وبلاگ تبلیغی بلاغ

محتوا و نرم‌افزارهای تبلیغی

مباهله در کلام معصومین (علیهم‌السلام)

  • ۲۰۴

1- در کلام امام علی علیه‌السلام
به دنبال امتناع امام علی علیه‌السلام از بیعت با ابوبکر، میان آن حضرت و ابوبکر بحث و گفتگویی درگرفت. ابوبکر با تمسک به حدیثی از رسول خدا درصدد توجیه کار خویش بود و در مقابل امام علی علیه‌السلام با او احتجاج می‌کرد و از او در مورد شایستگی‌های خود اعتراف می‌گرفت و شبیه همین احتجاج را آن حضرت با اصحاب شوری بعد از مرگ عمر نیز داشت. هر دو حدیث به حدیث منا شده معروف است و در هر دو جا آن حضرت به واقعه مباهله و همراهی خود و همسر و دو فرزندش با رسول خدا صلی‌الله و علیه و آله اشاره می‌کند و آن‌ها سخن او را تأیید می‌کنند.
در حدیث اول آمده است: «فانشدک بالله أبی برز رسول الله و بأهلی و ولدی فی مباهلة المشرکین ام بک و باهلک و ولدک» قال ابوبکر: «بل بکم». (1)
و در حدیث دوم آمده است:
«نشدتکم بالله هل فیکم احد اخذ رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بیده وید امرأته و ابنیه حین اراد ان یباهل نصاری اهل نجران غیری؟ قالوا: لا. (2)
حدیث نقل‌شده در مورد دوم بدین تعبیر نیز وارد شده است:
«افتقرون أن رسول الله صلی الله علیه و آله حین دعا اهل نجران الی المباهلة انه لم یأت الا بی و بصاحبتی و إبنی؟ قالوا اللهم نعم». (3)
در روایت معروف دارقطنی که ابن حجر در الصواعق المحرقه نیز آورده است، حدیث منا شده چنین نقل شده است:
«انشدکم الله هل فیکم احد اقرب الی رسول الله فی الرحم منی و من جعله نفسه و ابناءه ابناءه و نسائه نسائه غیری؟ قالوا اللهم لا». (4)
غیر از حدیث منا شده در موارد دیگر نیز امیرالمؤمنین (ع) به واقعه مباهله اشاره کرده است و از آن موارد است که آورده‌اند جماعتی نزد آن حضرت آمدند و گفتند از بالاترین مناقب خود برای ما بگو پس حضرتش به ترتیب از واقعه «سدالابواب»، مباهله، ابلاغ سوره برائت بر مشرکین، تعبیر قرآن از او به «اذن» [در آیه «و تعیها اذن واعیة» (الحاقة / 12])
نزول آیه «اجعلتم سقایة الحاج...» (توبه/ 19) در حق او و واقعه غدیر خم یاد می‌کند و در ضمن شرح واقعه مباهله می‌فرماید که رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم دست من و حسن و حسین و فاطمه را گرفت و برای مباهله بیرون رفت. (5)
در روایتی دیگر که شبیه بدین روایت است امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: از امیرالمؤمنین علیه‌السلام در مورد فضائلش سؤال شد، آن حضرت برخی را شمرد. بدو گفتند بیشتر بگو. حضرت فرمود دو پیشوای دینی از مسیحیان نجران به نزد رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم آمدند و در مورد عیسی با آن حضرت سخن گفتند. آنگاه خداوند این آیه را فرستاد «ان مثل عیسی عندالله کمثل آدم...» سپس پیغمبر وارد خانه شد و دست علی و حسن و حسین و فاطمه «سلام الله علیهم اجمعین» را گرفت و بیرون آمد و کف دستش را به سوی آسمان گرفت و انگشتانش را باز کرد. آن‌ها را به مباهله فراخواند. (6)
در حدیث مفصلی که آن حضرت هفتاد منقبت از مناقب خود را می‌شمارد به‌عنوان سی و چهارمین منقبت خود می‌فرماید: نصاری چیزی را ادعا کردند، پس خداوند در مورد آنان این آیه را فرستاد «فمن حاجک فیه...» پس نفس من نفس رسول خداست و «نساء» همان فاطمه است و «ابناء» حسن و حسین می‌باشند سپس آن قوم پشیمان شدند و از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم خواستند که آنان را از مباهله معاف دارد و رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم آن‌ها را معاف داشت. قسم به خدایی که تورات را بر موسی و فرقان را بر محمد صلی‌الله علیه و آله و سلم فرستاد اگر با ما به مباهله برمی‌خاستند هر آینه به‌صورت میمون‌ها و خوک‌هایی مسخ می‌شدند. (7)


2- در کلام امام حسن بن علی علیه‌السلام
آن حضرت بعد از صلح با معاویه در حضور او خطبه‌ای خواند و در ضمن آن فرمود: جدم در روز مباهله از میان جان‌ها، پدرم و از میان فرزندان، مرا و برادرم حسین را و از میان زنان، فاطمه، مادرم را آورد پس ما اهل او و گوشت و خون او هستیم. ما از او هستیم و او از ماست.
عبارت آن حضرت چنین بود «ای‌ها الناس انا ابن البشیر و انا ابن النذیر و انا ابن السراج المنیر... فاخرج جدی یوم المباهلة من الانفس ابی و من البنین انا و اخی الحسین و من النساء فاطمة امی فنحن اهله و لحمه و دمه و نحن منه و هو منا». (8)


