته بود، متوجه شد که عمامه خویش را بر
سر نگذاشته و با عبا و قبای بدون عمامه به طرف محل سخنرانی در حال حرکت
است. حال اگر وی بعد از سخنرانی،از این موضوع آگاه میشد، چه قدر جالب
انگیز مَندناک (!) میشد.
3. دو تَن از مبلّغان روحانی در تلویزیون
گفته اند که تاکنون چندین نفر از بینندگانِ برنامههای ما نامه نوشته و به
ما تذکر داده اند که زیر بغلِ قبای شما پاره شده است، چرا آن را نمیدوزید؟
حتی یکی از بینندگان، نخ و سوزنی را در پاکت نامه گذاشته و برای ما
فرستاده و گفته است که با این نخ و سوزن، زیر بغلِ قبای خود را بدوزید.
با
توجه به این نکته و آگاهی نداشتن برخی مردم از علت بهداشتی نادوخته گذاشتن
این قسمت از قبای مبلّغان، پسندیدهتر است که یا به طور کلی و یا حداقل در
هنگام تدریس و سخنرانی در تلویزیون، از قباهایی استفاده کنیم که زیر بغلِ
آنها دوخته شده باشد.
4. یکی از چیزهایی که تمرکز حواس مخاطب را از
بین میبرد، تکیه کلامهای مبلّغ، مانند «در واقع»، «عارضم به حضور شما» و
«حقیقتاً» است.
فی المثل، به سخنِ در پی آمده بنگریم که گوینده آن به
چه مقدار تکیه کلامِ «در واقع» را در آن به کار برده است: «در واقع باید
به شما عرض کنیم که آیات قرآن و روایات معصومان علیهم السلام در واقع
بهترین و بیشترین دعوت کننده به سوی عدالت گستری در جامعه هستند، ولی در
واقع این خودِ ما هستیم که گاه مانع عدالت گستری در جامعه میشویم و زمینه
بی عدالتی در بین مردم، در واقع به دست خودِ ما فراهم میشود.»
بدین
جهت، باید هر گونه تکیه کلامی را که مانع تمرکز حواس مخاطب میشود، از
سخنان خویش حذف کنیم. برای این کار میتوانیم به نوار و لوح فشرده سخنانمان
گوش دهیم یا از کسی بخواهیم که با شرکت کردن در جلسات تدریس و سخنرانی
هایمان تکیه کلامهای ما را یادداشت و به ما گوشزد کند.
5. اگر تلفن
همراه داریم، صدای زنگ آن را به گونهای انتخاب کنیم که با شخصیت تبلیغی و
موقعیت اجتماعی و صنفی ما متناسب باشد. گاه دیده میشود که تلفن همراهِ
برخی از مبلّغان به گونهای زنگ میخورد که صدای آن واقعاً در شأن آنان
نیست و بلافاصله جلب توجه میکند و نگاه اطرافیان را به سوی خود خیره
مینماید.
6. در هنگام تدریس و سخنرانی، به همه شاگردان و شنوندگان
خود نگاه کنیم. مثلاً نگاه نکردن به نیمی از مخاطبان، میتواند به معنی آن
باشد که این عده را در تدریس و سخنرانی خویش در نظر نیاورده و به آنان توجه
نکرده ایم و از نظرِ «روان شناسی شخصیت»، به شخصیت پنجاه درصد از مخاطبان
خود احترام نگذاشته ایم.
فراموش نمیکنم که در جلسات درس یکی از
استادان شرکت میکردم. در همان جلسات آغازینِ تدریس، متوجه شدم که آن استاد
فقط به شاگردانِ سمت راست خود نگاه میکند. همین امر باعث شد که در جلسات
بعدی، از نشستن در سمت چپِ استاد خود داری کنم و به سمت راست ایشان، نقل
مکان نمایم.
شایان گفتن است که در آغاز و برای این که بتوانیم به همه
مخاطبان و شنوندگان خویش نگاه کنیم، چه بسا که ممکن است به تمرین و ممارست
نیاز داشته باشیم.
7. در ایام میلاد، لباس روشن بپوشیم و چهرهای
شاد و متبسم داشته باشیم و در ایام وفات و شهادت، لباس تیره بر تن کنیم و
چهرهای اندوهناک داشته باشیم؛ زیرا همان گونه که هر گُلی بویی دارد، هر
رنگی نیز تأثیری دارد، به طوری که امروزه موضوع و بحثی با عنوانِ «روان
شناسی رنگها» مطرح و کتابها و مقالاتی در این زمینه نوشته شده است.
8.
