-
۲۴۶
امام علی علیه السلام دارای جاذبههای عجیبی
بود، و دوست و دشمن، مسلمان و کافر را جذب میکرد، تا جایی که کسانی در
این راه دست خود را قطع میکردند، و از آئین خود منصرف گردیده، آئین بحق
علی علیه السلام را میپذیرفتند.
روزی علی علیه السلام کنیزی را دید که
محزون و گرایان است، و چون از علتش پرسید، جواب داد: صاحبم مرا برای خرید
گوشت مأمور ساخت، و چون گوشت را خریدم مورد پسند وی واقع نشد، لذا آن را
برگرداندم، دوباره قصاب گوشت را عوض کرد و گفت: چنانچه بار دیگر بیاوری عوض
نمیکنم، ولی صاحبم این گوشت را نیز نپسندید، نمیدانم چه کار کنم؟
حضرت فرمودند: من حاضرم تو را به پیش صاحبت ببرم، و از او تقاضا کنم که آزارت ندهد، و یا از قصاب بخواهم گوشت را برای بار دوم عوض کند، کدام را انتخاب میکنی؟
به درخواست کنیز آن حضرت به مغازه قصابی وارد شد، و از قصاب خواست که گوشت را عوض کند، و یا معامله را اقاله نماید (وجنس را پس بگیرد).
قصاب امیرالمۆمنین علیه السلام را نمیشناخت، و لذا مشتی بر سینه آن حضرت زد و گفت: برو بیرون به شما مربوط نیست!!
علی علیه السلام با آن همه توان و شجاعت و قدرتی که داشت، مشت قصاب را تحمل کرد و چیزی به او نگفت!! و کنیز را به خانهاش برگرداند، و به ارباب سفارش کرد که وی را آزار ندهد.
چون صاحب کنیز، مولای متقیان را شناخت، کنیز را به شکرانه تشریف آوردن آن حضرت آزاد ساخت.
ولی از سوی دیگر چون مردم، آن حضرت را هنگام وارد شدن به مغازه قصابی دیده بودند، لذا به سراغش آمدند و گفتند: امیرالمۆمنین چه شد و کجا رفت؟
قصاب که مردی غریب و از عاشقان مولا بود، و اساساً برای دیدار آن حضرت به کوفه آمده بود، ولی علی علیه السلام هنگام ورود وی به کوفه، در مسافرت به سر میبرد، جواب داد: من کجا و علی کجا؟ من که مدتها است که در انتظار علی هستم.
گفتند: همان عربی که با کنیز گریان وارد مغازهات شد علی علیه السلام بود!!
قصاب که دید که به چه بزرگواری جسارت کرده است، گرفتار غم و اندوه شدیدی شد، و لذا دستش را با ساطور قصابی قطع کرده و بی هوش افتاد!!
علی علیه السلام چون از این جریان آگاه گشت بر بالین قصاب آمده، و دست قطع شده را از زمین برداشت، و بلافاصله آن را در جای خود قرار داد، و از خدا خواست سلامتی را به وی برگرداند، در نتیجه دست قطع شده به برکت انفاس ملکوتی آن حضرت خوب شد. (1)
نظیر این جریان با کمی تفاوت در مورد بقالی پیش آمد، که حضرت در شفاعتش از کنیزی مشت او را نیز تحمل کرد.
امام علی علیه السلام نه تنها در اخلاق و برخورد نمونه بود، و اسلام در وجود او تجسم پیدا میکرد، بلکه به هر موضوعی در وجود او بنگریم، وی همانند رسول خدا اسوه و الگو بود، در عدالت، ایثار، اخلاص، سوز و مسۆ ولیت، جوانمردی و همه سیمای واقعی قرآن و اسلام بود، و لذا جاذبه داشت، و دوست و دشمن در برابر وی خاضع بودند.
این اخلاق الهی امام، همواره الگویی شایسته برای شیعیان حقیقی آن حضرت بوده است. چنانکه مالک اشتر سردار شجاع و بی بدیل لشگر علی علیه السلام که در همه چیز از امام خود پیروی میکرد، روزی در کوفه در بازار عبور میکرد، یکی از بازاریان او را نشناخت، به خیال این که یک دهاتی فقیری عبور میکند، مقداری ته مانده سبزی را به سوی او پرتاب کرد، و از تلخ کاری خود خندید. مالک بی آن که سخنی بگوید از آنجا عبور کرد.
مردی به آن بازاری گفت: آیا این شخص را نشناختی؟
او گفت: نه.
آن مرد گفت: او مالک اشتر، سردار بزرگ سپاه علی بود.
بازاری با شنیدن این سخن ترسان و لرزان به دنبال مالک شتافت، تا به محضرش رسیده عذرخواهی کند. دید مالک وارد مسجد شد و به نماز ایستاد، بازاری پس از نماز نزد مالک آمد و با کمال فروتنی به عذرخواهی پرداخت. مالک گفت:
«سوگند به خدا به مسجد نیامدم مگر برای این که دعا کنم تا خدا تو را بیامرزد و اصلاح کند.» (2)
این رأفت اسلامی، و برخورد بزرگوارانه و عفو و گذشت شاگرد برجسته و دست پرورده امیرمۆمنان، نشان میدهد که شاگردان و شیعیان علی علیه السلام باید در هر حال و مقام خصلت عفو و بخشش را از یاد نبرند.
ا--------------------
پی نوشت:
1) بحارالانوار، ج 41، ص 48.
2) همان، ج 42، ص 157.