-
۳۸۶
هر کاری نیاز به آداب و شیوه خاصی دارد که اگر آن آداب مراعات و لحاظ شوند، آن عمل به نتیجه دلخواه و مطلوب میرسد. تبلیغ یکی از کارهای مهم و اساسی است که قطعا از این قانون و قاعده مستثنا نخواهد بود. مبلّغ موفق کسی است که آداب و شیوههای تبلیغ را مراعات کند. در این نوشتار بر آنیم که به برخی از آداب تبلیغ اشاراتی داشته باشیم. امید آنکه «مبلغان» مخلص و دلسوز با بهره بری از این نکتهها همراه با تجربهها و اندوختههای خویش تبلیغ موفقی داشته باشند.
1. طلب یاری از خداوند:
اولین نکته که هر مبلّغی باید به آن توجه داشته باشد، این است که بداند تمام کارها، مخصوصا هدایت در یدِ قدرت الهی است. این ما نیستیم که مردم را هدایت میکنیم، بلکه پشت پرده، خداوند متعال است که از طریق و مجرای عالمان صالح، بندگان خویش را هدایت و رهبری میکند؛ لذا فراموش نکنیم که همه چیز در دست قدرت اوست. پس از او کمک بخواهیم. اینکه در نماز لااقل ده نوبت در شبانه روز میگوییم: «ایاکَ نَعْبُدُ وَ ایاکَ نَسْتَعینَ» (1) برای تقویت استعانت و کمک خواهی از خداوند متعال است.
دعاهای معصومین علیهم السلام سرشار است از استعانت و یاری خواهی. در دعای «سیفی صغیر»، معروف به دعای «قاموس»، میخوانیم «وَ ارْزُقْنی مِنْ نُورِ اسْمِکَ هَیبَةً وَ سَطْوَةً تَنْقادُ لِی الْقُلُوبُ وَ الاَْرْواحُ وَ تَخْضَعُ لَدَی النُّفُوسُ وَ الاَْشْباحُ... لا مَلْجَأَ وَ لا مَنْجا مِنْکَ اِلاّ اِلَیکَ وَ لا إِعانَةَ اِلاّ بِکَ وَ لا اِتِّکاءَ اِلاّ عَلَیکَ...؛ (2) و روزی من گردان از نورِ نامت، هیبت و قدرتی را که در دلها و روحها رام من گشته، و جانها و کالبدها در مقابل من فروتن شوند...؛ زیرا پناهگاه و جایی از تو جز به سوی تو نیست، و کمک کاری جز تو و تکیه گاهی جز تو وجود ندارد.»
امام سجاد علیه السلام در یکی از دعاهای صحیفه سجادیه عرضه میدارد: «یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکارِهِ... ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعابُ وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الاَْسْبابُ وَ جَری بِقُدْرَتِکَ الْقَضاءُ وَ مَضَتْ عَلی إِرادَتِکَ الاْءَشْیاءُ، فَهِی بِمَشیتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ وَ بِإرادَتِکَ دُونَ نَهْیکَ مَنْزَجِرَةٌ...؛ (3) ای کسی که گرههای سختیها به وسیله او باز میشود!... در برابر قدرت تو سختیها رام گشته، و با لطف تو علّتها کارساز شده، و با قدرت تو قضا (و تقدیرات) جاری گشته، و با اراده تو اشیاء به کار رفته است. پس آن اشیاء با خواست تو، بدون سخنت از تو فرمان میبرند، و با اراده تو، بدون نهی ات باز داشته میشوند... .»
به همین جهت است که اولین دستوری که به پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله، موفقترین مبلّغ الهی، داده میشود، این است که پیام و سخنش را با نام و یاد خدا و استعانت از او شروع کنند: «اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ»؛ (4) «بخوان به نام پروردگارت که آفرید.» و در پایان هر مرحله نیز دستور میدهد که توجّه و استعانت به خدا فراموش نشود: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ اِلی رَبِّکَ فَارْغَبْ»؛ (5) «پس هنگامی که [از کار مهمّی] فارغ شدی، [به مهم دیگری] بپرداز و به سوی پروردگارت توجّه کن.»
و در روزهای پایانی رسالتش نیز به او دستور میدهد: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ»؛ (6) «پس منزه دان پروردگارت را با حمد و ستایش.»
حضرت موسی علیه السلام نیز که از پیامبران و «مبلّغان» موفق است، چنین میفرماید:«أُفَوِّضُ اَمْری اِلَی اللّهِ اِنَّ اللّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»؛ (7) «امور خود را به خدا واگذار میکنم [و از او استعانت میجویم؛ چرا که] خداوند بر بندگانش بیناست.»
در نتیجه، یک مبلّغ در هیچ آن و لحظهای نباید استعانت و استمداد الهی را فراموش کند، و در آن لحظه که بر منبر قرار میگیرد، باید با توجه قلبی از خداوند کمک بخواهد که قطعا سخنانش مؤثر واقع میشود و بر دلها خواهد نشست.