3- در کلام امام حسین بن علی علیه‌السلام
در جریان مراسم حج و در صحرای منی، امام حسین بن علی علیه‌السلام، بنی‌هاشم و بزرگان از اصحاب رسول خدا را جمع کرد و در اثنا خطبه‌ای که خواند از آنان در مورد فضائل پدرش علی بن ابی‌طالب اقرار گرفت. در این خطبه مفصل نیز به واقعه مباهله و حضور امام علی علیه‌السلام و همسرش فاطمه سلام‌الله و دو فرزندش اشاره شده است و چنین آمده است:
قال انشدکم الله أ تعلمون ان رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم حین دعا النصاری من اهل نجران الی المباهلة لم یأت إلا به و بصاحبته و إبنیه؟ قالوا اللهم نعم. (9)


4- در کلام امام صادق علیه‌السلام
ابوجعفر احول از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند که به آن حضرت برخی از اموری را که مردم در حق آن‌ها منکرند، گفتم. حضرت فرمود: بدانان بگو که قریش می‌گفتند ما آن «اولوالقربی» هستیم که غنیمت برای آن‌هاست. (10) سپس [در پاسخ] بدین منکرین گفته شد که رسول خدا در روز بدر برای جنگ جز اهل‌بیت خویش را حاضر نکرد و به هنگام مباهله [که انتظار می‌رفت عذاب بر یکی از دو طرف نازل شود] علی و حسن و حسین و فاطمه سلام‌الله علیهم اجمعین را آورد. پس آیا برای آن‌ها [یعنی اهل‌بیت که در بدر و در مباهله حاضر بودند] تلخی و برای این‌ها [یعنی قریش] شیرینی باشد. (11)
نکته قابل توجه در این روایت آن است که حضور اهل‌بیت در واقعه مباهله به مانند حضور خویشان رسول خدا در بدر دانسته شده است


5- در کلام امام موسی بن جعفر علیه‌السلام
در گفتگوی هارون‌الرشید با امام موسی بن جعفر علیه‌السلام آمده است که هارون پرسید چرا شیعیان شما از تعبیرشان در مورد شما به «یابن رسول‌الله» دست برنمی‌دارند درحالی‌که شما فرزند علی و فاطمه هستید و فاطمه ظرف تولد فرزند بود. در واقع فرزند به پدر منسوب می‌گردد نه مادر. آن حضرت پس از استشهاد به آیه 84 سوره انعام (و وهبنا له اسحق و یعقوب کلاً هدینا و نوحا...) اضافه فرمودند که همه امت اسلام از نیکوکار و بدکار اتفاق دارند که چون آن شخص نجرانی را پیغمبر به مباهله فراخواند در کساء او جز علی و فاطمه و حسن و حسین کس دیگری نبود و خداوند فرمود «فمن حاجک فیه من بعد...» پس تأویل «ابنائنا» حسن و حسین و تأویل «نسائنا» فاطمه و تأویل «انفسنا» علی بن ابی‌طالب بود. (12)


