-
۲۹۰
خدمت و مهرورزی درسیره امام جواد
در
قاموس زندگی، واژگانی وجود دارد که گستره آن، چشمگیر بوده و در مقابل
دیدگان و دلهای حقیقت جو، از قداست و لطافت فراوان برخوردار است. آیا به
راستی مصادیق کلماتی چون؛ «خدمت» و «مهرورزی» را میتوان یک به یک شمارش
کرد و سپس در فرصتی اندک به واگویه آن پرداخت، به ویژه اگر پیدایی و
شکوفایی آن، ریشه در زندگی عرشیان داشته باشد؟!
در نوشتار حاضر که از
فصلنامه فرهنگ کوثرش 65 برگزیده شده گل چینی از سیره و سخنان امام جواد (ع)
به پیشگاه خوانندگان گرامی تقدیم میشود.
خدمت چیست؟
«خدمت» همان کمک کردن و سودرسانی است که هر فردی براساس شرایط زمانی، مکانی و فکری، و نیز تواناییها و امکاناتش، میتواند در حق دیگران انجام دهد؛ رهانیدن دیگری از سختی و اندوه و رسانیدن وی به جایگاه مطلوب.
مفهوم مهرورزی
«مهرورزی» نیز اعلام و اعلان دوستی و محبت است که در قالبهای گوناگون میتواند جلوه گر شود؛ اما بر اساس عواملی کیفیت و کمیت آن، مسیر افزایش یا کاهش را میپیماید.
سفره پربرکت
مسئله «اقتصاد سالم» یکی از آموزههای دینی پیامبران و امامان (ع) میباشد؛ لذا بایسته است برای رسیدن به نقطه مطلوب، سیره مدیریتی و ارشادی آن بزرگواران مورد پژوهش و سپس کاربردی کردن، قرار بگیرد. به فرازی از گفتار و رفتار امام توجه کنید:
حق الناس
- شخصی به نام مطرفی نقل میکند: من چهار هزار درهم به حضرت رضا (ع) قرض داده بودم و جز ما دو نفر، کسی از این قضیه خبر نداشت؛ یک موقع خبر رسید که امام به شهادت رسیده است؛ لذا پیش خود میگفتم: مالم تلف شد...! تا این که پسرش امام جواد (ع) برایم پیغام فرستاد فردا به نزدش بروم. وقتی نزد حضرت رفتم، فرمود: «پدرم رحلت کرد و تو چهارهزار درهم از وی طلب داشتی؟» عرض کردم: آری. آن حضرت از زیر سجادهاش دینارهایی بیرون آورد و به من داد؛ بعد از محاسبه متوجه شدم دقیقاً چهار هزار درهم است. (1)
ابوتمامه نقل میکند: روزی به حضرت عرض کردم: میخواهم به مکه بروم، در حالی که بدهی دارم، ] شما چه میفرمایید [؟ امام فرمود: «ارجع الی مؤدی دینک، وانظر ان تلقی الله عزوجل و لیس علیک دین، فان المؤمن لایخون؛ برای پرداخت بدهیات برگرد، و دقت و توجه کن که خدای عزوجل را هنگامی که ملاقات کنی (زیارت خانه خدا) که در ذمهات بدهی نباشد؛ چرا که مؤمن] به حق الناس[خیانت نمیورزد.» (2)
کارآفرینی
ابوهاشم جعفری میگوید:
قبل از اینکه نزد امام جواد (ع) شرفیاب شوم، شترچرانی با من درد دل کرد و گفت: به امام بگو فلانی، جویای کار است.. وقتی پیش حضرت رفتم، دیدم با عدهای مشغول غذاخوردن است؛ لذا فرصت را مناسب ندیدم تا تقاضای ساربان را بیان کنم امام جواد (ع) مرا به خوردن غذا فراخواند و سپس به خدمتکارش فرمود: «شتربانی هست که با ابوهاشم نزد ما میآید، او را پیش خود نگهدار و برایش کاری معین کن تا مشغول شود. (3)
گنجینه بخشش
- اسماعیل بن عباس هاشمی میگوید: در یکی از اعیاد به محضر امام جواد (ع) رفته و بعد از سلام، فرارسیدن عید را تبریک گفتم؛ سپس از تنگدستی خود شکایت کردم. حضرت گوشه سجادهاش را بلند کرد و از درون خاک، قطعهای طلا بیرون آورد و به من بخشید. بعد از خداحافظی، با خوشحالی وارد بازار شدم و مایحتاج زندگیام را خریدم. (4)
- ابوهاشم داودبن قاسم جعفری نقل میکند:
امام جواد (ع) کیسه پولی، شامل سیصد دینار، به من داد تا به یکی از پسر عموهایش بدهم. سپس فرمود: «آگاه باش که او به تو خواهد گفت: «مرا به پیشه وری راهنمایی کن تا با این پول کالایی از او خریداری کنم.» ای ابوهاشم! او را راهنمایی کن.»