2. دلسوزی و مهربانی:
اگر مبلّغی بخواهد موفق باشد، در هدایت مردم باید دلسوز باشد؛ یعنی واقعا هدایت مردم به عنوان یک خواسته مهم و واقعی برای او مطرح باشد. وقتی چنین شد، قطعا هم تلاش بیشتری میکند و هم سعی میکند با آنان با مهربانی و نرمی برخورد کند.
قرآنِ هدایتگر، درباره پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله چنین میفرماید: «لَقَدْ جائَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَئُوفٌ رَحیمٌ»؛ (8) «به راستی رسولی از خودتان به سوی شما آمد که ناراحتی شما برایش سخت و بر آسایش شما حریص (و دلسوز) و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.»
به خاطر همان دلسوزی است که وقتی اهل مکه او را سنگباران میکنند، به گونهای که حضرت مجبور میشود شهر مکه را ترک کرده، به کوهها پناه ببرد، و وقتی علی علیه السلام و خدیجه علیهاالسلام او را مییابند و زخمهای پای او را پانسمان میکنند، در همان حال میگوید: «خدایا! قومم را ببخش و آنها را هدایت کن؛ چرا که آنها نمیدانند.»
قرآن کریم درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جای دیگر میفرماید: «وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ»؛ (9) «تو را بغیر از رحمت برای جهانیان نفرستادیم.» همین دلسوزی و رأفت او بود که وقتی مکه را فتح کرد، به یکی از فرماندهان که شعار میداد: «اَلْیوْمُ یوْمُ الْمَلْحَمَةِ؛ امروز، روز انتقام است.» دستور داد که شعار را عوض کنند، و به علی علیه السلام فرمود: پرچم را دست گرفته، این شعار را سر دهد: «اَلْیوْمُ یوْمُ الْمَرْحَمَةِ؛ امروز، روز رحمت است.» (10)
با اینکه همین مکیان سخت او را آزار و اذیت کرده بودند، با این حال، چون پدر دلسوز و مهربان با آنها رفتار کرد. و خود آن حضرت نیز به دیگر مبلّغان سفارش میکرد که با مردم با نرمی و مهربانی برخورد کنند، از جمله به «معاذ» هنگام رفتن به سفر تبلیغی سفارش فرمود: «عَلَیکَ بِالرِّفْقِ وَ الْعَفْوِ؛ (11) بر تو لازم است که [با مردم] با مدارا و گذشت برخورد کنی.»
در روایت دیگر میخوانیم: «لَینُوا لِمَنْ تُعَلِّمُونَ؛ (12) با کسانی که به آنان دانش میآموزید، نرمی کنید.»
و گاه در روایات برای تشویق به مدارا و مهربانی با مردم، به آثار مهم آن اشاره شده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اِنَّ الرِّفْقَ لَمْ یوضَعْ عَلی شَی ءٍ اِلاّ زانَهُ وَلا نُزِعَ مِنْ شَی ءٍ اِلاّ شانَهُ؛ (13) به راستی مدارا بر چیزی نهاده نشد، جز آنکه باعث زینت آن شد و از چیزی جدا نگشت، جز آنکه باعث زشتی آن گشت.»
و حضرت علی علیه السلام مدارا و گذشت را کلید پیروزی میدانست، آنجا که فرمود: «اَلرِّفْقُ مِفْتاحُ النَّجاحِ؛ (14) مدارا کلید رستگاری است.»
3. تغافل:
وضعیت جامعه امروز ما به گونهای است که گاهی برخی جوانان (یا از سر ناآگاهی و غرور جوانی، و یا عناد و...) متلکها و سخنان ناروایی نثار مبلّغان میکنند، و یا ممکن است انسان خود صحنه زنندهای را نسبت به فردی مشاهده کند، ادب دوام تبلیغ اقتضا میکند که این صحنهها را نادیده بگیریم و به اصطلاح، خود را به «تغافل» بزنیم که «شتر دیدی، ندیدی» و از آن چشم پوشی کنیم. و اگر در مسجد و... هم با چنان فردی برخورد کردیم، به روی خود نیاوریم و تلاش کنیم غیر مستقیم ریشه این جسارتها را بخشکانیم.
4. احترام به دیگر مبلّغان:
غالبا در شهرها و روستاها روحانی مستقر وجود دارد که همیشه در کنار مردم بوده و با سختی و راحتیهای آنجا ساخته، با این حال مردم و محل را رها نکرده است. حال روحانی مبلّغی که به عنوان طرح هجرت کوتاه مدت یا بلند مدت، و یا برای ماه مبارک رمضان و محرم به آن محل اعزام میشود، باید در عین حال که با جوانها ارتباط دارد و به درد دلهای آنها توجّه میکند، احترام روحانی محل را حفظ کند و هرگز علیه او بدگویی نکند. اگر نقایصی هم در سخنرانیها و یا رفتار او میبیند، میتواند تنها با خود او مطرح کند.
و ممکن است طلبه مبتدی در آن محل باشد که گاه برای دیدار بستگان به آنجا میآید، او را نیز مورد حمایت قرار دهد و در مراسم دعا و مجالس سخنرانی و... مقداری به او میدان بدهد تا زمینه رشد و نفوذ او در محل آماده شود. و با کسانی هم که از روحانیان قبلی و محلّی بدگویی میکنند، هدایتگرانه برخورد کند و سع ی کند جلوی بدگویی آنها را بگیرد.
قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با اینکه خاتم پیامبران و افضل آنهاست، میفرماید: «قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ سلامٌ عَلی عِبادِهِ الَّذینَ اصْطَفی»؛ (15) «بگو (ای رسول ما!) ستایش مخصوص خداست و سلام بر بندگانش [همچون نوح و ابراهیم و...] که آنان را برگزید.» این آیه نشان میدهد با اینکه تمام ادیان گذشته توسط دین خاتم نسخ شده است، ولی احترام آورندگان آنها در حَد اعلا باید حفظ شود.
بنابراین، احترام روحانی محل لازم است، به ویژه اگر پیر و یا سالخورده باشد.
البته، توجه شود که احترام به معنای پذیرفتن سخنان خلاف و یا مواضع ضعیف چنان افرادی نیست، بلکه مقصود این است که با منطق و استدلال قوی و حفظ احترام و شخصیت و جایگاه اجتماعی افراد، میتوانیم مواضع اعتقادی، سیاسی، اجتماعی و... خود را بیان کنیم و سخنان سست و ضعیف آنها را رد کنیم؛ ولی با این حال، حق استهزا و اهانت به آنها را نداریم؛ چرا که اهانت به دیگران خود نشانه ضعف و بی منطقی است. در روایت آمده که «اَذَلُّ النّاسِ مَنْ أَهانَ النّاس؛ (16) ذلیلترین مردم کسی است که به دیگران اهانت کند.»
5. استمداد از دیگران:
یقینا یک مبلّغ، تمام کمالات و ابزار تبلیغ را دارا نیست. گاه ممکن است مبلّغی در سخنرانی و موعظه موفّق باشد، ولی در روضه و گریاندن مردم تخصصی نداشته باشد. و یا در امر کلاس داری و کار با جوانان تخصص داشته باشد، ولی از پس سخنرانی عمومی بر نیاید. در این موارد میتوان از دیگران کمک گرفت.
چه اشکالی دارد، اگر امام جماعتی با داشتن رفتار و سجایای اخلاقی و سن زیاد که در بین مردم اعتباری دارد و مسجد او از پیر و جوان و زن و مرد پُر شده، ولی با توجّه به سن زیاد و پیری و کم حالی خود، قادر به سخنرانی برای جوانان و کودکان نیست، برای ارشاد و هدایت و آگاهی مردم، سخنران جوان و با سلیقه و بانشاط دیگر را دعوت کند؟
اگر استمداد از دیگران با نیت خالص انجام گیرد، نه تنها باعث ضعف و سست شدن موقعیت فرد نمیشود، بلکه عامل تقویت مواضع، و تحکیم موقعیت او خواهد شد.
حضرت موسی علیه السلام وقتی به نبوت رسید، از خداوند استمداد نمود و برادرش را به یاری طلبید؛ «وَ اجْعَلْ لی وَزیرا مِنْ اَهْلی هارُونَ أَخی أُشْدُدْ بِهِ أَزْری وَ أَشْرِکْهُ فی اَمْری»؛ (17) [خدایا!] از خاندانم وزیری برایم قرار بده! برادرم هارون را و پشت مرا با او استوار ساز و او را در کارم شریک گردان!»
در جای دیگر، از زبان حضرت موسی علیه السلام نقطه قُوت هارون برای همکاری، این گونه بیان میشود: «وَ أَخی هارُونَ هُوَ أَفْصَحُ مِنّی لِسانا فَأَرْسِلْهُ مَعِی رِدْءا یصَدِّقُنی أِنّی أَخافُ اَنْ یکَذِّبُونَ»؛ (18) و برادرم هارون زبانش فصیحتر از من است. او را همراه من بفرست تا یاور من باشد و مرا تصدیق کند؛ زیرا میترسم مرا تکذیب کنند.»
و خداوند نیز درخواست منطقی او را میپذیرد و در جواب میفرماید: «سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطانا»؛ (19) «به زودی بازوان تو را به وسیله برادرت محکم میکنیم و برای شما برتری و سیطره قرار میدهیم.»
حضرت عیسی علیه السلام نیز در امر تبلیغ در جستجوی یافتن کمک کار و یار بود؛ لذا قرآن کریم از زبان او چنین نقل میکند: «قالَ مَنْ أَنْصاری اِلَی اللّهِ قالَ الْحَوارِیونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ»؛ (20) گفت: چه کسانی یاران من [در حرکت] به سوی خدا هستند؟ حواریون (که شاگردان مخصوص او بودند) گفتند: ما یاوران [تو در راه] خدا هستیم.»
گاه ممکن است برخی افراد غیر روحانی هنر و استعدادی داشته باشند که برای جذب و هدایت دیگران، از آنان نیز باید بهره جست؛ چرا که استفاده و بهره وری از دیگران در پیشرفت تبلیغ و هدایت مردم نه تنها عیب شمرده نمیشود، بلکه ارزش مضاعف و نقطه قوت انسان به حساب میآید و نشانه صداقت، تواضع و دلسوزی و تعهّد او نسبت به هدایت مردم است.