6- در کلام امام علی بن موسی‌الرضا علیه‌السلام
چون حضرت رضا علیه‌السلام در مجلس مأمون عباسی حاضر شد مأمون از او سؤالاتی کرد و حضرت یکایک پاسخ می‌داد؛ تا سخن بدین جا رسید که مأمون پرسید آیا خداوند در جایی از قرآن «اصطفاء» را تفسیر کرده است؟ آن حضرت در پاسخ فرمود خداوند اصطفاء عترت را در دوازده موضع از کتاب خویش بیان فرموده است. سپس آن حضرت در بیان سومین موضع فرمودند: در واقعه مباهله که آیه شریفه «فمن حاجک فیه من بعد...» نازل شد، پیامبر خدا، علی و حسن و حسین و فاطمه (سلام‌الله علیهم اجمعین) را احضار کرد و جان آن‌ها را قرین جان خود قرار داد. پس آیا می‌دانید معنای «وانفسنا و انفسکم» چیست؟ علمای مجلس گفتند مراد از آن نفس پیامبر خدا است. آن حضرت فرمود به غلط افتادید. خداوند در «انفسنا» نفس علی علیه‌السلام را قصد کرده است و دال بر این امر سخن پیغمبر خداست که فرمود «لتنتهین بنو ولیعه او لأبعثن الیهم رجلا کنفسی یعنی علی بن ابی طالب» و این خصوصیتی است که پیش از این و پس از این هیچ‌کس بدان نخواهد رسید زیرا آن حضرت، نفس علی را همانند نفس خود قرار داد. (13)
در روایت دیگری آمده است که مأمون روزی به امام رضا علیه‌السلام گفت: بزرگ‌ترین فضیلتی را که برای امیرالمؤمنین است و قرآن بر آن دلالت دارد برای من بگو. حضرت فرمود: فضیلت او در مباهله است که در آیه شریفه «فمن حاجک فیه من بعد ماجاءک...» اشاره شده است. آنگاه رسول خدا، حسن و حسین را فراخواند پس آن‌ها دو پسر او بودند و فاطمه را خواند پس او در موضع «نساءه» است و امیرالمؤمنین را خواند پس به حکم خداوند عزوجل او نفس رسول خدا است و چون هیچ‌کس از مردمان بالاتر و برتر از رسول خدا نیست پس به حکم الهی باید هیچ‌کس برتر و بالاتر از نفس رسول خدا نباشد. مأمون گفت: مگر نه این است که خداوند «ابناء» را به لفظ جمع آورده و رسول خدا تنها دو پسرش را فراخواند و «نساء» را به لفظ جمع آورد، درحالی‌که رسول خدا فقط دخترش را آورد پس چرا جایز نباشد که آن حضرت از نفس خودش دعوت بکند نه از دیگری بنابراین فضلی را که برای امیرالمؤمنین می‌گویی ثابت نیست. امام هشتم در پاسخ فرمود: آنچه گفتی صحیح نیست زیرا داعی باید غیر از خودش را دعوت کند، چنان‌که آمر باید به غیر خودش دستور بدهد و صحیح نیست که رسول خدا در حقیقت خودش را دعوت کند چنان‌که نمی‌تواند به حقیقت آمر به نفس خود باشد و هرگاه ثابت شود که رسول خدا در مباهله هیچ‌کس جز امیرالمؤمنین را نخوانده است، ثابت می‌شود که او نفس رسول خدا است که خداوند در کتابش بدو نظر داشته و در قرآنش بدو حکم کرده است. (14)
و نیز از جمله مناظرات آن حضرت با مأمون آورده‌اند که مأمون به آن حضرت گفت: چه دلیلی بر خلافت جد شما [علی بن ابی‌طالب] است؟ حضرت فرمود «انفسنا» پس مأمون گفت «لولا نسائنا» پس حضرت فرمود «لولا ابنائنا» آنگاه مأمون ساکت شد. (15)


تفسیر آیه مباهله در کتاب تفسیر نمونه
«فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ» (آل عمران-61)
ترجمه:
هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح (ع)) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آن‌ها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغ‌گویان قرار دهیم.

شأن نزول:
گفته‌اند که این آیه و آیات قبل از آن، درباره هیئت نجرانی مرکب از عاقب و سید و گروهی که با آن‌ها بودند نازل شده است، آن‌ها خدمت پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) رسیدند و عرض کردند: آیا هرگز دیده‌ای فرزندی بدون پدر متولد شود، در این هنگام آیه (ان مَثَلَ عیسی عِندَ الله ...) نازل شد و هنگامی‌که پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) آن‌ها را به مباهله دعوت کرد، آن‌ها تا فردای آن روز از حضرتش مهلت خواستند و پس از مراجعه به شخصیت‌های نجران، اسقف (روحانی بزرگشان) به آن‌ها گفت: شما فردا به محمد (صلی‌الله علیه و آله و سلم) نگاه کنید، اگر با فرزندان و خانواده‌اش برای مباهله آمد، از مباهله با او بترسید، و اگر با یارانش آمد با او مباهله کنید، زیرا چیزی در بساط ندارد، فردا که شد پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) آمد در حالی که دست علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) را گرفته بود و حسن و حسین (علیهماالسلام) در پیش روی او راه می‌رفتند و فاطمه (علیهاالسلام) پشت سرش بود، نصاری نیز بیرون آمدند در حالی که اسقف آن‌ها پیشاپیششان بود هنگامی‌که نگاه کرد، پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) با آن چند نفر آمدند، درباره آن‌ها سؤال کرد به او گفتند: این پسر عمو و داماد او و محبوب‌ترین خلق خدا نزد او است و این دو پسر، فرزندان دختر او از علی (علیه‌السلام) هستند و آن بانوی جوان دخترش فاطمه (علیهاالسلام) است که عزیزترین مردم نزد او، و نزدیک‌ترین افراد به قلب او است ...
سید به اسقف گفت: برای مباهله قدم پیش گذار.
گفت: نه، من مردی را می‌بینم که نسبت به مباهله با کمال جرئت اقدام می‌کند و من می‌ترسم راست‌گو باشد، و اگر راست‌گو باشد، به خدا یک سال بر ما نمی‌گذرد در حالی که در تمام دنیا یک نصرانی که آب بنوشد وجود نداشته باشد.
اسقف به پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم) عرض کرد: ای ابوالقاسم! ما با تو مباهله نمی‌کنیم بلکه مصالحه می‌کنیم، با ما مصالحه کن. پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) با آن‌ها مصالحه کرد که دو هزار حله (یک قواره پارچه خوب لباس) که حداقل قیمت هر حله‌ای چهل درهم باشد، و عاریت دادن سی دست زره، و سی شاخه نیزه، و سی رأس اسب، در صورتی که در سرزمین یمن، توطئه‌ای برای مسلمانان رخ دهد، و پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) ضامن این عاریت‌ها خواهد بود، تا آن را بازگرداند و عهدنامه‌ای در این زمینه نوشته شد.
و در روایتی آمده است اسقف مسیحیان به آن‌ها گفت: من صورت‌هایی را می‌بینم که اگر از خداوند تقاضا کنند کوه‌ها را از جا برکند، چنین خواهد کرد؛ هرگز با آن‌ها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد، و یک نصرانی تا روز قیامت بر صفحه زمین نخواهد ماند.