وقتی نزد وی رفتم و پول را دادم، همان تقاضا را مطرح نمود و من نیز تاجری را معرفی کردم تا با هم داد و ستد داشته باشند. (5)
سایه سار محبت
در طول زندگی، حوادثی را میتوان مشاهده کرد که مسیر زندگی فرد و جامعه را دستخوش تغییر و تحول قرارمی دهد؛ چه بسا آدمی در برخورد با ناملایمات، اراده و مقاومت مطلوبی از خود نشان ندهد و مغلوب رخدادها گردد. از این رو، براساس فرموده الهی و تواصوا بالحق و تواصو بالصبر. (6) نیازمند حمایت معنوی و مادی اطرافیان است تا به برکت همیاری و مساعدت دیگران، از شدت و سنگینی «مصائب» کاسته شود.
امام جواد (ع) به عنوان مربی و طبیب دلسوز امت اسلامی، برای پیش گیری و درمان برخی از حوادث ناگوار (زلزله، بیماری، مرگ، سرقت و...) نسخههای ماندگار و کارآمدی نگاشته است که به بیان نمونههایی از آنها بسنده میشود.
در پناه قرآن و عترت
علی بن مهزیار نقل میکنند: به امام (ع) نامه نوشتم و از زلزلههای متعددی که در «اهواز» واقع میشد، گلایه کردم و پرسیدم: به نظر شما از اهواز به جای دیگری کوچ کنم؟ امام در پاسخ نوشت:
«از آن جا کوچ نکنید؛ بلکه روزهای چهار شنبه، پنجشنبه و جمعه را روزه بگیرید و در روز جمعه، بعد از غسل کردن و پوشیدن لباس پاکیزه، در مکانی (مسجد و یا بیابان) جمع بشوید و به درگاه الهی دعا کنید؛ زیرا خداوند است که زلزله را از شما برطرف میگرداند.»
زمانی که به دستورات حضرت عمل کردیم، زلزلهها پایان پذیرفت. (7)
داروی شفابخش
محمدبن عمیر واقد رازی میگوید: دردی در قسمت کمر و پهلویم ایجاد شده بود که برخی از روزها شدت مییافت؛ لذا از امام جواد (ع) خواستم برای برطرف شدن آن دعا کند. حضرت برایم چنین دعا فرمود: «وأنت فعافاک الله؛ خداوند به تو سلامتی عطا فرماید.» از آن لحظه تاکنون دیگر به آن بیماری دچار نشدهام.(8)
وی همچنین نقل میکند:
با برادرم خدمت حضرت رسیدم وی از تنگی نفس شکایت کرد، امام در حقش فرمود «عافاک الله مما تشکو؛ از آنچه شکایت کردی، خداوند عافیت و سلامتی نصیبت بگرداند.»
