-
۳۷۶
إِنَّمَا یرِیدُ اللهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهیراً «سوره احزاب، آیه 33»
خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهلبیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
بررسی کلمه به کلمه آیه:
1
ـ «إِنَّمـا» ـ این کلمه، که معنای فارسی آن واژه «فقط» میباشد، برای حصر
و انحصار است. از این کلمه معلوم میشود که در این آیه شریفه چیزی وجود
دارد که برای همه مسلمانها نیست و گرنه نباید از این کلمه استفاده میشد.
2 ـ «یریدُ اللهُ; خداوند اراده میکند»
منظور از اراده خداوند در این آیه چیست؟ آیا مراد اراده تشریعی است، یا اراده تکوینی منظور است؟
اراده تشریعی: اراده تشریعی به معنای فرمان و دستورات الهی و به تعبیر دیگر همان واجبات و محرّمات است. آیه 185 سوره بقره، یکی از آیاتی است که اراده الهی در آن به معنای اراده تشریعی است.
اراده تکوینی: اراده تکوینی به معنای آفرینش و خلقت است; اراده تکوینی خداوند همان اراده آفرینش و خلقت چیزی یا کسی میباشد. نمونه این اراده الهیه، در آیه 82 سوره یاسین آمده است. خداوند متعال در این آیه شریفه میفرماید:
إِنَّما أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیئاً أَنْ یقُولَ لَهُ کنْ فَیکونُ
فرمان او چنین است که هر گاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید: «موجود باش!» آن نیز بی درنگ موجود میشود!.
بدون شک منظور اراده تکوینیه است; زیرا دستور به پاکی و تقوا مخصوص اهل البیت نیست، بلکه این دستور عام است و شامل همه مسلمانان میشود در حالی که ـ همانطور که قبلاً گفتیم ـ مقتضای «انّما» این است که چیز تازهای به اهل البیت (علیهم السلام) اختصاص داده شده که شامل همه مسلمانان نمیشود.
سؤال: آیا نیروی عصمت که در معصومین (علیهم السلام) است جنبه اجباری دارد؟
پاسخ: محال بر دو قسم است: 1. محال عقلی 2. محال عادی.
«محال عقلی» آن است که چیزی از نظر وقوع محال باشد، مثل این که در لحظه واحد هم شب باشد و هم روز، این عقلا محال است. یا کتابی که شما مطالعه میکنید، در لحظه واحد هم 400 صفحه داشته باشد و هم 500 صفحه! این نیز عقلا محال است; زیرا جمع بین نقیضین عقلا محال است. امّا گاهی انجام و وقوع چیزی عقلا امکان دارد، ولی عادتاً انجام نمیشود; مثل این که هیچ انسان عاقلی حاضر نمیشود بصورت لخت مادر زاد در کوچه و خیابان ظاهر شود. این مسأله عقلا امکان پذیر است، ولی عادتاً محال است. بنابر این نسبت به این مسأله، همه مردم عاقل عصمت دارند، مردم در این مورد دارای عصمت جزیی هستند، زیرا عقل و شعور آنها، اجازه ارتکا به چنین عملی که قُبح و زشتی آن برای همه روشن است را به آنها نمیدهد، پس همه انسانها در مقابل بعضی گناهان و کارها عصمت جزیی دارند. اگر قدمی بالاتر نهیم برخی از مردم را خواهیم یافت که در مقابل برخی دیگر از گناهان عصمت جزیی دارند و عادتاً محال است آن را انجام دهند; مثل این که محال است که یک روحانی معروف و سرشناس، در روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان، و در داخل محراب مسجد و بر روی سجاده نماز و در جلوی چشم همه مردم شراب بنوشد.
امّا معصومین (علیهم السلام) در مقابل تمام گناهان وخطاها معصومند، یعنی هر چند از نظر عقلی برای آنها هم امکان عصیان و نافرمانی وجود دارد، ولی عادتاً انجام چنین کاری بر آنها محال است; چون عقل و تقوا و معرفت و علم و دانش آنها نسبت به تمام گناهان و معاصی، مثل علم و دانش مردم معمولی نسبت به لخت مادر زاد بیرون آمدن از خانه است، همانگونه که مردم عادی در برابر این گناه «معصومند»، ائمّه معصومین (علیهم السلام) نیز در مقابل تمامی گناهان دارای مقام عصمت هستند; یعنی عادتاً محال است گناه کنند; هر چند عقلا این کار امکان پذیر است.
«و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان و لکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا» (شوری / 52)
ما همچنین وحی کردیم بسوی تو روحی را از امر خود، که قبل از آن از حقیقت کتاب و اسرار عالم آفرینش، و از معارف الهیه علم و اطلاعی نداشتی! ما این روح را نوری قرار دادهایم که بوسیله آن هر کدام از بندگان شایسته خود را که بخواهیم هدایت میکنیم.