مباهله با مسیحیان نجران
این آیه به دنبال آیات قبل و استدلالی که در آن‌ها بر نفی خدا بودن حضرت مسیح (علیه‌السلام) شده بود، به پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) دستور می‌دهد: هرگاه بعد از علم و دانش که (درباره مسیح (ع)) برای تو آمده (باز) کسانی با تو در آن به محاجه و ستیز برخاستند، به آن‌ها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت می‌کنیم و شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت می‌نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود (کسانی که به منزله جان هستند) دعوت می‌کنیم، شما هم از نفوس خود دعوت کنید، سپس مباهله می‌کنیم و لعنت خدا را بر دروغ‌گویان قرار می‌دهیم (فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ)
ناگفته پیدا است منظور از مباهله این نیست که این افراد جمع شوند و نفرین کنند و سپس پراکنده شوند زیرا چنین عملی به تنهایی هیچ فایده‌ای ندارد، بلکه منظور این است که این نفرین مؤثر گردد، و با آشکار شدن اثر آن، دروغ‌گویان به عذاب گرفتار شوند و شناخته گردند.
به تعبیر دیگر، گرچه در این آیه به تأثیر و نتیجه مباهله تصریح نشده اما از آنجا که این کار به‌عنوان آخرین (حربه)، بعد از اثر نکردن منطق و استدلال، مورد استفاده قرار گرفته دلیل بر این است که منظور ظاهر شدن اثر خارجی این نفرین است نه‌تنها یک نفرین ساده.


نکته‌ها
1- دعوت به مباهله یک دلیل روشن بر حقانیت پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم)
در آیه فوق خداوند به پیامبر خود دستور می‌دهد که هرگاه پس از استدلالات روشن پیشین، کسی درباره حضرت عیسی (ع) با تو گفتگو کند، و به جدال برخیزد، به او پیشنهاد مباهله کن که فرزندان و زنان خود را بیاورد و تو هم فرزندان و زنان خود را دعوت کن و دعا کنید تا خداوند دروغ‌گو را رسوا سازد.
مسئله (مباهله) به شکل فوق شاید تا آن زمان در بین عرب سابقه نداشت و راهی بود که صددرصد حکایت از ایمان و صدق دعوت پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) می‌شد.
چگونه ممکن است کسی که به تمام معنی به ارتباط خویش با پروردگار ایمان نداشته باشد وارد چنین میدانی گردد؟ و از مخالفان خود دعوت کند بیایید با هم به درگاه خدا برویم و از او بخواهیم تا دروغ‌گو را رسوا سازد، و شما به‌سرعت نتیجه آن را خواهید دید که چگونه خداوند دروغ‌گویان را مجازات می‌کند. مسلماً ورود در چنین میدانی بسیار خطرناک است زیرا اگر دعای او به اجابت نرسد و اثری از مجازات مخالفان آشکار نشود نتیجه‌ای جز رسوایی دعوت‌کننده نخواهد داشت. چگونه ممکن است آدم عاقل و فهمیده‌ای بدون اطمینان به نتیجه، در چنین مرحله‌ای گام بگذارد؟ از اینجا است که گفته‌اند دعوت پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) به مباهله، یکی از نشانه‌های صدق دعوت و ایمان قاطع او است، قطع نظر از نتایجی که بعداً از مباهله به دست آمد.
در روایات اسلامی وارد شده هنگامی که پای مباهله به میان آمد نمایندگان مسیحیان نجران از پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) مهلت خواستند تا دراین‌باره بیندیشند، و با بزرگان خود به شور بنشینند، نتیجه مشاوره آن‌ها که از یک نکته روانشناسی سرچشمه می‌گرفت این بود که به نفرات خود دستور دادند اگر مشاهده کردید محمد (صلی‌الله علیه و آله و سلم) با سروصدا و جمعیت و جاروجنجال به مباهله آمد با او مباهله کنید و نترسید، زیرا حقیقتی در کار او نیست که متوسل به جاروجنجال شده است، و اگر با نفرات بسیار محدودی از خاصان نزدیک و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد بدانید که او پیامبر خداست و از مباهله با او به پرهیزید که خطرناک است!
آن‌ها طبق قرار قبلی به میعادگاه رفتند؛ ناگاه دیدند که پیامبر فرزندانش حسن و حسین (علیهماالسلام) را در پیش رو دارد، و علی (علیه‌السلام) و فاطمه (علیهاالسلام) همراه او هستند و به آن‌ها سفارش می‌کند هرگاه من دعا کردم شما آمین بگویید، مسیحیان هنگامی که این صحنه را مشاهده کردند سخت به وحشت افتادند، و از اقدام به مباهله خودداری کرده، حاضر به مصالحه شدند و به شرایط ذمه و پرداختن مالیات (جزیه) تن در دادند.