6. سخنان مختصر و مفید:
واقعیت امر این است که حوصلهها کم شده است و مردم نوعا از شنیدن سخنان طولانی، مخصوصا اگر جاذبه نداشته باشد و تنها جنبه سمعی داشته باشد، خسته میشوند، غالب خطبههای امیرمؤمنان مختصر و مفید است و آن حضرت به دیگران نیز سفارش فرمود:«خَیرُ الْکَلامِ ما لا یمِلُّ وَ لا یقِلُّ؛ (21) بهترین کلام آن است که نه ملال آور باشد و نه [خیلی] کم.» چنان که گفته اند: خَیرُ الاْءُمُورِ اَوْسَطُها.
گاه سخنرانی طولانی باعث میشود بهترین سخنان نیز اثر خود را از دست بدهد و نتیجه عکس را در پی داشته باشد و مردم نه تنها از سخنان گوینده زده شوند که از شخص او نیز نفرت پیدا کنند. امام کاظم علیه السلام اعلام خطر نموده، چنین میفرماید: «مَنْ... مَحا طَرائِفَ حِکْمَتِهِ بِفُضُولِ کَلامِهِ... فَکَاَنَّما اَعانَ هَواهُ عَلی هَدْمِ عَقْلِهِ؛ (22) هر کس با زیادی سخن، شیرینی و زیبایی کلام حکیمانهاش را محو کند، گویا بر نابودی عقل خویش هوای خود را یاری رسانده است.»
لذا سعی شود صحبتها و سخنرانی، مختصر، مفید و مستمر باشد. به قول آقای قرائتی: «وقتی سخنان مختصر باشد، اگر مفید و باجذبه بود، مردم تشنه میمانند و دوباره پای سخنرانی خواهند آمد. و اگر غیر مفید بود، میگویند: خدا پدرش را بیامرزد که زود تمام کرد.»
خاطره:
در یکی از سفرهای طرح هجرت تابستانی به یکی از روستاها اعزام شدم. ایام فاطمیه پیشنهاد دادم که بعد از نماز مغرب و عشا بین دو دهه فاطمیه جلسه داشته باشیم. برادران فرهنگی و جوانها گفتند: اگر هر شب باشد، مردم نمیمانند. گفتم: سعی میکنم طولانی نشود؛ لذا هر شب به اندازه ده دقیقه صحبت و مسئله گویی و روضه خوانی و دعا داشتم. همه هم میماندند. و در تمام ایام 50 روز چنین برنامهای داشتیم و همگی مخصوصا جوانها به خوبی استقبال کردند. برنامهام به گونهای بود که حتی دعای کمیل را به اندازه یک ربع بیشتر طول نمیدادم.
7. کلام گویا و روشن:
آخرین نکته را که باید درباره آداب تبلیغ یادآور شویم، روشن و گویا سخن گفتن است. غالب سخنرانیهای مبلّغان برای کسانی است که یکدست و یکنوع نمیباشند، هم پیرمرد و پیرزن در بین آنهاست و هم جوان و نوجوان، هم بی سواد است و هم تحصیل کرده؛ لذا مبلّغ گرامی باید به گونهای حرف بزند و سخن بگوید که همه فهم باشد؛ از اصطلاحات پیچیدهای که در علوم خاص به کار میرود، و همچنین اصطلاحات سنگین حوزوی اجتناب کند.
گویند: شخصی میخواست کاسه روحی بخرد، رو کرد به صاحب مغازه و گفت: «آن جسم ابیضی که در شمال شرقی مغازه واقع شده است، چند است؟ صاحب جنس متوجه نشد، شخصی که کنار آن دو قرار داشت، به صاحب مغازه گفت: آقا، قیمت جنس را از شما پرسید. صاحب جنس گفت: نه خیر، حضرت آقا داشت قرآن میخواند!
یکی از مهمترین اوصاف قرآن که در آیات عدیدهای مطرح شده، وصف «مبین» یعنی روشن سخن گفتن است. از جمله، در سوره یوسف میخوانیم: «تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ»؛ (23) «آن است آیات کتاب روشنگر.»
و طبعا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز به عنوان مبلّغ قرآن، روشن و گویا سخن گفته است. به همین جهت، به راحتی مردم جزیرة العرب جذب سخنان او میشدند.
----------
پاورقی
1. حمد / 5.
2. مفاتیح الجنان، دعای سیفی صغیر.
3. الصحیفة السجادیة، ص 53، دعای «مَنْ تُحلّ.»
4. علق / 1.
5. انشراح / 78.
6. نصر / 3.
7. غافر / 44.
8. توبه / 128.
9. انبیاء / 107.
10. ر. ک: شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج 17، ص 272.
11. تحف العقول، ص 26.
12. بحار الانوار، ج 2، ص 62.
13. الکافی، ج 2، ص 119، ح 6.
14. غرر الحکم و درر الکلم، ص 244، ح 4975.