3. «الرِّجس» ـ منظور از رجس چیست؟
رجس به معنای پلیدی است; گاه بر پلیدیهای ظاهری مادّی اطلاق میشود و گاه در پلیدیهای معنوی استعمال میشود و گاه در هر دو به کار میرود، همانگونه که راغب در مفردات به این مطلب تصریح کرده است.
الف ـ پلیدی معنوی: در آیه 125 سوره توبه میخوانیم:
وَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ وَمـَاتُوا وَهُمْ کـافِروُن
وامّا آنها که در دلهایشان بیماری است، پلیدی بر پلیدیشان افزوده; و از دنیا رفتند در حالی که کافر بودند
ب ـ پلیدی ظاهری: در آیه 145 سوره انعام میخوانیم:
قُلْ لاَ أَجِدُ فِی مَآ اُوحِی إِلَی مُحَرَّماً عَلَی طـَاعِم یطْعَمُهُ إِلاّ أَنْ یکونَ مَیتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنْزیر فَاِنَّهُ رِجْسٌ...
(ای پیامبر ما!) بگو: «در آنچه بر من وحی شده، هیچ غذای حرامی نمییابم، به جز این که مردار باشد، یا خونی که (از بدن حیوان) بیرون ریخته، یا گوشت خوک باشد، که اینها همه پلید هستند...
ج ـ پلیدی معنوی و ظاهری: رجس در آیه 90 سوره مائده در هر دو معنی به کار رفته است; در این آیه میخوانیم:
یـا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیسِرُ وَالاَْنْصـابُ وَاْلاَزْ لامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیطـانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید! شراب و قمار و بتها و از لام (=نوعی بخت آزمایی) پلید و از عمل شیطان است، از آنها دوری کنید تا رستگار شوید!.
«اهل البیت» چه کسانی هستند؟
نظریات مختلفی ارائه شده است; به چهار نمونه اشاره میشود.
1-- نظریه اول: تنها همسران پیامبر اسلام را شامل آیه میدانند.
2- نظریه دوم: شخص پیامبر و پنج تن و همسران پیامبر
3 ـ نظریه سوم: برخی از مفسّران، «اهل البیت» را به ساکنین مکه مکرّمه تفسیر کردهاند.
4 ـ نظریه چهارم: که نظریه تمام علمای شیعه است که خمسه طیبه اهل بیت میباشند.
دلایل اشتباه بودن سه نظریه اول:
دلیل اول: ضمایر
در آیات قبل از آیه تطهیر، 25 ضمیر یا فعل آمده که همگی مؤنّث است و بعد از آیه تطهیر نیز دو ضمیر و فعل وجود دارد که آن هم مؤنّث است، ولی تمام ضمیرها و فعلهای آیه تطیهر، که در وسط این 27 ضمیر وفعلهای مؤنث قرار گرفته، مذکر میباشد، یا ضمیری است که به مذکر و مؤنّث، هر دو، برمی گردد و خلاصه ضمایر مخصوص مؤنّث نیست
اگر منظور از آیه تطهیر هم، همسران پیامبر (ص) بود، چرا خطاب آیه عوض شد و ضمیرهای مخصوص مؤنّث بکار برده نشد؟
دلیل دوم: توجّه به شرح و تفسیر آیه تطهیر، اهل البیت باید دارای ویژگی عصمت مطلقه باشند، کدام یک از دانشمندان و مفسّران شیعه یا سنّی، برای همسران پیامبر عصمت قائل شده است؟ اشتباهات زیاد همسران پیامبر مثل جنگ جمل یا آیات سوره تحریم
دلیل سوم: روایات زیادی از طرق شیعه و اهل سنّت نقل شده است که تنها خمسه طیبه در زیر عبای یمانی بودندو حتی ام سلمه همسر پیامبر بر آنها وارد نشد. برای نمونه:
هان، من در میان شما دو چیز سنگین و گرانبها باقی میگذارم، یکی کتاب خدای عز و جل است، آن ریسمان الهی است که هر که آن را پیروی کند هدایت شده است و هرکه از آن جدا شود گمراه است و اهل بیتم! من شما را نسبت به اهل بیتم سفارش میکنم (و سه بار این جمله را تکرار فرمود. ما گفتیم: اهل بیت چه کسانی هستند؟ زنانش؟! گفت: نه به خدا قسم، چرا که زن ممکن است، مدت زمانی با شوهرش باشد سپس او را طلاق دهد و به سوی پدر وقومش بازگردد ولی اهل بیتش، اصل و ریشه و خانواده اشت هستند که پس از او صدقه بر آنان حرام شده است. صحیح مسلم ج 7 ص 123
قویترین دلیل به منحصر بودن اهل بیت در خمسه طیبه
وَأْمُرْ أَهْلَک بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیهَا طه/132
و خانواده خود را به نماز دستور ده و بر انجام آن شکیبا باش
پیامبر هشت ماه پی در پی هر روز برای پنج نماز بر در خانه علی میرفت و این جمله را میفرمود: (طبق روایت اهل سنت)
اَلصَّلاةَ یـا أَهْلَ الْبَیتِ. «إِنَّمـا یرِیدُ اللهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتَ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهیراً»
دلیل دیگر که علامه امینی در الغدیر آوردهاند جریان سد ابواب است.