از نظر تُنِ صدا به صورت یکنواخت و کسل کننده سخن نگوییم؛ بلکه به تناسب
موضوع و مطلب، گاه صدای خود را بالا بریم و به اوج رسانیم و گاه پایین
آوریم و به فرود کشانیم؛ البته نه آنچنان فریاد برآوریم و گوش خراش سخن
بگوییم که شنوندگانمان را آزرده خاطر سازیم و نه آنچنان آهسته سخن بگوییم
که آنان را در شنیدن و فهمیدنِ سخنانمان به زحمت اندازیم.
9. در
هنگام تبلیغ و تا آن جا که میتوانیم، آداب اجتماعی را رعایت کنیم، حتی اگر
بسیار کوچک و جزئی به نظر آیند؛ زیرا گاه همین امور کوچک و جزئی هستند که
امور بزرگ و مهم را تحت الشعاع خود قرار میدهند و تأثیرات شگرفی بر آنها
میگذارند. مثلاً انگشت کردن در بینی و نگرفتن دست در جلوی دهان به هنگام
خمیازه کشیدن، از مصادیق رعایت نکردن آداب اجتماعی است که انجام دادن مصداق
اول از سوی مُدرّسی، یک بار باعث شده بود که همه مخاطبان خود را از دست
بدهد.
10. از انجام دادن حرکات و کارهای یکنواخت و تکراری در هنگام
تبلیغ خود داری کنیم؛ زیرا انجام دادن این گونه امور، موجب از دست دادن
توجه مخاطب به ما میشود و حتی ممکن است موجب اعصاب خُردی وی گردد. بازی
کردن دائم با تسبیح و محاسن خود، بالا و پایین کردن عینک و به جلو آوردن و
به عقب بردن عمامه به طور مرتب، زدن انگشتها یا دستها بر هم و به شکلی خاص و
به صورت مکرر، نمونههایی از این امر است.
11. به مخاطبان خود
کاملاً احترام بگذاریم و در گفتگو و مخاطبه و رویایی با آنان، تا آن جا که
میتوانیم از کلمات و جملات محترمانه و مؤدبانه استفاده کنیم. فی المثل، به
جای اینکه بگوییم: «از همه کسانی که قدم رنجه کردند و به این مجلس آمدند،
تشکر میکنم»، چنین بگوییم: «از همه کسانی که قدم رنجه فرمودند و به این
مجلس تشریف آوردند، تشکر میکنم.»
12. جز در مواردی که ممکن است
استفاده از بوی خوش برای خودِ ما یا اطرافیان ما زیان یا اشکال داشته باشد،
حتماً در هنگام تبلیغ عطر بزنیم و خوشبو باشیم. خوشبویی از چیزهایی است که
بر مخاطب، تأثیری خوشایند میگذارد و شخصیت ما را در نگاه او ارتقا میدهد
و فراتر میبرد.
13. در هنگام تبلیغ و جز آن، کفشهای خود را واکس
بزنیم و با کفشهای کثیف و خاکی به تبلیغ نپردازیم و تصویری منفی و نامطلوب
در قاب دیدگان مخاطبانمان ننشانیم.
آیة اللَّه امامی کاشانی نقل میکند:
«در نجف اشرف که در خدمت حضرت امام بودیم، ایشان همیشه نعلینهای خود را
واکس میزدند و آن قدر خوب واکس میزدند که نعلینهای ایشان برق میزد.»
(2)
14. به کارگیری بعضی از شوخیها و لطیفهها و حتی برخی از کلمات و
تعابیر در شأن ما، مبلّغان، نیست و شایسته است - اگر نگوییم که بایسته است
- آنها را در تبلیغ و تدریس و سخنرانی بر زبان نیاوریم. یکی از مبلّغان در
سخنرانی خود و به مناسبتی، کلمه «خر» را بر زبان آورده بود. مقام معظّم
رهبری - مدظله العالی - پس از شنیدن این کلمه در سخنرانی آن مبلّغ، به او
تذکر داده بودند که از این گونه کلمات در سخنرانیهایتان استفاده نکنید؛
البته «تو خود، حدیث مُفصّل بخوان از این مجمل.»
15. اگر تلفظ درست
کلمهای و به ویژه کلمات خارجی را نمیدانیم و در آن شک داریم، بهتر است که
روزه شکدار نگیریم و عطایش را به لقایش ببخشیم و از به کارگیری آن در
تبلیغهای خویش خود داری ورزیم؛ زیرا ممکن است که آن کلمه را به صورت درست
تلفظ نکنیم و با این کار، شأن و آبروی علمی - تبلیغی خود را زیر سؤال ببریم
و لکهای سیاه رنگ را بر بوم نقاشی زیبای سخنرانی مان بریزیم. مثلاً یکی
از سخنوران، بدون تحقیق و دقت و به اشتباه، کلمه «کِندی» را که نام یکی از
فیلسوفان بوده است، به صورت «کِنِدی» تلفظ کرده است که نام یکی از رئیس
جمهوریهای آمریکاست.