15. نمل / 59.
16. میزان الحکمة، ج 4، ص 70.
17. طه / 2932.
18. قصص / 34.
19. همان / 35.
20. آل عمران / 52.
21. غرر الحکم و درر الکلم، ص 210، ح 4053.
22. الکافی، ج 1، ص 17.
23. یوسف / 1.
1. طلب یاری از خداوند:
اولین نکته که هر مبلّغی باید به آن توجه داشته باشد، این است که بداند تمام کارها، مخصوصا هدایت در یدِ قدرت الهی است. این ما نیستیم که مردم را هدایت میکنیم، بلکه پشت پرده، خداوند متعال است که از طریق و مجرای عالمان صالح، بندگان خویش را هدایت و رهبری میکند؛ لذا فراموش نکنیم که همه چیز در دست قدرت اوست. پس از او کمک بخواهیم. اینکه در نماز لااقل ده نوبت در شبانه روز میگوییم: «ایاکَ نَعْبُدُ وَ ایاکَ نَسْتَعینَ» (1) برای تقویت استعانت و کمک خواهی از خداوند متعال است.
دعاهای معصومین علیهم السلام سرشار است از استعانت و یاری خواهی. در دعای «سیفی صغیر»، معروف به دعای «قاموس»، میخوانیم «وَ ارْزُقْنی مِنْ نُورِ اسْمِکَ هَیبَةً وَ سَطْوَةً تَنْقادُ لِی الْقُلُوبُ وَ الاَْرْواحُ وَ تَخْضَعُ لَدَی النُّفُوسُ وَ الاَْشْباحُ... لا مَلْجَأَ وَ لا مَنْجا مِنْکَ اِلاّ اِلَیکَ وَ لا إِعانَةَ اِلاّ بِکَ وَ لا اِتِّکاءَ اِلاّ عَلَیکَ...؛ (2) و روزی من گردان از نورِ نامت، هیبت و قدرتی را که در دلها و روحها رام من گشته، و جانها و کالبدها در مقابل من فروتن شوند...؛ زیرا پناهگاه و جایی از تو جز به سوی تو نیست، و کمک کاری جز تو و تکیه گاهی جز تو وجود ندارد.»
امام سجاد علیه السلام در یکی از دعاهای صحیفه سجادیه عرضه میدارد: «یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکارِهِ... ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعابُ وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الاَْسْبابُ وَ جَری بِقُدْرَتِکَ الْقَضاءُ وَ مَضَتْ عَلی إِرادَتِکَ الاْءَشْیاءُ، فَهِی بِمَشیتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ وَ بِإرادَتِکَ دُونَ نَهْیکَ مَنْزَجِرَةٌ...؛ (3) ای کسی که گرههای سختیها به وسیله او باز میشود!... در برابر قدرت تو سختیها رام گشته، و با لطف تو علّتها کارساز شده، و با قدرت تو قضا (و تقدیرات) جاری گشته، و با اراده تو اشیاء به کار رفته است. پس آن اشیاء با خواست تو، بدون سخنت از تو فرمان میبرند، و با اراده تو، بدون نهی ات باز داشته میشوند... .»
به همین جهت است که اولین دستوری که به پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله، موفقترین مبلّغ الهی، داده میشود، این است که پیام و سخنش را با نام و یاد خدا و استعانت از او شروع کنند: «اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ»؛ (4) «بخوان به نام پروردگارت که آفرید.» و در پایان هر مرحله نیز دستور میدهد که توجّه و استعانت به خدا فراموش نشود: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ اِلی رَبِّکَ فَارْغَبْ»؛ (5) «پس هنگامی که [از کار مهمّی] فارغ شدی، [به مهم دیگری] بپرداز و به سوی پروردگارت توجّه کن.»
و در روزهای پایانی رسالتش نیز به او دستور میدهد: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ»؛ (6) «پس منزه دان پروردگارت را با حمد و ستایش.»
حضرت موسی علیه السلام نیز که از پیامبران و «مبلّغان» موفق است، چنین میفرماید:«أُفَوِّضُ اَمْری اِلَی اللّهِ اِنَّ اللّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»؛ (7) «امور خود را به خدا واگذار میکنم [و از او استعانت میجویم؛ چرا که] خداوند بر بندگانش بیناست.»
در نتیجه، یک مبلّغ در هیچ آن و لحظهای نباید استعانت و استمداد الهی را فراموش کند، و در آن لحظه که بر منبر قرار میگیرد، باید با توجه قلبی از خداوند کمک بخواهد که قطعا سخنانش مؤثر واقع میشود و بر دلها خواهد نشست.
2. دلسوزی و مهربانی:
اگر مبلّغی بخواهد موفق باشد، در هدایت مردم باید دلسوز باشد؛ یعنی واقعا هدایت مردم به عنوان یک خواسته مهم و واقعی برای او مطرح باشد. وقتی چنین شد، قطعا هم تلاش بیشتری میکند و هم سعی میکند با آنان با مهربانی و نرمی برخورد کند.