سؤالات پیرامون بحث:
سؤال دوم: حدّاکثر چیزی که آیه تطهیر دلالت بر آن دارد، عصمت اهل البیت، یعنی علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) و در رأس آنها پیامبر (ص) است، ولی آیه فوق هیچ ارتباطی به مسأله ولایت و امامت ندارد؟
پاسخ: اگر مقام عصمت برای اهل البیت (علیهم السلام) ثابت شود، امامت هم همراه آن است; زیرا همانگونه که گذشت، امام مطاع بی قید و شرط است و اطاعت از امام بدون هیچ قید و شرطی بر همه واجب است و اطاعت بی قید و شرط برای غیر معصوم ممکن نیست، پس امام باید معصوم باشد. و از سوی دیگر اگر قرار شود امامی انتصاب یا انتخاب شود، با وجود معصوم نباید به سراغ غیر معصوم رفت.
سؤال سوم: در قبل گفته شد که اختلاف ضمیرهای آیه تطهیر با آیات قبل و بعد آن، که در مورد زنان پیامبر (ص) نازل شده است، سبب میشود که مخاطب آیه تطهیر اشخاصی دیگر غیر از همسران پیامبر باشند، در حالی که شبیه این اختلاف ضمیرها را در داستان فرزند دار شدن حضرت ابراهیم (علیه السلام) در کهولت سن داریم، ولی در عین حال همسر آن حضرت هم مخاطب آیه هست. در آیه 73 سوره هود میخوانیم:
قـالُوا أَتَعْجَبینَ مِنْ أَمْرِ اللهِ رَحْمَتُ اللهِ و بَرَکـاتُهُ عَلَیکمْ أَهْلَ الْبَیتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ
(فرشتگان) گفتند: «آیا از فرمان خدا تعجّب میکنی؟! این رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است; چرا که او ستوده و والاست.
طبق این آیه، همسر حضرت ابراهیم مخاطب ضمیر مذکر «علیکم» میباشد.
پاسخ: مخاطب جمله «اتعجبین» فقط همسر ابراهیم است، بدین جهت فعل بصورت مفرد مخاطب مؤنّث آمده است، ولی مخاطب «علیکم» تمام خانواده حضرت ابراهیم، از زن و مرد است، در حالی که مخاطب آیه تطهیر، طبق ادلّهای که گذشت، زنان پیامبر نمیتوانند باشند، نه مستقلاً و نه در کنار پنج تن آل عبا.
سؤال چهارم: اگر مخاطب آیه تطهیر فقط پنج تن آل عبا (علیهم السلام) هستند، پس چرا این آیه در لابه لای آیات مربوط به همسران پیامبر قرار گرفته است؟
پاسخ: همانگونه که علاّمه طباطبائی و دیگران فرمودهاند، آیات قرآن همگی با هم نازل نشده است، حتّی گاهی جملههای یک آیه نیز یک مرتبه نازل نمیگشت. بلکه آیات قرآن بر حسب نیازها و حوادث نازل میشد; بنابر این، امکان دارد که داستان زنان پیامبر (ص) در برههای از زمان مطرح شده باشد و به دنبال آن آیات مربوطه نازل گشته باشد و پس از مدّتی داستان اصحاب کساء و تقاضای پیامبر اسلام (ص) مبنی بر تطهیر اهل البیت مطرح و به دنبال آن آیه تطهیر نازل شده باشد و سپس آیات دیگر متناسب با ظروف خاصّ و حوادث مخصوصی نازل شده باشد. بنابر این، لازم نیست تمام آیات قرآن پیوند خاصّی با یکدیگر داشته باشند.
