-
۳۱۱
امام حسن مجتبى علیهالسلام در 21 رمضان سال 40 قمرى، پس از شهادت پدر ارجمندش حضرت علی علیهالسلام بنا به درخواست یاران امیرمؤمنان علیهالسلام و سایر مردم خلافت اسلامى را پذیرفت و ادامه سیره و روش حکومتى امیرمؤمنان علیهالسلام و سیاست عدالت گسترى وى را سرلوحه کار خویش قرار داد.
"معاویة بن ابىسفیان" که در ایام خلافت امیرمؤمنان علیهالسلام از حکومت مرکزى سرپیچى و اقدام به ایجاد حکومت مستقل و خودخوانده در شام نمود و به برخى از مناطق اطراف از جمله مصر چنگ انداخته بود، از آغاز حکومت امام حسن علیهالسلام اقدام به دشمنى و فتنهانگیزى نمود و با ارسال جاسوسان و نفوذ در میان بزرگان قبیله ها و طایفه ها و تطمیع آنان، زمینه نبرد دیگرى را فراهم ساخت.
از سوى دیگر، نفاق و خیانت برخى از سران سپاه امام حسن علیهالسلام و پیوستن آنان به سپاه معاویه و ناخرسندى مردم به ادامه جنگ و خونریزى، دشمن را جسورتر کرده و وى را به تهاجم همه جانبه نظامى وادار نمود.
امام حسنمجتبى علیهالسلام که به ساماندهى حکومت و امور معیشتى مردم و برقرارى قسط و عدل در جامعه اسلامى پرداخته بود با دشمنى ها و تهاجم سراسرى سپاه شام روبرو شد. آن حضرت نیز در مقام دفاع برخاست و در میان مردم اعلان بسیج عمومى نمود و رزمندگان کوفه و سایر شهرها را براى دفع تهاجم دشمن فراخواند. هنگامى که دو سپاه در برابر یکدیگر قرار گرفتند و درگیرى هاى پراکنده اى میان آنان به وقوع پیوست، برخى از سران سپاه امام حسنمجتبى علیهالسلام از جمله "عبیدالله بن عباس" که فرماندهى کل را بر عهده داشت به سپاه معاویه پیوست و از این راه توان روحى و فیزیکى سپاه امام حسن علیهالسلام را کاهش دادند.
نفوذى هاى معاویه در میان سپاهیان امام حسن علیهالسلام و در میان عامه مردم شهرها، اقدام به شایعه پراکنى و گمانهزنى هاى خلاف واقع کردند و به تدریج جامعه اسلامى و رزمندگان را از داخل، دچار تردید و تزلزل نمودند. به طورى که برخى از سپاهیان، شبانه از اردوگاه ها و پادگان ها گریخته و صحنه نبرد را ترک مى کردند و برخى از فریبخوردگان "خوارج" در شهرهاى پشت جبهه اقدام به آشوب مى کردند و حتى در "ساباط مداین"، به خیمهگاه امام حسن علیهالسلام هجوم آورده و اقدام به غارت و بى نظمى نمودند و در یک رویدادى، امام حسن مجتبى علیهالسلام را ترور کرده و وى را به شدت زخمى نمودند.
ریشسفیدان و صاحبنفوذان عراق و حجاز و برخى از فرماندهان سپاه امام حسن علیهالسلام مخفیانه نامههایى به معاویه داده و اظهار اطاعت و پیروى مى نمودند و حتى نوشتند که حاضرند امام حسن علیهالسلام را تسلیم وى کرده و یا او را به قتل رسانند. امام حسنمجتبى علیهالسلام که از تمامى نفاق ها و خیانت هاى سپاه خویش خبردار بود، با گردآورى آنان و ایراد خطبه و روشن نمودن اذهان آنان از دسیسه هاى دشمن، تلاش وافر نمود که روحیه مردانگى و رزمآورى را در آنان، بار دیگر زنده کرده و توطئه هاى دشمن را نقش بر آب کند.
ولى رسوخ شرمآور نفاق و خیانت، سپاه آن حضرت را از کارایى لازم انداخته و توازن نظامى را به کلى دگرگون کرده بود و سرانجام، امام حسن علیهالسلام را وادار به پذیرش صلح ناخواسته کرد[۱] و آن حضرت به ناچار در 25 ربیع الاول و به قولى در نیمه جمادى الاول سال 41 قمرى بر اساس شرایطى، خلافت را به معاویة بن ابىسفیان واگذاشت و خود از آن کناره گرفت.[۲]
بدین سان، درگیرى و جنگ میان سپاهیان شام و سپاهیان عراق پایان یافت و آن سال را "عام الجماعة" نامیدند. متن صلحنامه اى که به امضاى طرفین و گواهان از دو سپاه رسید، از این قرار است: «بسم الله الرحمن الرحیم. هذا ما صالح علیه الحسن بن على بن أبىطالب، معاویة بن أبىسفیان، صالحه على أن یسلم الیه ولایة المسلمین، على أن یعمل فیهم بکتاب الله و سنة رسول الله و سیرة الخلفاءِ الراشدین المهتدین و لیس لمعاویة بن أبىسفیان ان یعهد الى أحد من بعده عهداً، بل یکون الأمر من بعده شورى بین المسلمین، على أن الناس آمنون حیث کانوا من أرض اللّه تعالى فى شامهم و یمنهم و عراقهم و حجازهم و على أن اصحاب على و شیعته آمنون على أنفسهم و أموالهم و نسائهم و اولادهم حیث کانوا، و على معاویة بن ابىسفیان بذلک عهدالله و میثاقه، و على أن لایبغى للحسن بن على و لأخیه الحسین غائلة و لا لأحد من اهل بیت رسول الله صلى الله علیه و آله غائلة سوء سراً أو جهراً و لایخیف احداً منهم فى افق من الآفاق».[۳]
گفتنى است که درباره بندهاى صلحنامه، اتفاق چندانى میان مورخان و سیرهنویسان نیست و برخى از آنان، موارد ذیل را نیز اضافه نمودند:
حسن بن علی علیهالسلام و برادرش حسین علیهالسلام، هیچگاه معاویه را امیرمؤمنان خطاب نکنند؛[۴] این شرط به وضوح بیان مى کند که صلح امام حسن علیهالسلام نوعى سکوت در حال ناچارى و کناره گیرى مصلحت آمیز از حکومت بود، نه این که معاویة بن ابىسفیان سزاوار خلافت و حکومت بوده است.