وقتی از خانه حضرت بیرون آمدیم، بیماری برادرم خوب شد و تاهنگام رحلتش هم عود نکرد. (9)
ابوهاشم جعفری نقل میکند:
همراه حضرت به باغی رفتیم، در آن جا عرض کردم: من به خوردن گل خیلی علاقه دارم، برایم دعا بفرمایید تا این عادت ناپسند را ترک کنم. اما در آن لحظه سکوت نمود؛ اما بعد از چند روز به من فرمود: «ای ابوهاشم! خداوند آن عادت را از تو برداشت؟» گفتم: آری، اکنون منفورترین و بدترین چیز پیش من، خوردن گل است. (10)
حضرت برای تسلای دل یکی از شیعیانش نامهای فرستاد که در آن آمده است: «به نام خداوند بخشایشگر مهربان! حادثه رحلت فرزندت را یادآور شدهای و برایم گفتی که او عزیزترین فرزندانت بود؛ در واقع خداوند متعال نیز پاکترین چیزها، از جمله فرزند هر خانوادهای را برمی گزیند تا بدین وسیله پاداش سرشاری به داغداران عطا کند.»
امام جواد (ع) در ادامه چنین دعا میکند: «فأعظم الله اجرک و أحسن عزاک...؛ پس، خداوند ثوابت را افزون گرداند و سوگواریات را نیکو سازد و قلبت را پایدار کند، که به درستی خداوند تواناست. و نیز خداوند به زودی برایت جایگزینی (فرزندی) ارزانی دارد، و من امیدوارم که خداوند این کار (پاداش و صبر نیکو و تولد فرزندی صالح) را انجام دهد. به خواست خدا (11)
پیام آور شادی
احمدبن حدید و همراهان وی در سفر حج، مورد یورش دزدان قرارگرفته و تمام دارایی، حتی پیراهنهای آنها به سرقت رفت؛ زمانی که به مدینه برگشتند، احمد نزد امام رفت و ماجرا را بازگو کرد. در این موقع بود که آن حضرت پیراهنها و دینارهایی به وی عطا کرد تا بین دوستان و همسفرانش تقسیم کند، او نیز شتابان پیش آنان رفت و سهم هر یک را داد؛ به گونهای که همگی به اندازه اموال غارت شده خود بهره مند شدند و با کمال خوشحالی و سپاس گذاری به سوی خانههای خود رهسپار گردیدند. (12)
زدودن نگرانی
یکی از خدمتکاران امام جواد (ع) در سفری پارچههایی برای حضرت خریده بود، در هنگام بازگشت، اموالش مورد سرقت دزدان قرار گرفت و از این حادثه بسیار اندوهگین شد؛ برای کسب تکلیف، نامهای به امام نوشت و ماجرا را گزارش داد. آن حضرت نیز در پاسخ چنین نوشت:
«ان انفسنا و اموالنا من مواهب الله...؛ همانا جانها و ثروتهای ما از بخششهای گوارای خداوند و عاریه سپرده اوست. تا آن جا که از آن بهره مند شویم، مایه خوشی و شادی است و آنچه هم] به غارت[ببرند، اجر و ثواب است. بنابراین، هر که جزعش بر صبرش غالب شود، اجرش ضایع شده است. پناه بر خدا از آن.»(13)
مسئولیت؛ خدمت، مهرورزی
یکی از اهالی سیستان میگوید: در اوایل حکومت معتصم عباسی همراه امام جواد (ع) و عدهای دیگر، عازم مراسم حج شدم؛ در مسیر مکه، به هنگام استراحت و خوردن غذا، خدمت امام عرض کردم: فدایت شوم! فرماندار شهر ما از محبان و دوستان شما میباشد، در دفتر مالیاتیاش بدهکار هستم. خداوند، مرا فدایت سازد! اگر مصلحت می دانی، درخصوص نیکی کردن به من، نامهای برایش بنویس. حضرت فرمود: او را نمیشناسم. گفتم: فدایت شوم! او از دوستداران شما اهل بیت میباشد؛ نامه حضرت عالی مؤثر خواهد بود. امام جواد (ع) درخواستم را قبول کرد و این گونه نوشت:
«بسم الله الرحمن الرحیم! اما بعد، فان موصل کتابی هذا ذکر عنک مذهبا جمیلا، و ان ما لک من عملک الا ما احسنت فیه، فاحسن الی اخوانک، واعلم آن الله عزوجل سائلک عن مثاقیل الذره و الخردل؛ به نام خداوند بخشایشگر مهربان! اما بعد، حامل نامه از عقیدهات به نیکی یاد کرده است، بدان که جز رفتار نیکو چیزی برایت سودمند نخواهد بود. بنابراین، به برادران ایمانی خود نیکی کن. آگاه باش که خداوند متعال حتی از کوچکترین چیزها، تو را مورد بازخواست قرار میدهد.»
