-
۸۰۵
مباهله، تقاضای لعن الهی از سوی دو نفر یا دو دسته برای طرف مقابل خویش که هر یک خود را بر حق میدانند.
این
واژه در تاریخ اسلام به ماجرایی اشاره دارد که طی آن، پیامبر اسلام(ص) پس
از مناظره با مسیحیانِ نجران، پیشنهاد مباهله داد و آنان پذیرفتند؛ ولی در
روز موعود از این کار خودداری کردند.
بنابر معتقدات شیعی، جریان مباهله پیامبر(ص) نه تنها نشانگر حقانیت اصل دعوت پیامبر(ص)است، بلکه بر فضیلت ویژه همراهان او در این ماجرا دلالت میکند؛ زیرا او طبق دستور قرآن، در میان همه یاران و خاندان خویش، نزدیکترین کسانش را با این کار معرفی کرد. واقعه مباهله در روز ۲۴ ذی الحجه، سال نهم هجری قمری، روی داد و قرآن در آیه ۶۱ سوره آل عمران به آن اشاره کرده است.
معنای لغوی مباهله:
«مباهله» یعنی یکدیگر را لعن و نفرین کردن.[۱] «بهله الله» یعنی خدا او را لعنت نماید و از رحمت خویش دور کند.[۲]
واقعه مباهله:
پیامبر اسلام(ص) همزمان با مکاتبه با سران حکومتهای جهان و مراکز مذهبی، نامهای به اسقف نجران نوشت و در آن نامه از ساکنان نجران خواست که اسلام را بپذیرند. مسیحیان تصمیم گرفتند که گروهی را به نمایندگی از خود به مدینه بفرستند تا با پیامبر سخن بگویند و سخنان او را بررسی کنند.
هیئت نجران که شامل گروهی بیش از ده نفر از بزرگان آنها بود، به ریاست و سرپرستی سه نفر یعنی عاقب، سید و ابوحارثه به مدینه آمدند. هیئت نمایندگان در مسجد مدینه با پیامبر اسلام گفتگو کردند. پس از اصرار دو طرف بر حقانیت عقاید خود، تصمیم گرفته شد که مساله از راه مباهله خاتمه یابد، از این رو قرار شد که فردای آن روز، همگی خارج از شهر مدینه، در دامنۀ صحرا برای مباهله آماده شوند.
بامداد روز مباهله، حضرت رسول(ص) به خانه حضرت امیرالمؤمنین(ع) آمد. دست امام حسن(ع) را گرفت، و امام حسین(ع) را در آغوش گرفت، و به همراه حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) برای مباهله، از مدینه بیرون آمد. چون نصارا آنان را دیدند، ابوحارثه پرسید که اینها کیستاند که با او همراهاند؟ گفتند:
آن که پیش روی اوست، پسر عموی او و شوهر دخترش و محبوبترین خلق نزد اوست؛ آن دو طفل، فرزندان اویند از دخترش؛ و آن زن، فاطمه دختر اوست که عزیزترین خلق، نزد اوست.
حضرت(ص) برای مباهله، به دو زانو نشست. سید و عاقب، پسران خود را برای مباهله برداشتند. ابوحارثه گفت: به خدا سوگند چنان نشسته است که پیغمبران برای مباهله مینشستند، و سپس برگشت. سید گفت: کجا میروی؟ گفت: اگر محمد بر حق نمیبود، چنین بر مباهله جرأت نمیکرد؛ و اگر با ما مباهله کند پیش از آنکه سال بر ما بگذرد، یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند. در روایتی دیگر آمده است که وی گفت: من صورتهایی را میبینم که اگر از خدا سؤال کنند که کوهی را از جای خود برکَنَد، هر آینه کنده خواهد شد. پس مباهله مکنید که هلاک میشوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند.
سپس ابوحارثه به خدمت حضرت آمد و گفت:ای ابوالقاسم! از مباهله با ما در گذر و با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت ادای آن را داشته باشیم. پس، حضرت با ایشان مصالحه نمود که هر سال، دو هزار حلّه بدهند که قیمت هر حلّه چهل درهم باشد، و نیز اگر جنگی با یمن روی دهد، سی زره، سی نیزه و سی اسب را به مسلمانان، عاریه دهند، و پیامبر(ص) ضامن برگرداندن این ابزار خواهد بود. بدین طریق، حضرت، صلحنامه را نوشتند و آنها برگشتند.