2- مباهله سند زنده‌ای برای عظمت اهل‌بیت (علیهمالسلام)
غالب مفسران و محدثان شیعه و اهل تسنن تصریح کرده‌اند که آیه مباهله در حق اهل‌بیت پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) نازل شده است و پیامبر تنها کسانی را که همراه خود به میعادگاه برد فرزندانش حسن و حسین (علیهماالسلام) و دخترش فاطمه (علیهاالسلام) و علی (علیه‌السلام) بودند، بنابراین منظور از (ابناءنا) در آیه منحصراً حسن و حسین (علیهماالسلام) هستند، همان‌طور که منظور از نساءنا فاطمه (علیهاالسلام)، و منظور از (انفسنا) تنها علی (علیه‌السلام) بوده است و احادیث فراوانی در این زمینه نقل شده است.
ولی بعضی از مفسران اهل تسنن که کاملاً در اقلیت هستند، کوشیده‌اند که ورود احادیث را در این زمینه انکار کنند، مثلاً نویسنده تفسیر المنار در ذیل آیه می‌گوید: این روایات همگی از طرق شیعه است، و هدف آن‌ها مشخص است، و آن‌ها چنان در نشر و ترویج این احادیث کوشیده‌اند که موضوع را، حتی بر بسیاری از دانشمندان اهل تسنن مشتبه ساخته‌اند!!
اما مراجعه به منابع اصیل اهل تسنن نشان می‌دهد که علی‌رغم پندارهای تعصب‌آلود نویسنده المنار بسیاری از طرق این احادیث به شیعه و کتب شیعه هرگز منتهی نمی‌شود، و اگر بنا باشد ورود این احادیث را از طرق اهل تسنن انکار کنیم سایر احادیث آن‌ها و کتبشان نیز از درجه اعتبار خواهد افتاد.
برای روشن شدن این حقیقت قسمتی از روایات آنان را در این باب با ذکر مدارک در اینجا می‌آوریم:
قاضی نورالله شوشتری در جلد سوم از کتاب نفیس "احقاق الحق" طبع جدید صفحه 46 چنین می‌گوید: مفسران در این مسئله اتفاق‌نظر دارند که (ابناءنا) در آیه فوق اشاره به حسن و حسین (علیهماالسلام) و (نساءنا) اشاره به فاطمه (علیهاالسلام) و (انفسنا) اشاره به علی (علیه‌السلام) است. سپس (در پاورقی کتاب مزبور) در حدود شصت نفر از بزرگان اهل سنت ذکر شده‌اند که تصریح نموده‌اند آیه مباهله درباره اهل‌بیت (علیهمالسلام) نازل شده است و نام آن‌ها و مشخصات کتب آن‌ها را از صفحه 46 تا 76 مشروحاً آورده است.
از جمله شخصیت‌های سرشناسی که این مطلب از آن‌ها نقل شده افراد زیر هستند:
1- (مسلم بن حجاج نیشابوری) صاحب (صحیح) معروف که از کتب شش‌گانه مورد اعتماد اهل سنت است در جلد 7 صفحه 120 (چاپ محمدعلی صبیح – مصر).
2- (احمد بن حنبل) در کتاب (مسند) جلد 1 صفحه 185 (چاپ مصر).
3- (طبری) در تفسیر معروفش در ذیل همین آیه جلد سوم صفحه 192 (چاپ میمنیة – مصر).
4- (حاکم) در کتاب (مستدرک) جلد سوم صفحه 150 (چاپ حیدرآباد دکن).
5- (حافظ ابو نعیم اصفهانی) در کتاب (دلائل النبوة) صفحه 297 (چاپ حیدرآباد).
6- (واحدی نیشابوری) در کتاب (اسباب النزول) صفحه 74 (چاپ الهندیة مصر).
7- (فخر رازی) در تفسیر معروفش جلد 8 صفحه 85 (چاپ البهیه مصر).
8- (ابن اثیر) در کتاب (جامع الاصول) جلد 9 صفحه 470 (طبع السنة المحمدیة - مصر).
9- (ابن جوزی) در (تذکرة الخواص) صفحه 17 (چاپ نجف).
10- (قاضی بیضاوی) در تفسیرش جلد 2 صفحه 22 (چاپ مصطفی محمد مصر).
11- (آلوسی) در تفسیر (روح المعانی) جلد سوم صفحه 167 (چاپ منیریه مصر).
12- (طنطاوی) مفسر معروف در تفسیر (الجواهر) جلد دوم صفحه 120 (چاپ مصطفی البابی الحلبی - مصر).
13- (زمخشری) در تفسیر (کشاف) جلد 1 صفحه 193 (چاپ مصطفی محمد - مصر).
14- (حافظ احمد بن حجر عسقلانی) در کتاب (الاصابة) جلد 2 صفحه 503 (چاپ مصطفی محمد - مصر).
15- (ابن صباغ) در کتاب (الفصول المهمة) صفحه 108 (چاپ نجف).
16- (علامه (قرطبی) در تفسیر (الجامع لاحکام القرآن) جلد 3 صفحه 104 (چاپ مصر سال 1936).
در کتاب (غایة المرام) از صحیح مسلم در باب فضائل علی بن ابی‌طالب نقل شده که: روزی معاویه به سعد بن ابی وقاص گفت: چرا ابو تراب (علی (علیه‌السلام)) را سب و دشنام نمی‌گویی؟! گفت: از آن وقت که به یاد سه چیز که پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) درباره علی (علیه‌السلام) فرمود افتادم از این کار صرف‌نظر کردم ... (یکی از آن‌ها این بود که) هنگامی که آیه مباهله نازل گردید پیغمبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) تنها از فاطمه و حسن و حسین و علی (علیهماالسلام) دعوت کرد و سپس فرمود: اللهم هؤ لاء اهلی: خدایا! این‌ها خاصان نزدیک من‌اند.
نویسنده تفسیر (کشاف) که از بزرگان اهل تسنن است در ذیل آیه می‌گوید: این آیه قوی‌ترین دلیلی است که فضیلت اهل کساء را ثابت می‌کند.
مفسران و محدثان و مورخان شیعه نیز عموماً در نزول این آیه درباره اهل‌بیت (علیهمالسلام) اتفاق‌نظر دارند، در تفسیر نور الثقلین روایات فراوانی در این زمینه نقل شده است.
از جمله به نقل از کتاب (عیون اخبار الرضا) درباره مجلس بحثی که مأمون در دربار خود تشکیل داده بود، این‌چنین می‌نویسد: امام علی بن موسی‌الرضا (علیهماالسلام) فرمود: خداوند پاکان بندگان خود را در آیه مباهله مشخص ساخته است و به پیامبرش چنین دستور داده: فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا...
و به دنبال نزول این آیه، پیامبر، علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهماالسلام) را با خود به مباهله برد...
این مزیتی است که هیچ‌کس در آن بر اهل‌بیت (علیهمالسلام) پیشی نگرفته، و فضیلتی است که هیچ انسانی به آن نرسیده، و شرفی است که قبل از آن هیچ‌کس از آن برخوردار نبوده است.