معاویه و اصحابش، هیچگاه علی علیهالسلام را در نماز و غیر نماز شب و لعن نکرده و از او جز به نیکى یاد نکنند.
پس از معاویه، ولایت مسلمانان با حسن بن علی علیهالسلام باشد و اگر او زنده نباشد با برادرش حسین بن علی علیهالسلام خواهد بود.[۵]
بیت المال کوفه در اختیار امام حسن علیهالسلام باشد.
خراج دو منطقه فارس، یعنى بسا (فسا) و دارابجرد در اختیار امام حسن علیهالسلام باشد.
معاویه در هر سال مبلغ یک میلیون (و یا صد هزار) درهم به صورت مقررى در اختیار امام حسن علیهالسلام قرار دهد.
یادآورى این نکته ضرورى است که مسائل مادى اى که از سوى امام حسن علیهالسلام در صلحنامه مطرح شده است، به منظور تأمین معاش خانواده هاى بى سرپرستى بود که در جنگ هاى جمل، صفین و نهروان کسان خود را از دست داده بودند. امام حسنمجتبى علیهالسلام انسانى کامل و پیشوایى مهربان و عدالتگستر بود که براى از میان بردن اختلاف و تفرقه مسلمانان و جلوگیرى از خونریزى آنان و نجات شیعیان و یاران پدرش امیرمؤمنان علیهالسلام از شرارت ها و کینهتوزى هاى معاویه و عوامل مزدور وى، صلح با معاویه را پذیرفت و آن را با شرایطى سنگین بر معاویه تحکیم نمود.
"ابن حجر عسقلانى" که از دانشمندان شافعى مذهب اهل سنت است، درباره شخصیت و حکومت امام حسن علیهالسلام گفت: هو آخر خلفاء الراشدین بنص جده صلی الله علیه و آله، ولى الخلافة بعد قتل ابیه بمبایعة اهل الکوفة، فاقام بها ستة أشهر و أیاماً، خلیفة حق و امام عدل و صدق تحقیقاً؛ او به نص و تصریح سخن جدش (حضرت محمد صلی الله علیه و آله) آخرین خلیفه از خلفاى راشدین است که پس از کشته شدن پدرش (امیرمؤمنان علیهالسلام) عهده دار خلافت گردید و مردم کوفه با او بیعت نمودند. وى به مدت شش ماه و چند روز زمام خلافت را بدست گرفت. او به حقیقت، خلیفه اى حق و امامى عادل و راستگو بود.[۶]
به هر روى پس از استیلاى معاویه بر کوفه و سایر سرزمین هاى اسلامى، امام حسن علیهالسلام علىرغم اصرار برخى از شیعیان و بزرگان کوفه مبنى بر باقى ماندن در این شهر، تصمیم به بازگشت به مدینة الرسول صلی الله علیه و آله گرفت و به همراه خانواده خود و خاندان پدر ارجمندش (که پس از جنگ جمل به کوفه مهاجرت کرده بودند) رهسپار مدینه شد و به وطن اصلى خویش روى آورد.
در این سفر، مردم کوفه بدرقه اى نیکو و اهالى مدینه استقبال شایانى از آن حضرت و خاندان امیرمؤمنان علیهالسلام به عمل آوردند. امام حسن علیهالسلام بنا به وظیفه انسانى و ایمانى خویش، تا آخر عمر شریفش به پیمان صلح پاىبند ماند و از آن تخطى نکرد ولى معاویه با ترفندهاى گوناگون بارها آن را نقض و خباثت باطنى خویش را بر همگان آشکار کرد.
1- اسدالغابه، ج 2، ص 14؛ تاریخ الطبرى، ج 5، ص 324؛ العقد الفرید، ج 4، ص 361؛ الثقات، ج 2، ص 305؛ المصنف (للصنعانى) ج 2، ص 461؛ شرح الأخبار فى فضایل الائمة الاطهار، ج 2، ص 122.
3- فصول المهة، ص 163.
4- بحارالانوار، ج 44، ص 8 و 13.
5- تاریخ الاسلام، ج 4، ص 5؛ تاریخ الخلفاء، ص 191.
6- الصواعق المحرقة، ص 135.