نامه را از امام گرفتم و به سوی وطنم رهسپار شدم، والی سیستان (حسین بن عبدالله نیشابوری) وقتی خبردار شد که امام برایش نامهای فرستاده، به استقبالم آمد و بعد از بوسیدن نامه و خواندن آن، با کمال احترام از من پرسید: چه نیازی داری؟ من هم مشکل مالی و عدم تواناییام در پرداخت مالیات را یادآور شدم. وی دستور داد: تا مادامی که من فرماندار هستم، فلانی از پرداخت مالیات معاف است.
آری، به برکت نامه امام جواد (ع) حاکم سیستان از آن روز تا هنگام رحلتش نسبت به من و خانوادهام «نیکی» نموده و هر از چند گاهی، هدایایی برایم میفرستاد. (14)
رهایی از اسارت
یکی از سیاستهای دشمنان، بازداشت و حبس اصحاب امامان (ع) بود؛ به شکلی که پیامدهای ناگواری برای اصحاب و خانواده آنان در پی داشت. امام جواد (ع) برای آزادی برخی از شیعیان، اقداماتی داشته که به یک نمونه اشاره میشود.
در تاریخ پرفراز و نشیب «تشیع» مردان و زنانی را میتوان معرفی نمود که نقش ممتاز و ماندگاری داشتهاند؛ یکی از آنها «اباصلت»، خادم متعهد امام رضا (ع) میباشد. مأمون پس از شهادت امام و در روز خاکسپاری بدن مطهر حضرت، اباصلت را تحت فشار قرار داد تا حوادث روزهای پایانی و اسرار و گفتار امام رضا (ع) را بازگو کند... ادامه داستان را از زبان خود وی میشنویم:
مأمون گفت: هر آنچه از علی بن موسی الرضا (ع) شنیدهای، برایم تعریف کن. به او گفتم: در این لحظه چیزی یادم نمیآید، در واقع فراموشم شده بود. اما خلیفه عباسی حرفم را نپذیرفت و دستور داد مرا به زندان بفرستند... یک سال در زندان بودم و زندان برایم تنگ شده بود تا این که یک شب بیدار ماندم و از سویدای دل به راز و نیاز پرداختم و خداوند را به پیامبر و خاندانش سوگند دادم که مرا نجات دهد. هنوز دعایم به پایان نرسیده بود که ناگاه امام جواد (ع) را در کنار خود مشاهده کردم... حضرت بعد از گشودن زنجیرها، مرا از میان نگهبانان عبور داد؛ آنان در حالی که ما را میدیدند، قدرت سخن گفتن و ممانعت نداشتند. وقتی از محیط زندان خارج شدیم، امام جواد (ع) به من فرمود:
«امض فی ودائع الله فانک لن تصل الیه و لایصل الیک ابداً؛ رهسپار شو در پناه و حمایت خدا. چرا که هرگز به نزد مأمون نخواهی رفت و او نیز دیگر به تو دست نخواهد یافت.»