3- پاسخ به یک سؤال
در اینجا سؤال معروفی است که فخر رازی و بعضی دیگر درباره نزول آیه در حق اهل‌بیت (علیهمالسلام) ذکر کرده‌اند که چگونه ممکن است منظور از (ابناءنا) (فرزندان ما) حسن و حسین (علیهماالسلام) باشد، در حالی که ابناء جمع است و جمع بر دو نفر گفته نمی‌شود، و چگونه ممکن است (نسائنا) که معنی جمع دارد تنها بر بانوی اسلام فاطمه (علیهاالسلام) اطلاق گردد؟ و اگر منظور از (انفسنا) تنها علی (علیه‌السلام) است چرا به صیغه جمع آمده است؟!
پاسخ:
اولاً - همان‌طور که قبلاً به‌طور مشروح ذکر شد اجماع علمای اسلام و احادیث فراوانی که در بسیاری از منابع معروف و معتبر اسلامی اعم از شیعه و سنی در زمینه ورود این آیه در مورد اهل‌بیت (علیهمالسلام) به ما رسیده است و در آن‌ها تصریح شده پیغمبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) غیر از علی (علیه‌السلام) و فاطمه (علیهاالسلام) و حسن و حسین (علیهماالسلام) کسی را به مباهله نیاورد، قرینه آشکاری برای تفسیر آیه خواهد بود، زیرا می‌دانیم از جمله قرائنی که آیات قرآن را تفسیر می‌کند سنت و شأن نزول قطعی است. بنابراین، ایراد مزبور تنها متوجه شیعه نمی‌شود. بلکه همه دانشمندان اسلام باید به آن پاسخ گویند.
ثانیاً - اطلاق صیغه جمع بر مفرد یا بر تثنیه تازگی ندارد، و در قرآن و غیر قرآن از ادبیات عرب و حتی غیر عرب این معنی بسیار است.
توضیح اینکه: بسیار می‌شود که به هنگام بیان یک قانون، یا تنظیم یک عهدنامه، حکم به‌صورت کلی و به صیغه جمع آورده می‌شود، و مثلاً در عهدنامه چنین می‌نویسند که: مسئول اجرای آن امضاء کنندگان عهدنامه و فرزندان آن‌ها هستند، در حالی که ممکن است یکی از دو طرف تنها یک یا دو فرزند داشته باشد،
خلاصه اینکه: ما دو مرحله داریم (مرحله قرارداد) و مرحله اجرا در مرحله قرارداد، گاهی الفاظ به‌صورت جمع ذکر می‌شود تا بر همه مصادیق تطبیق کند، ولی در مرحله اجرا ممکن است مصداق، منحصر به یک فرد باشد، و این انحصار در مصداق منافات با کلی بودن مسئله ندارد.
به عبارت دیگر پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) موظف بود طبق قراردادی که با نصارای نجران بست همه فرزندان و زنان خاص خاندانش و تمام کسانی را که به منزله جان او بودند همراه خود به مباهله ببرد، ولی این‌ها مصداقی جز دو فرزند و یک زن و یک مرد نداشت (دقت کنید).
اضافه بر این در آیات قرآن موارد متعددی داریم که عبارت به‌صورت صیغه جمع آمده اما مصداق آن به جهتی از جهات منحصر به یک فرد بوده است: مثلاً در همین سوره آیه 173 می‌خوانیم: الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم: کسانی که مردم به آن‌ها گفتند دشمنان (برای حمله به شما) اجتماع کرده‌اند از آن‌ها بترسید.
در این آیه منظور از (الناس) (مردم) طبق تصریح جمعی از مفسران (نعیم بن مسعود) است که از ابوسفیان اموالی گرفته بود تا مسلمانان را از قدرت مشرکان بترساند!
و همچنین در آیه 181 می‌خوانیم: لقد سمع الله قول الذین قالوا ان الله فقیر و نحن اغنیاء: خداوند گفتار کسانی را که می‌گفتند: خدا فقیر است و ما بی‌نیازیم (و لذا از ما مطالبه زکات کرده است!) شنید.
منظور از (الذین) در آیه طبق تصریح جمعی از مفسران (حی بن اخطب) یا (فنحاص) است.
گاهی اطلاق کلمه جمع بر مفرد به‌عنوان بزرگداشت نیز دیده می‌شود، همان‌طور که درباره ابراهیم (علیه‌السلام) می‌خوانیم: ان ابراهیم کان امة قانتا لله: ابراهیم امتی بود خاضع در پیشگاه خدا. در اینجا کلمه امت که اسم جمع است بر فرد اطلاق شده است.