قرآنِ هدایتگر، درباره پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله چنین میفرماید: «لَقَدْ جائَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَئُوفٌ رَحیمٌ»؛ (8) «به راستی رسولی از خودتان به سوی شما آمد که ناراحتی شما برایش سخت و بر آسایش شما حریص (و دلسوز) و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.»
به خاطر همان دلسوزی است که وقتی اهل مکه او را سنگباران میکنند، به گونهای که حضرت مجبور میشود شهر مکه را ترک کرده، به کوهها پناه ببرد، و وقتی علی علیه السلام و خدیجه علیهاالسلام او را مییابند و زخمهای پای او را پانسمان میکنند، در همان حال میگوید: «خدایا! قومم را ببخش و آنها را هدایت کن؛ چرا که آنها نمیدانند.»
قرآن کریم درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جای دیگر میفرماید: «وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ»؛ (9) «تو را بغیر از رحمت برای جهانیان نفرستادیم.» همین دلسوزی و رأفت او بود که وقتی مکه را فتح کرد، به یکی از فرماندهان که شعار میداد: «اَلْیوْمُ یوْمُ الْمَلْحَمَةِ؛ امروز، روز انتقام است.» دستور داد که شعار را عوض کنند، و به علی علیه السلام فرمود: پرچم را دست گرفته، این شعار را سر دهد: «اَلْیوْمُ یوْمُ الْمَرْحَمَةِ؛ امروز، روز رحمت است.» (10)
با اینکه همین مکیان سخت او را آزار و اذیت کرده بودند، با این حال، چون پدر دلسوز و مهربان با آنها رفتار کرد. و خود آن حضرت نیز به دیگر مبلّغان سفارش میکرد که با مردم با نرمی و مهربانی برخورد کنند، از جمله به «معاذ» هنگام رفتن به سفر تبلیغی سفارش فرمود: «عَلَیکَ بِالرِّفْقِ وَ الْعَفْوِ؛ (11) بر تو لازم است که [با مردم] با مدارا و گذشت برخورد کنی.»
در روایت دیگر میخوانیم: «لَینُوا لِمَنْ تُعَلِّمُونَ؛ (12) با کسانی که به آنان دانش میآموزید، نرمی کنید.»
و گاه در روایات برای تشویق به مدارا و مهربانی با مردم، به آثار مهم آن اشاره شده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اِنَّ الرِّفْقَ لَمْ یوضَعْ عَلی شَی ءٍ اِلاّ زانَهُ وَلا نُزِعَ مِنْ شَی ءٍ اِلاّ شانَهُ؛ (13) به راستی مدارا بر چیزی نهاده نشد، جز آنکه باعث زینت آن شد و از چیزی جدا نگشت، جز آنکه باعث زشتی آن گشت.»
و حضرت علی علیه السلام مدارا و گذشت را کلید پیروزی میدانست، آنجا که فرمود: «اَلرِّفْقُ مِفْتاحُ النَّجاحِ؛ (14) مدارا کلید رستگاری است.»
3. تغافل:
وضعیت جامعه امروز ما به گونهای است که گاهی برخی جوانان (یا از سر ناآگاهی و غرور جوانی، و یا عناد و...) متلکها و سخنان ناروایی نثار مبلّغان میکنند، و یا ممکن است انسان خود صحنه زنندهای را نسبت به فردی مشاهده کند، ادب دوام تبلیغ اقتضا میکند که این صحنهها را نادیده بگیریم و به اصطلاح، خود را به «تغافل» بزنیم که «شتر دیدی، ندیدی» و از آن چشم پوشی کنیم. و اگر در مسجد و... هم با چنان فردی برخورد کردیم، به روی خود نیاوریم و تلاش کنیم غیر مستقیم ریشه این جسارتها را بخشکانیم.
4. احترام به دیگر مبلّغان:
غالبا در شهرها و روستاها روحانی مستقر وجود دارد که همیشه در کنار مردم بوده و با سختی و راحتیهای آنجا ساخته، با این حال مردم و محل را رها نکرده است. حال روحانی مبلّغی که به عنوان طرح هجرت کوتاه مدت یا بلند مدت، و یا برای ماه مبارک رمضان و محرم به آن محل اعزام میشود، باید در عین حال که با جوانها ارتباط دارد و به درد دلهای آنها توجّه میکند، احترام روحانی محل را حفظ کند و هرگز علیه او بدگویی نکند. اگر نقایصی هم در سخنرانیها و یا رفتار او میبیند، میتواند تنها با خود او مطرح کند.
و ممکن است طلبه مبتدی در آن محل باشد که گاه برای دیدار بستگان به آنجا میآید، او را نیز مورد حمایت قرار دهد و در مراسم دعا و مجالس سخنرانی و... مقداری به او میدان بدهد تا زمینه رشد و نفوذ او در محل آماده شود. و با کسانی هم که از روحانیان قبلی و محلّی بدگویی میکنند، هدایتگرانه برخورد کند و سع ی کند جلوی بدگویی آنها را بگیرد.
قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با اینکه خاتم پیامبران و افضل آنهاست، میفرماید: «قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ سلامٌ عَلی عِبادِهِ الَّذینَ اصْطَفی»؛ (15) «بگو (ای رسول ما!) ستایش مخصوص خداست و سلام بر بندگانش [همچون نوح و ابراهیم و...] که آنان را برگزید.» این آیه نشان میدهد با اینکه تمام ادیان گذشته توسط دین خاتم نسخ شده است، ولی احترام آورندگان آنها در حَد اعلا باید حفظ شود.
بنابراین، احترام روحانی محل لازم است، به ویژه اگر پیر و یا سالخورده باشد.
البته، توجه شود که احترام به معنای پذیرفتن سخنان خلاف و یا مواضع ضعیف چنان افرادی نیست، بلکه مقصود این است که با منطق و استدلال قوی و حفظ احترام و شخصیت و جایگاه اجتماعی افراد، میتوانیم مواضع اعتقادی، سیاسی، اجتماعی و... خود را بیان کنیم و سخنان سست و ضعیف آنها را رد کنیم؛ ولی با این حال، حق استهزا و اهانت به آنها را نداریم؛ چرا که اهانت به دیگران خود نشانه ضعف و بی منطقی است. در روایت آمده که «اَذَلُّ النّاسِ مَنْ أَهانَ النّاس؛ (16) ذلیلترین مردم کسی است که به دیگران اهانت کند.»
5. استمداد از دیگران:
یقینا یک مبلّغ، تمام کمالات و ابزار تبلیغ را دارا نیست. گاه ممکن است مبلّغی در سخنرانی و موعظه موفّق باشد، ولی در روضه و گریاندن مردم تخصصی نداشته باشد. و یا در امر کلاس داری و کار با جوانان تخصص داشته باشد، ولی از پس سخنرانی عمومی بر نیاید. در این موارد میتوان از دیگران کمک گرفت.
چه اشکالی دارد، اگر امام جماعتی با داشتن رفتار و سجایای اخلاقی و سن زیاد که در بین مردم اعتباری دارد و مسجد او از پیر و جوان و زن و مرد پُر شده، ولی با توجّه به سن زیاد و پیری و کم حالی خود، قادر به سخنرانی برای جوانان و کودکان نیست، برای ارشاد و هدایت و آگاهی مردم، سخنران جوان و با سلیقه و بانشاط دیگر را دعوت کند؟
اگر استمداد از دیگران با نیت خالص انجام گیرد، نه تنها باعث ضعف و سست شدن موقعیت فرد نمیشود، بلکه عامل تقویت مواضع، و تحکیم موقعیت او خواهد شد.
حضرت موسی علیه السلام وقتی به نبوت رسید، از خداوند استمداد نمود و برادرش را به یاری طلبید؛ «وَ اجْعَلْ لی وَزیرا مِنْ اَهْلی هارُونَ أَخی أُشْدُدْ بِهِ أَزْری وَ أَشْرِکْهُ فی اَمْری»؛ (17) [خدایا!] از خاندانم وزیری برایم قرار بده! برادرم هارون را و پشت مرا با او استوار ساز و او را در کارم شریک گردان!»
در جای دیگر، از زبان حضرت موسی علیه السلام نقطه قُوت هارون برای همکاری، این گونه بیان میشود: «وَ أَخی هارُونَ هُوَ أَفْصَحُ مِنّی لِسانا فَأَرْسِلْهُ مَعِی رِدْءا یصَدِّقُنی أِنّی أَخافُ اَنْ یکَذِّبُونَ»؛ (18) و برادرم هارون زبانش فصیحتر از من است. او را همراه من بفرست تا یاور من باشد و مرا تصدیق کند؛ زیرا میترسم مرا تکذیب کنند.»
و خداوند نیز درخواست منطقی او را میپذیرد و در جواب میفرماید: «سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطانا»؛ (19) «به زودی بازوان تو را به وسیله برادرت محکم میکنیم و برای شما برتری و سیطره قرار میدهیم.»
حضرت عیسی علیه السلام نیز در امر تبلیغ در جستجوی یافتن کمک کار و یار بود؛ لذا قرآن کریم از زبان او چنین نقل میکند: «قالَ مَنْ أَنْصاری اِلَی اللّهِ قالَ الْحَوارِیونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ»؛ (20) گفت: چه کسانی یاران من [در حرکت] به سوی خدا هستند؟ حواریون (که شاگردان مخصوص او بودند) گفتند: ما یاوران [تو در راه] خدا هستیم.»
گاه ممکن است برخی افراد غیر روحانی هنر و استعدادی داشته باشند که برای جذب و هدایت دیگران، از آنان نیز باید بهره جست؛ چرا که استفاده و بهره وری از دیگران در پیشرفت تبلیغ و هدایت مردم نه تنها عیب شمرده نمیشود، بلکه ارزش مضاعف و نقطه قوت انسان به حساب میآید و نشانه صداقت، تواضع و دلسوزی و تعهّد او نسبت به هدایت مردم است.