اباصلت در پایان، میگوید:
از آن هنگام تا الان، من و مأمون هیچ گاه یکدیگر را ندیدهایم. (15)
جویبار مهر
امام جواد (ع) در راستای نکوداشت صالحان و ترویج «مهرورزی» اقدامات شایان توجهی داشته که به برخی از آنها اشاره میشود.
تشویقهای پیاپی
- یکی از شاگردان نمونه امام جواد (ع) که بارها مورد تجلیل و تحسین آن حضرت قرار گرفته، «علی بن مهزیار اهوازی» است. با مرور به حوادث تاریخی عصر مأمون و معتصم عباسی، درمی یابیم که شخصیتی چون علی بن مهرزیار در گفتار و رفتار خود، ویژگیهای ممتازی داشته که کمتر کسی به آن پایه و رتبه رسیده است! در این جا به فرازهایی از نامههای حضرت در ستایش «علی بن مهزیار» میپردازیم.
... قد ملأتنی سروراً فسرک الله، و أنا ارجو من الکافی الدافع، أن یکفیک کید کل کائد ان شاءالله؛... به تحقیق ] با گزارش این اخبار [مرا خوشحال گردانیدی، خدا نیز تو را شادمان سازد و از درگاه خداوندی که کفایت کننده و دفع کننده است، آرزومندم تو را از خطر هر نیرنگ بازی تحت کفایت و عنایت خود قرار دهد. به خواست خدا.
سررتنی بما ذکرت من ذلک، و لم تزل تفعل، سرک الله بالجنه و رضی عنک برضائی عنک، و أنا أرجو من الله العفو و الرأفه ...؛ مرا به سبب اخباری که گزارش دادهای، شادمان ساختهای، همچنان این کار را انجام بده. خداوند تو را] به ورود [به بهشت مسرور گرداند و از تو خشنود باشد به جهت خشنودی من از تو، و من برای تو از پیشگاه الهی بخشش و عنایت آرزومندم...
یا علی! أحسن الله جزاک، و أسکنک جنته، و حشرک الله معنا؛ ای علی! خداوند پاداشت را نیکو گرداند، و تو را در بهشت خود سکنا دهد، و از خواری در دنیا و آخرت نگاه دارد، و نیز تو را با ما محشور سازد.
ای علی! بارها تو را درخصوص خیرخواهی، اطاعت، خدمت، احترام کردن و انجام دادن وظایفت آزمودهام؛ لذا اگر بگویم: «شخصی همانند تو را] در بین یارانم [ندیدهام» هر آینه امید و باور دارم که به صداقت، چنین سخنی گفتهام.
بنابراین، خداوند پاداش تو را سکونت در باغهای بهشتی قرار دهد، و] آگاه باش که[جایگاهت و نیز خدماتی که در گرما و سرما و شب و روز انجام دادهای، بر من پوشیده نیست؛ لذا از خداوند مسئلت دارم به هنگام گردآمدن مردم در رستاخیز، تو را مورد رحمت ویژه قرار دهد تا شادمان شوی؛ چرا که خداوند، شنونده دعاست.»(16)
پاداش نیکی
- قاسم بن حسن تعریف میکند: در مسیر مکه و مدینه بودم که چادرنشین مستضعفی نزدم آمد و درخواست کمک کرد، دلم به حالش سوخت؛ لذا قرص نانی به وی دادم. هنگامی که از پیشم رفت، طوفان و گرد و غباری به پاخاست، به طوری که عمامهام را از سرم برداشت و برد و من نفهمیدم باد، چگونه آمد و عمامهام را کجا برد تا این که وارد مدینه شدم و خدمت امام جواد (ع) رسیدم؛ حضرت پرسید: «عمامهات در جاده ناپدید شد؟» عرض کردم: بله. در این موقع، به غلامش فرمود: «عمامهاش را نزدش بیاور.» با دیدن آن، شگفت زده پرسیدم: ای پسر پیامبر! چگونه پیش شما آمده است؟! حضرت، لبخندی زد و فرمود:
«تو بر آن اعرابی صدقه دادی؛ لذا خداوند پاداش تو را داده و عمامهات را برگرداند. زیرا (ان الله لایضیع أجرالمحسنین (17)؛ خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمیسازد.»(18)
تو نیکی می کن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز
چشمه سار عطوفت
- محمدبن ولید کرمانی میگوید: در مسیر سفر، همراه امام جواد (ع) بودم تا اینکه وقت غذا خوردن فرا رسید؛ وقتی غذا خوردیم و سفره برچیده شد، غلام به جمع آوری ریزههای غذا پرداخت. در این هنگام، امام فرمود:
«هرگاه در صحرا غذایی باقی ماند- حتی ران گوسفند- آن را برندارید] تا جانوران و حیوانات از آن بهره مند شوند [اما در محیط خانه، دورریزها را جست و جو و جمع کنید] تا مبادا پایمال شود[.»(19)
تکریم پدر
- بکربن صالح میگوید: دامادم به امام جواد (ع) نامه نوشت که: پدرم از دشمنان شما (ناصبی) و فاسدالعقیده است و گاهی از ناحیه او، سختی و دشمنی میبینم. فدایت شوم! برایم دعا بفرمایید.