16. برخی از چیزها - خواسته و یا حتی ناخواسته -
توجهِ مخاطبانمان را به خود جلب میکند و چه بسا که ما را در دام ریا و
خودنمایی و بزرگ نمایی گرفتار سازد. مثلاً گرفتن تسبیح دانه درشت به دست و
گذاشتن چهار انگشتر رنگین درشت و از جنسهای گوناگون و به رنگهای مختلف و در
دو انگشتِ دست راست و دو انگشتِ دست چپ، ممکن است که توجه مخاطبانمان را
کاملاً به خود جلب کند. بدین رو، بکوشیم که از این بزرگ نماییها و خود
نماییهای ناخواسته و یا (خدای ناکرده) خود خواسته جدّاً بپرهیزیم.
17.
بسیار مواظب باشیم که بدن و به ویژه زیر بغل و جورابهای ما - بر اثر عرق و
جز آن - بدبو و رماننده نباشند و این گونه امور، بین ما و مخاطبانمان
فاصله ایجاد نکنند.
18. همیشه ساعت خود را پنج دقیقه و یا حتی بیش
تر، جلو نگه داریم تا به موقع در جلسات تدریس و تبلیغ و سخنرانیهای خویش
حاضر شویم. یکی از مبلّغان، حدود پانزده سال است که به این نکته عمل میکند
و آثار و فواید خوبی برای خود به ارمغان آورده است. شما نیز میتوانید
همین الآن، ساعتتان را پنج دقیقه و یا بیشتر به جلو ببرید و اگر در آینده،
اثر مذکور و مانند آن را مشاهده کردید، در حق گوینده آن نیز دعای خیری
بفرمایید.
19. در هنگام سخنرانی و به ویژه در هنگام تدریس، تلفن
همراه خویش را خاموش کنیم و از پاسخ دادن به تلفن کننده خودداری ورزیم، حتی
به این مقدار هم که بخواهیم به تلفن کننده بگوییم در حال سخنرانی یا تدریس
هستیم، از پاسخ دادن بپرهیزیم؛ زیرا هنگامی که بنا نداریم به تلفن کننده
پاسخ دهیم، چه لزوم و فایدهای دارد که رشته سخن را در برابر شرکت کنندگان
که گاه تعدادشان نیز بسیار است، قطع کنیم و به تلفن کننده بگوییم که در حال
سخنرانی یا تدریس هستیم و از پاسخ دادن به وی معذوریم. گویند شخصی در حال
خواندن نماز بود و زنگ تلفن همراه وی به صدا در آمد. گوشی را برداشت و به
تلفن کننده پاسخ داد: «در حال خواندن نماز هستم. بی زحمت پنج دقیقه دیگر به
من زنگ بزنید (!) «
20. در فروشگاههای لوازم التحریر، دفترچههای
کوچکی برای یادداشت مطالب وجود دارد که از قسمت افقی و نه عمودی آنها سیمی
شده اند. یکی از این دفترچهها و یک قلم را همواره به همراه خود داشته
باشیم تا اگر زمانی - از جمله پیش از خواب که گاهی نکتههای جالبی به ذهن
ما خطور میکند و معمولاً پس از بیدار شدن، فراموشمان میشود - به نکته یا
مطلب جالبی برخورد کردیم، بلافاصله آن را یادداشت کنیم و سپس در تبلیغ، از
آن استفاده نماییم. این قلمزن، یک بار در اطلاعیهای بر دیوار، دو بیت
زیرین درباره امام زمان - عجّل الله تعالی فرجه الشّریف - را مشاهده کرد و
بلافاصله آن را نوشت و بارها و بارها در برنامههای تبلیغی خویش - از جمله
در همین جا و همین الآن - از آن استفاده کرده است:
چه روزها که یک به یک غروب شد، نیامدی
چه اشکها که در گلو رسوب شد، نیامدی
تمام طول هفته را در انتظار جمعهام
دوباره صبح، ظهر، نه؛ غروب شد، نیامدی
---------------
پاورقی:
1) تحف العقول، ابن شُعبه حَرّانی، تصحیح علی اکبر غفاری، چاپ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1363 ش، ص 248.
2) سرگذشتهای ویژه از زندگی حضرت امام خمینی رحمه الله، ج 6، ص 30