سؤال پنجم: فلسفه این کار چه بوده است؟ چرا پیامبر اکرم (ص) آنها را به زیر پارچه برد و آن جمله زیبا را در مورد اهل البیت خویش فرمود؟ چرا به امّ سلمه و عایشه اجازه نداد به زیر آن پارچه بروند؟
جواب: هدف پیامبر (ص) از این تشریفات و ریزه کاریها، جدا سازی است. حضرت میخواهد اهل البیت را بشکلی معرّفی کند که هیچ گونه اشکالتراشی امکان پذیر نباشد و کمترین ابهام و اجمالی باقی نماند، تا دیگران در آن زمان و زمانهای بعد دانسته یا ندانسته، اهل البیت را به اشخاص و افراد دیگری تطبیق ندهند. پس از این ماجرا هر روز بعد از اذان صبح و قبل از اقامه نماز جماعت جلوی خانه علی و فاطمه میایستاد و این جمله را تکرار میکرد:
اَلصَّلاةَ یـا أَهْلَ الْبَیتِ. «إِنَّمـا یرِیدُ اللهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتَ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهیراً»
لزوم امام معصوم در جامعه:
آیا اگر این امام نیز خود جایز الخطا و مبتلی به معصیت و گناه و در فکر و اندیشه مانند سایر افراد جامعه دچار هزاران خطا و اشتباه گردد و یا نیز مانند آنان بوالهوس و شهوتران باشد، میتواند با اینحال در بین افراد صلح دهد، اختلافات آنان را رفع کند حق هر ذی حقی را به او برساند و جلوی تعدیات را بگیرد و تمام افراد را قوه حیات و نیروی زندگی بخشد، به هر کس به اندازه استعداد و نیاز او از معارف و حقائق تعلیم کند، موارد خطا و اشتباه آنان را هر یک به نوبه خود در سلوک راه خدا و رسیدن به مقصد کمال بیان کند؟ حاشا و کلاً!
مناظره هشام بن حکم با عمرو بن عبید
گفتم: آیا چشم داری؟
گفت: ای فرزند این چه سئوالی است؟ تو میبینی من چشم دارم دیگر چگونه از آن سئوال میکنی؟
گفتم: مسئله من همین بود که سئوال کردم آیا پاسخ میدهی؟
گفت: ای فرزند سئوال کن و اگر چه این سئوال تو احمقانه است!
گفتم: جواب مرا بگو
گفت: سئوال کن
گفتم: آیا چشم داری؟
گفت: بلی
گفتم: با چشمت چه میکنی؟
گفت: با آن رنگها و اشخاص را میبینم
گفتم: آیا بینی داری؟
گفت: بلی
گفتم: با بینیات چه میکنی؟
گفت: بوها را استشمام میکنم. گفتم آیا دهان داری؟
گفت: بلی
گفتم: با دهانت چه میکنی؟
گفت: طعم و مزه غذاها را میچشم
گفتم: آیا گوش داری؟
گفت: بلی
گفتم: با گوشات چه میکنی؟
گفت: صداها را گوشم میشنوم
گفتم: آیا قوه ادراک و مغز مفکر داری؟
گفت: بلی
گفتم: با آن چه میکنی؟
گفت: با آن هر چه را که از راه حواس بر من وارد شود تمیز میدهم
گفتم: آیا این حواس و اعضاء بینیاز از مغز و قوای دراکه نیستند؟ گفت: نه
گفتم: چگونه نیازمند به مغز و قوای مفکره هستند، در حالیکه همه آنها صحیح و سالمند، عیب و نقصی در آنها نیست؟
گفت: ای فرزند این جوارح و حواس چون در واقعیت چیزی را که ببینند یا بو کنند یا بچشند یا بشنوند شک بنمایند آنها را به مغز و قوای دراکه معرفی میکنند، و مغز است که صحیح را تشخیص میدهد و بر آن تکیه میکند و مشکوک را باطل نموده مطرود مینماید!
هشام میگوید: به او گفتم بنابراین خداوند قلب و مغز را برای رفع اشتباه حواس آفریده است؟
گفت: آری
گفتم: برای انسان مغز لازم است و گرنه جوارح در اشتباه میمانند؟
گفت: آری
گفتم: ای ابا مروان خداوند تبارک و تعالی جوارح و حواس انسان را مهمل نگذارده تا آنکه برای آنان امامی قرار داده که آنچه را که حواس به صحت تحویل دهند تصدیق کند و مواضع خطا را از صواب فرق گذارد، و بر واردات صحیح اعتماد و بر غیر صحیح مهر بطلان زند، چگونه این خلق را در حیرت و ضلال باقی گذارده، تمامی افراد انسان را در شک و اختلاف نگاهداشته و برای آنان امامی که رافع شبهه و شک آنان باشد و آنان را از حیرت و سرگردانی خارج کند معین نفرموده است؟
و برای مثل توئی در بدن تو برای حواس و جوارح تو امامی معین فرماید تا حیرت و شک را از حواس تو بردارد؟