بعداً حضرت فرمودند: سوگند یاد میکنم به آن خداوندی که جانم در قبضه قدرت اوست، که هلاکت اهل نجران نزدیک شده بود و اگر با من مباهله میکردند هر آینه همگی به میمون و خوک مسخ میشدند و هر آینه تمام این وادی برایشان آتش میشد و میسوختند و حق تعالی جمیع اهل نجران را نابود میکرد و حتی پرنده بر سر درختان ایشان نمیماند و همه نصاری پیش از سال میمردند.[۳]
پس از برگشتن نصارا به نجران طولی نکشید که سید و عاقب، با آوردن هدایایی، خدمت پیامبر(ص) رسیده و مسلمان شدند.[۴]
افراد حاضر در مباهله
درباره اعضای گروه نجران میان منابع اختلاف است ولی غالب روایات اسلامی امام علی(ع) ، فاطمه، حسن و حسین (ع) را همراهان پیامبر(ص) ثبت کردهاند.[۵]
زمان مباهله:
چنانکه شیخ مفید آورده است جریان مباهله پس از فتح مکه و قبل از حجة الوداع [یعنی سال نهم هجری قمری] رخ داده است.[۶]
روز مباهله را برخی ۲۴ ذی الحجه[۷] دانستهاند و برخی روز ۲۱ این ماه.[۸] شیخ انصاری روز ۲۴ ذی الحجة را نظر مشهور میداند و غسل در این روز را مستحب میداند.[۹] شیخ عباس قمی، در کتاب مفاتیح الجنان اعمال این روز را در روز ۲۴ ذیالحجه ذکر میکند، که از جمله اعمال آن، غسل و روزه است.
آنچه از مسلمات بین مورّخان و راویان حدیث، اعم از شیعه و سنی، است، وقوع این حادثه است.
آیه مباهله:
آیه مباهله آیه ۶۱ سوره آل عمران است که اشاره به واقعه مباهله دارد:
فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَی الْکاذِبِینَ ﴿۶۱﴾ (ترجمه: پس هر که در این [باره ] پس از دانشی که تو را [حاصل ] آمده، با تو محاجه کند، بگو: «بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم؛ سپس مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»)[آل عمران–۶۱]
مفسران شیعه و سنی برآنند که این آیه، اشاره به مناظره و محاجّه نصارای نجران با حضرت رسول(ص) دارد، که آنان در اینکه عیسی(ع) اقنومی از اقانیم ثلاثه است پای میفشردند و توصیف وحیانی قرآن را درباره عیسی(ع) که بنده پارسای خداوند و پیامبر است، قبول نداشتند تا پیامبر(ص) مبارزه طلبانه به آنان پیشنهاد مباهله داد.[۱۰]
علاوه بر مفسران شیعه، مفسران اهل سنت نیز (زمخشری،[۱۱] فخر رازی،[۱۲] بیضاوی[۱۳] و دیگران) گفتهاند که مراد آیه از «ابناءنا» [پسرانمان] حسن و حسین علیهما السلام، و مراد از «نساءنا» [زنانمان] فاطمه زهرا علیها السلام و مراد از «انفسنا» [جانهایمان] حضرت علی علیهالسلام، بوده است، یعنی چهار تنی که همراه با خود حضرت(ص)، پنج تن آل عبا یا اهل کسا را تشکیل میدهند، و جز این آیه که علوّشان ایشان را نشان میدهد، به گفته زمخشری و فخر رازی، آیه تطهیر (احزاب، ۳۳) نیز به دنبال آن، در گرامیداشت و طهارت آنان نازل شده است.
...إِنَّمَا یرِیدُ اللَّـهُ لِیذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا ﴿۳۳﴾ (ترجمه: ... خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.)[احزاب–۳۳]
نصارای نجران چون صدق و اخلاص دلیرانه پیامبر(ص) و همراهانشان را مشاهده کردند هراسان و از عقوبت الهی بیمناک شدند و تن به مباهله ندادند و با پیامبر(ص) صلح کردند و درخواست کردند که بر دین خود باقی بمانند و جزیه بپردازند و حضرت(ص) پذیرفتند.[۱۴]
احتجاجهای تاریخی به واقعه مباهله:
احتجاج به این واقعه، در سخنان امیر مؤمنان(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و نیز سایر ائمه(ع) یافت میشود. ما در اینجا سه مورد را ذکر میکنیم.