فدایت شوم! شما چه دستوری میدهید، آیا با وی ستیز داشته باشم یا مدارا کنم؟ امام در پاسخ نوشت:
«المداراه خیر لک من المکاشفه، و مع العسر، یسر، فاصبر فان العاقبه للمتقین، ثبتک الله علی ولایه من تولیت، نحن و انتم فی ودیعه الله الذی لاتضیع و دائعه!...
مدارا کردن برای تو از ستیزه جویی بهتر است، و] آگاه باش که[همراه سختی و دشواری، آسانی و گشایش هم وجود دارد. بنابراین، بردبار باش؛ چرا که سرانجام نیک، از آن پرهیزکاران است. خداوند تو را بر ولایت آن که دوستدارش هستی (امامان)، استوار گرداند. ما و شما در حمایت و سپرده خدایی هستیم که اماناتش تباه نخواهد شد». (20)
توشه آخرت
از آن جا که مدت زمان زندگی دنیوی و نیز مسئولیتهای اجرایی و علمی، بسیار محدود و گذرا است؛ میطلبد که با به جا نهادن خدمات شایسته (باقیات صالحات) دعای خیر مردم را دیباچه مرحله بازنشستگی و نیز بدرقه سفر اخروی خود گردانیم. در مکتب تربیتی امام محمد تقی (ع) آموزههایی وجود دارد که بهره گیری از آنها «ارزش افزوده» زندگی و توانایی ما را بیشتر و بهتر تضمین میکند.
توفیق خدمت
- اربع خصال تعین المرء علی العمل: الصحه و الغنی والعلم و التوفیق؛ چهار چیز موجب یاری انسان بر انجام کار میشود: سلامتی، ثروت، دانش و توفیق الهی (21)
المومن یحتاج الی توفیق من الله؛ مؤمن به توفیق از طرف خدا، نیاز دارد. (22)
برکات خدمت
- موت الانسان بالذنوب اکثر من موته بالاجل و حیاته بالبر اکثر من حیاته بالعمر؛ مرگ انسان به واسطه انجام گناه، بیشتر است تا مرگ طبیعی و عادی، و نیز زندگی او به سبب نیکی و احسان، بیشتر است از زندگی معمولی. (23)
اهل المعروف الی اصطناعه احوج من اهل الحاجه، لان لهم اجره و فخره و ذکره ...؛ نیکوکاران به انجام کار نیک، محتاجتر هستند از حاجتمندان و نیازمندان. زیرا پاداش، مباهات و خوش نامی آنها به سبب انجام احسان و نیکی است. (24)
حسن اخلاق
- عنوان صحیفه المومن حسن خلقه؛ خوش اخلاقی، در رأس نامه اعمال مؤمن است. (25)
سفره احسان
خداوند متعال به هر یک از ما- کم و بیش - نعمتهایی داده که دوام و برکت آن منوط به رعایت اموری چند است. گفتار آسمانی امام جواد (ع) بیانگر این نکات میباشد.