4- نوه‌های دختری فرزندان ما هستند.
ضمناً از آیه مباهله استفاده می‌شود که به فرزندان دختر نیز حقیقتاً ابن گفته می‌شود برخلاف آنچه در جاهلیت مرسوم بود که تنها فرزندان پسر را فرزند خود می‌دانستند، و می‌گفتند:
بنونا بنو ابنائنا و بناتنا
بنوهن ابناء الرجال الاباعد
یعنی، فرزندان ما تنها پسرزاده‌های ما هستند اما دخترزاده‌های ما - فرزندان مردم بیگانه محسوب می‌شوند نه فرزندان ما! این طرز تفکر، مولود همان سنت غلطی بود که در جاهلیت عرب دختران و زنان را عضو اصلی جامعه انسانی نمی‌دانستند و آن‌ها را در حکم ظروفی برای نگاهداری پسران می‌پنداشتند! چنانکه شاعر آن‌ها می‌گوید:
** و انما امهات الناس اوعیة مستودعات و للانساب اباء***
مادران مردم، حکم ظروفی برای پرورش آن‌ها دارند - و برای نسب تنها پدران شناخته می‌شوند! ولی اسلام این طرز تفکر را به‌شدت در هم کوبید و احکام فرزند را بر فرزندان پسری و دختری یکسان جاری ساخت.
در سوره انعام آیه 84 - 85 درباره فرزندان ابراهیم (علیه‌السلام) می‌خوانیم: و من ذریته داود و سلیمن و ایوب و یوسف و موسی و هرون و کذلک نجزی المحسنین و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس کل من الصالحین؛ از فرزندان (ابراهیم)، داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون بودند و این‌چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم و نیز زکریا و یحیی و عیسی و الیاس که همه از صالحان بودند.
در این آیه حضرت مسیح از فرزندان ابراهیم شمرده‌شده در حالی که فرزند دختری بود و اصولاً پدری نداشت.
در روایاتی که از طرق شیعه و سنی درباره امام حسن و امام حسین (علیه‌السلام) واردشده اطلاق کلمه (ابن رسول‌الله) (فرزند پیغمبر) کراراً دیده می‌شود.
در آیات مربوط به زنانی که ازدواج با آن‌ها حرام است می‌خوانیم: و حلائل ابنائکم (یعنی همسران پسران شما) در میان فقهای اسلام این مسئله مسلم است که همسران پسرها و نوه‌ها، چه دختری باشند و چه پسری بر شخص حرام است و مشمول آیه فوق می‌باشند.