احتجاج سعد بن ابی وقاص
عامر بن سعد بن ابی وقاص از پدرش نقل میکند که معاویه به سعد گفت: چرا تو علی را سب نمیکنی؟ سعد گفت:
مادامی که سه مطلب را به خاطر دارم هرگز او را سب نخواهم نمود، که اگر یکی از آن سه مطلب مربوط به من بود، آن را از اینکه شتران سرخمو داشته باشم بیشتر دوست داشتم. در ادامه وی سه مطلب را در توصیف امیرالمؤمنین(ع) ذکر میکند که سومین آن این است: چون این آیه ...فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ...﴿٦١﴾[آل عمران–۶۱] نازل گردید، رسول خدا(ص) علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) را خواند و گفت: اللهم هؤلاء اهل بیتی یعنی خدایا اینان اهلبیت من هستند.[۱۵]
احتجاج امام کاظم(ع):
هارون به امام کاظم(ع) گفت: شما چگونه میگویید: ما نسل پیامبریم، در حالی که پیامبر(ص) نسلی ندارد، زیرا نسل صرفاًَ از طریق فرزند پسر است نه دختر، و شما فرزندان دختر پیامبرید.
امام کاظم(ع) گفت: مرا از پاسخ به این سؤال، معاف دار.
هارون گفت:ای فرزند علی(ع)، دلیلتان را در این مورد به من میگویی، و تو ای موسی(ع)، رئیس و امام زمان آنها هستی، -اینچنین به من گفته شده است،- و در هر آنچه از تو میپرسم تو را معاف نمیکنم تا اینکه دلیلی از قرآن بیاوری، و شما فرزندان علی(ع) ادعا میکنید که هیچ حرفی از قرآن نیست مگر اینکه تأویلش نزد شماست، و استدلال میکنید به این آیه که: ...مَّا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِن شَیْءٍ ۚ...﴿٣٨﴾ (ترجمه: ...ما هیچ چیزى را در کتاب [لوح محفوظ] فروگذار نکردهایم؛...)[انعام–٣٨]، و [بدین طریق] خود را از رأی علماء و قیاس، بینیاز میدانید.
امام کاظم(ع) گفت: اجازه جواب را به من میدهی؟
هارون گفت: بگو.
امام(ع) فرمود:
وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیعْقُوبَ ۚ کلًّا هَدَینَا ۚ وَنُوحًا هَدَینَا مِن قَبْلُ ۖ وَمِن ذُرِّیتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیمَانَ وَأَیوبَ وَیوسُفَ وَمُوسَیٰ وَهَارُونَ ۚ وَکذَٰلِک نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿۸۴﴾ وَزَکرِیا وَیحْییٰ وَعِیسَیٰ وَإِلْیاسَ ۖ کلٌّ مِّنَ الصَّالِحِینَ ﴿۸۵﴾ (ترجمه: و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم، و همه را به راه راست درآوردیم، و نوح را از پیش راه نمودیم، و از نسل او داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را [هدایت کردیم] و این گونه، نیکوکاران را پاداش میدهیم. (۸۴) و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را که همه از شایستگان بودند، (۸۵))[انعام–۸۵-۸۴]
پدر عیسی کیست؟
هارون گفت: پدر ندارد.
امام(ع) فرمود:
پس خداوند صرفاً از طریق مریم او را ملحق به نسل پیامبران کرده است، و ما را نیز اینچنین از طریق مادرمان فاطمه(س)، به نسل پیامبر(ص)، ملحق کرده است. باز هم بگویم؟
هارون گفت: بگو.
در این هنگام، امام(ع) آیه مباهله را تلاوت فرموده، سپس گفت:
هیچ کس نگفته است که پیامبر(ص) هنگام مباهله با نصاری، به جز علی بن ابی طالب و فاطمه و حسن و حسین، شخص دیگری را تحت کساء آورده است، پس مراد از «فرزندانمان،» حسن و حسین، و مراد از «زنانمان،» فاطمه، و مراد از «جانهایمان،» علی بن ابی طالب است.[۱۶] [بنابراین، خداوند در آیه مباهله، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را فرزند پیامبر(ص) خطاب کرده است، و این صریحترین دلیل است بر اینکه اهل بیت، نسل و ذریه پیامبر(ص) هستند.]