هذا من فضل ربی
- ما انعم الله عزوجل علی عبده نعمه فعلم انها من الله الا کتب الله جل اسمه له شکرها قبلان بحمده علیها؛ هر نعمتی که خداوند صاحب عزت و جلال، به بندهاش عطا میکند، اگر او بداند که از جانب خداست، پیش از آن که وی زبان به ستایش باز کند، خداوند- که نامش با شکوه است- شکر نعمت را برای بندهاش مینویسد. (26)
بقا و فنا
- ان لله عباداً یخصم بدوام النعم، فلا تزال فیهم ما بذلوها، فان منعوها نزعها الله عنهم و حولها الی غیرهم، همانا خداوند را بندگانی است که ایشان را به دوام و بقای نعمت تخصیص میدهد. پس، تا مادامی که بذل و بخشش میکنند، نعمت در میانشان ماندگار است و هرگاه از بهره مند ساختن دیگران خودداری کنند، خداوند نیز آن نعمت را از آنها گرفته و به افراد دیگری منتقل میگرداند. (27) - ما عظمت نعمه احد الا عظمت حوائج الناس الیه، فمن لم یتحمل تلک المونه عرض النعمه للزوال؛ نعمت هیچ کسی فزونی نمییابد مگر آن که نیاز و مراجعه مردم به او فراوان میشود. پس، هرگاه کسی متحمل این بار گران (مراجعه نیازمندان و ارباب رجوع) نشود، آن نعمت نیز در معرض فنا و زوال قرار خواهد گرفت ] و به دیگری عطا خواهد شد[. (28)
آیین دوستی
یکی از محیطهای «تبادل محبت» محافل دوستی و رفاقت است؛ به گونهای که بسیاری از طبقات گوناگون مردمی «عواطف» خود را در نشستهای دوستانه آشکار و منتقل میکنند. به عبارت دیگر، مجالسی که توسط دوستان تشکیل مییابد، محفل انس، محبت و مهرورزی است چنان که پس از پایان مجلس وهنگام خداحافظی، «آرامش و خرسندی» در چهرهها و رفتارها نمایان و محسوس میشود. امام جواد (ع) برای استحکام بخشیدن به این پیوندها، مطالبی را بیان فرموده که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
انگیزه رفاقت
- من استفاد اخا فی الله فقد استفاد اخاً فی الجنه؛ کسی که در راه خدا برادری به دست آورد، گویا برادری در بهشت نصیب خود ساخته است. (29)
- الناس اخوان فان کانت الاخوه فی غیر ذات الله فانها تعود عداوه و ذلک قوله تعالی: الا خلاء یومئذ یعضهم لبعض عدو الا المتقین (30). مردم برادران یکدیگرند، پس اگر دوستی و برادری برای غیر خدا باشد، منجر به دشمنی میشود و این، فرمایش خداوند بلند مرتبه است که: «در روز قیامت به جز تقواپیشگان، برخی از دوستان با یکدیگر دشمنی میکنند.» (31)
آیینه باش!
- من نصح الانسان لاخیه نهیه عنا لایرضاء لنفسه؛ از جمله نشانههای خیرخواهی آدمی نسبت به برادرش، بازداشتن اوست از آنچه خود نمیپسندد. (32)
آفت دوستی
- لاتفسد الظن علی صدیق قد اصلحک الیقین له؛ مبادا به سبب گمان ] بد[در حق دوست، یقین خود را درباره خوب بودن وی، فاسد و تباه گردانی! (33)
مساعدت و همیاری
- من صدق صحبه الرجل اسقاط المونه عن اخیه؛ یکی از نشانههای صداقت آدمی در دوستی، برطرف کردن مشکل برادرش میباشد. (34)
پانوشتها در سرویس معارف موجود است.