5- آیا مباهله یک حکم عمومی است؟
شکی نیست که آیه فوق یک دستور کلی برای دعوت به مباهله به مسلمانان نمی‌دهد بلکه روی سخن در آن تنها به پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم) است، ولی این موضوع مانع از آن نخواهد بود که مباهله در برابر مخالفان یک حکم عمومی باشد و افراد باایمان که از تقوا و خداپرستی کامل برخوردارند به هنگامی که استدلالات آن‌ها در برابر دشمنان بر اثر لجاجت به جایی نرسد از آن‌ها دعوت به مباهله کنند.
از روایاتی که در منابع اسلامی نقل شده نیز عمومیت این حکم استفاده می‌شود: در تفسیر نور الثقلین جلد 1 صفحه 351 حدیثی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده که فرمود: اگر سخنان حق شما را مخالفان نپذیرفتند آن‌ها را به مباهله دعوت کنید.
راوی می‌گوید: سؤال کردم چگونه مباهله کنم؟
فرمود: خود را سه روز اصلاح اخلاقی کن و گمان می‌کنم که فرمود: روزه بگیر و غسل کن، و با کسی که می‌خواهی مباهله کنی به صحرا برو، سپس انگشتان دست راستت را در انگشتان راست او بیفکن و از خودت آغاز کن و بگو: خداوندا! تو پروردگار آسمان‌های هفت‌گانه و زمین‌های هفت‌گانه‌ای و آگاه از اسرار نهان هستی، و رحمان و رحیمی، اگر مخالف من حقی را انکار کرده و ادعای باطلی دارد بلائی از آسمان بر او بفرست، و او را به عذاب دردناکی مبتلا ساز!
و بعد بار دیگر این دعا را تکرار کن و بگو: اگر این شخص حق را انکار کرده و ادعای باطلی می‌کند بلائی از آسمان بر او بفرست و او را به عذابی مبتلا کن! سپس فرمود: چیزی نخواهد گذشت که نتیجه این دعا آشکار خواهد شد، به خدا سوگند که هرگز نیافتم کسی را که حاضر باشد این چنین با من مباهله کند.
ضمناً از این آیه معلوم می‌شود که بر خلاف حملات بیرویه افرادی که می‌گویند اسلام عملاً آیین مردان است و زنان در آن به حساب نیامده‌اند زنان در مواقع حساس به سهم خود در پیشبرد اهداف اسلامی همراه مردان در برابر دشمن می‌ایستاده‌اند، صفحات درخشان زندگی فاطمه بانوی اسلام (علیهاالسلام) و دخترش زینب کبری (علیهاالسلام) و زنان دیگری که در تاریخ اسلام، گام بر جای گام‌های آن‌ها نهاده‌اند، گواه این حقیقت است.

====================
پی نوشت:

1-شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج 1، ص 118.
2- همان، ج 1، ص 139، قاضی نورالله شوشتری، احقاق الحق، ج 3، ص 46 به نقل از الصواعق المحرقة؛ عابدین مؤمنی، مقاله علی علیه‌السلام نفس رسول خدا در کتاب مجموعه گفتارهای موسوم به شناخت نامه علی علیه‌السلام، ص 189 به نقل از الصواعق المحرقة.
3- محمدیان، محمد، حیاة امیرالمؤمنین عن لسانه، ص 53 به نقل از کتاب سلیم‌بن قیس، امالی طوسی، تاریخ دمشق، خصال شیخ صدوق و احتجاج طبرسی.
4- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 35، ص 267.
5- قاضی نعمان، دعائم الاسلام، ج 1، ص 16.
6- تفسیر عیاشی، ذیل آیه مباهله؛ علامه طباطبائی، المیزان، ذیل آیه مباهله.
7- ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج 8، ص 9، و ص 240 به نقل از کتاب خصال.
8- سلیمان‌بن ابراهیم، ینابیع المودة، ج 1، ص 40؛ شیخ طوسی، الامالی، ص 561.
9- ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی‌طالب، ج 8، ص 272.
10- اشاره است به آیه «واعلموا انما غنتم منشی ء فان لله خمسه و للرسول ولذی القربی» (انفال، 41) که با تأویل آن گروهی از مردم معتقد بودند که خمس تنها به فرزندان رسول خدا تعلق ندارد.
11- تفسیر عیاشی، ذیل آیه مباهله.
12- شیخ مفید، الاختصاص، ص 54؛ شروانی، ما روته العامة من مناقب اهل البیت، ص 85، به نقل از الصواعق المحرقه، و نظیر این حدیث در عیون اخبار الرضا نقل شده است که علامه طباطبائی در المیزان، ذیل آیه مباهله آن را ذکر کرده است و نیز علی بن عیسی الاربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 778.
13- سلیمان بن ابراهیم القندوزی، ینابیع المودة، ج 1، ص 131؛ ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی‌طالب، ج 7، ص 10 به نقل از عیون اخبار الرضا و الامالی للصدوق؛ علامه طباطبائی، المیزان، ذیل آیه مباهله.
14- شیخ مفید، الفصول المختارة من العیون و المحاسن، ص 38؛ آیت الله میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ج 1، ص 435 به نقل از شیخ مفید، علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 35، ص 257.15- ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی‌طالب، ج 8، ص 10 به نقل از طرائف المقال؛ علامه طباطبائی، المیزان، ذیل آیه مباهله.
نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

نرم‌افزار اندروید تبلیغی بلاغ

نرم افزار بلاغ جهت دسترسی راحت به محتوای تبلیغی برای مناسبت‌های شمسی و قمری و مطالب مورد نیاز مبلغ و سخنران طراحی شده. قسمت‌های مختلف نرم افزار شامل موارد ذیل می‌باشد: ماه‌های قمری، ماه‌های شمسی، منبر و احکام، نوحه و مرثیه و...

متن کامل