احتجاج امام رضا(ع):
روزی مأمون به امام رضا(ع) گفت: بزرگترین فضیلت امیرالمؤمنین(ع) را که قرآن بر آن دلالت دارد به من بگو؟ حضرت فرمود: فضیلت آن حضرت در مباهله. سپس حضرت، آیه مباهله را قرائت فرمود و گفت:
رسول خدا(ص)، حسن و حسین(ع) را دعوت کرد که پسرانش بودند، و حضرت فاطمه(س) را دعوت کرد که در اینجا مصداق کلمه زنان است و امیرالمؤمنین(ع) را دعوت نمود که به حکم خداوند عزّ و جلّ، نفس [= جان] پیامبر(ص) است. و ثابت شده است که هیچ آفریده ای، اجلّ و افضل از پیامبر(ص) نیست؛ پس به حکم خداوند، بایستی کسی افضل از نفس [جان] پیامبر(ص) نباشد.
سخن امام(ع) که به اینجا رسید، مأمون گفت: خداوند، «فرزندان» را به لفظ جمع آورده است در حالی که پیامبر(ص) فقط دو پسرش را آورده است، و زنان نیز به لفظ جمع آمده است در حالی که پیامبر(ص) فقط دخترش را آورده است، پس چرا نگوییم که دعوت از نفس [جان] نیز در حقیقت، مرادش خود پیامبر(ص) باشد، و در این صورت، فضیلتی را که برای امیرالمؤمنین(ع) بیان کردی، ساقط میشود؟ امام رضا(ع) در پاسخ فرمود:
آنچه گفتی درست نیست، زیرا دعوت کننده، کسی غیر از خودش را دعوت میکند، هم چنان که آمِر، به غیر خودش دستور میدهد، و درست نیست که کسی خودش را حقیقتاً دعوت کند، هم چنان که کسی حقیقتاً نمیتواند به خودش دستور دهد. رسول خدا(ص) مردی را در مباهله غیر از امیرالمؤمنین(ع) دعوت نکرد، پس ثابت میشود که وی، نفسی است که مقصود خداوند در کتابش است و حکم آن را در قرآن قرار داده است.
پس مأمون گفت: با آمدن پاسخ، سؤال، برکنده شد.[۱۷] .
ا----------
منابع:
الجوهری، الصحاح، ۱۴۰۷. ذیل ماده بهل.
الزمخشری، محمود، ۱۴۱۵ ق، ج۱، ص: ۳۶۸.
قمی، شیخ عباس، ۱۳۷۴، ج۱، صص: ۱۸۲-۱۸۴.
الطبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۵، ج ۲، ص۳۱۰؛ همچنین نک: الطبقات الکبرى،خامسة1،ص:392
برای نمونه نک: الطبقات الکبرى،خامسة1،ص:392.
المفید، الارشاد، ج۱، صص۱۶۶-۱۷۱.
ابن شهرآشوب، ۱۳۷۶ق، ج ۳، ص: ۱۴۴.
در کشف الاسرار چنین روزی آمده است. ر.ک: میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج ۲، ص۱۴۷.
انصاری، مرتضی، کتاب الطهارة، ج ۳، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، صص ۴۸-۴۹.
قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه نامه از بهاءالدین خرمشاهی، ۱۳۷۶.ذیل آیه مباهله، ص۵۷.
الزمخشری، تفسیر الکشاف، ذیل آیه ۶۱ آل عمران.
الرازی، التفسیر الکبیر، ذیل آیه ۶۱ آل عمران.
البیضاوی، تفسیر انوار التنزیل و اسرار التأویل، ذیل آیه ۶۱ آل عمران.
قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه نامه از بهاءالدین خرمشاهی، ۱۳۷۶، ذیل آیه مباهله، ص۵۷.
الطباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ذیل آیه ۶۱ آل عمران. طبق گفته مؤلف این حدیث در صحیح مسلم، صحیح ترمذی, و أبو المؤید الموفق بن أحمد در کتاب فضائل علی، و أبو نعیم در الحلیة, و حموینی در کتاب فرائد السمطین آمده است.
طباطبایی، سید محمد حسین، همان، صص: ۲۳۰-۲۲۹.
المفید، الفصول المختاره، التحقیق: السید میرعلی شریفی، بیروت: دار المفید، الطعبة الثانیة، ۱۴۱۴، ص۳۸.