6. سخنان مختصر و مفید:
واقعیت امر این است که حوصلهها کم شده است و مردم نوعا از شنیدن سخنان طولانی، مخصوصا اگر جاذبه نداشته باشد و تنها جنبه سمعی داشته باشد، خسته میشوند، غالب خطبههای امیرمؤمنان مختصر و مفید است و آن حضرت به دیگران نیز سفارش فرمود:«خَیرُ الْکَلامِ ما لا یمِلُّ وَ لا یقِلُّ؛ (21) بهترین کلام آن است که نه ملال آور باشد و نه [خیلی] کم.» چنان که گفته اند: خَیرُ الاْءُمُورِ اَوْسَطُها.
گاه سخنرانی طولانی باعث میشود بهترین سخنان نیز اثر خود را از دست بدهد و نتیجه عکس را در پی داشته باشد و مردم نه تنها از سخنان گوینده زده شوند که از شخص او نیز نفرت پیدا کنند. امام کاظم علیه السلام اعلام خطر نموده، چنین میفرماید: «مَنْ... مَحا طَرائِفَ حِکْمَتِهِ بِفُضُولِ کَلامِهِ... فَکَاَنَّما اَعانَ هَواهُ عَلی هَدْمِ عَقْلِهِ؛ (22) هر کس با زیادی سخن، شیرینی و زیبایی کلام حکیمانهاش را محو کند، گویا بر نابودی عقل خویش هوای خود را یاری رسانده است.»
لذا سعی شود صحبتها و سخنرانی، مختصر، مفید و مستمر باشد. به قول آقای قرائتی: «وقتی سخنان مختصر باشد، اگر مفید و باجذبه بود، مردم تشنه میمانند و دوباره پای سخنرانی خواهند آمد. و اگر غیر مفید بود، میگویند: خدا پدرش را بیامرزد که زود تمام کرد.»
خاطره:
در یکی از سفرهای طرح هجرت تابستانی به یکی از روستاها اعزام شدم. ایام فاطمیه پیشنهاد دادم که بعد از نماز مغرب و عشا بین دو دهه فاطمیه جلسه داشته باشیم. برادران فرهنگی و جوانها گفتند: اگر هر شب باشد، مردم نمیمانند. گفتم: سعی میکنم طولانی نشود؛ لذا هر شب به اندازه ده دقیقه صحبت و مسئله گویی و روضه خوانی و دعا داشتم. همه هم میماندند. و در تمام ایام 50 روز چنین برنامهای داشتیم و همگی مخصوصا جوانها به خوبی استقبال کردند. برنامهام به گونهای بود که حتی دعای کمیل را به اندازه یک ربع بیشتر طول نمیدادم.
7. کلام گویا و روشن:
آخرین نکته را که باید درباره آداب تبلیغ یادآور شویم، روشن و گویا سخن گفتن است. غالب سخنرانیهای مبلّغان برای کسانی است که یکدست و یکنوع نمیباشند، هم پیرمرد و پیرزن در بین آنهاست و هم جوان و نوجوان، هم بی سواد است و هم تحصیل کرده؛ لذا مبلّغ گرامی باید به گونهای حرف بزند و سخن بگوید که همه فهم باشد؛ از اصطلاحات پیچیدهای که در علوم خاص به کار میرود، و همچنین اصطلاحات سنگین حوزوی اجتناب کند.
گویند: شخصی میخواست کاسه روحی بخرد، رو کرد به صاحب مغازه و گفت: «آن جسم ابیضی که در شمال شرقی مغازه واقع شده است، چند است؟ صاحب جنس متوجه نشد، شخصی که کنار آن دو قرار داشت، به صاحب مغازه گفت: آقا، قیمت جنس را از شما پرسید. صاحب جنس گفت: نه خیر، حضرت آقا داشت قرآن میخواند!
یکی از مهمترین اوصاف قرآن که در آیات عدیدهای مطرح شده، وصف «مبین» یعنی روشن سخن گفتن است. از جمله، در سوره یوسف میخوانیم: «تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ»؛ (23) «آن است آیات کتاب روشنگر.»
و طبعا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز به عنوان مبلّغ قرآن، روشن و گویا سخن گفته است. به همین جهت، به راحتی مردم جزیرة العرب جذب سخنان او میشدند.
----------
پاورقی
1. حمد / 5.
2. مفاتیح الجنان، دعای سیفی صغیر.
3. الصحیفة السجادیة، ص 53، دعای «مَنْ تُحلّ.»
4. علق / 1.
5. انشراح / 78.
6. نصر / 3.
7. غافر / 44.
8. توبه / 128.
9. انبیاء / 107.
10. ر. ک: شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج 17، ص 272.
11. تحف العقول، ص 26.
12. بحار الانوار، ج 2، ص 62.
13. الکافی، ج 2، ص 119، ح 6.
14. غرر الحکم و درر الکلم، ص 244، ح 4975.
15. نمل / 59.
16. میزان الحکمة، ج 4، ص 70.
17. طه / 2932.
18. قصص / 34.
19. همان / 35.
20. آل عمران / 52.
21. غرر الحکم و درر الکلم، ص 210، ح 4053.
22. الکافی، ج 1، ص 17.
23. یوسف / 1.