-
۳۲۴۱
روز به یادماندنی:
بچههای خوبم! امروز
یه روز به یاد موندنیه. می دونید چرا؟ آخه امروز بعد از سالهای سال،
بالاخره مردم ایران به آرزوشون رسیدن. امروز روزیه که امام خمینی رحمه
الله، پس از مدتها دوری از وطن به ایران برگشت تا دل همه مردم ایران رو پر
ازشادی کنه. امروز بچههای خوبم! ۱۲ بهمنه، یه روز خوب و به یاد ماندنی که
هیچ وقت فراموش نمی شه. خیلی از پدرها و مادرهای شما در این روز، با
دستههای گل به استقبال امام خمینی رحمه الله عزیزمون رفتن تا از نزدیک
رهبرشون رو ببینن و با صدای بلند به امامشون بگن: ای امام! ای رهبر خوبی که سالها منتظرت بودیم! خوش آمدی.
شادی بی نظیر:
دوستای گل من! می دونم که همتون امروز شاد و سرحالید و می دونید که امروز چه روز بزرگیه. بله بچهها، آگه از هر کدوم از شما بچههای خوب بپرسم امروز چه روزیه، فقط این جواب رو میدید: امروز ۱۲ بهمن روز ورود امام به میهن. روزی که هر ایرانی دلش پر از شادی شد. حتمابچه های گلم، این رو هم می دونن که چرا همه ایرانیا اون روز، خوشحال و شاد بودن، مگه نه؟ آفرین آفرین به شما که همیشه جواباتون درسته. بله بچهها، آخه امام با اومدنش آزادی رو به میهن آورد. ایشون اومدند تا به همه دنیا بگن که دشمن ظالم همیشه شکست می خوره و آدمهای بد، همیشه نابود می شن. حالا این شاخه گل قرمز رو که توی دستای منه تقدیم میکنم به همه شما بچههایی که رهبرتون رو دوست دارید و امروز خیلی خیلی خوشحالید.
استقبال باشکوه:
اون روز همه منتظر بودن تا اون بیاید و با خودش یک سبد پر از لبخند بیاره. فرودگاه تهران پر بود از جمعیت. اون قدر تعداد مردم زیاد بود که خیلیها مجبور شدن تو خیابون های اطراف فرودگاه بایستن و منتظر اومدن اون مرد باشن. هیچ کس تا حالا اون قدر مردم رو یک جا ندیده بود. خوب، حتماً می دونید از کی حرف میزنم، بله بچههای خوبم! من از ۱۲ بهمن حرف میزنم. روزی که هزاران نفر از مردم خوب ایران، منتظر اومدن امام خمینی بودن. اون ها همشون بادسته های گل جمع شده بودن تا به رهبرشون خوش آمد بگن. رهبری که سالها از اون ها جدا بود و حالا دوباره داشت به ایران برمی گشت. این روز بیاد ماندنی رو بچهها! هیچ وقت فراموش نکنید.
قدردانی امام:
بچهها! امروز، یعنی ۱۲ بهمن پس از یه انتظار طولانی، بالاخره امام عزیزمون از راه رسید و هممون رو شاد کرد. امام پس از این که از هواپیما پیاده شد، رو به مردم ایستاد و با اونا حرف زد. امام خوبمون که حالا میون مردم خوب و با ایمان ایران بود از همه مردم تشکر کرد. امام خوبمون اون روز. از همه کسایی که برای پیروز شدن این انقلاب زحمت کشیده بودن، از روحانیون، دانش آموزها، دانشجوها و معلما و همه و همه قدردانی کرد. امام اون روز از همه مردم خواست که با هم متحد باشن تا دشمن از سرزمینمون بیرون بره. پس بچهها! وظیفه ما آینه که این حرف امام رو آویزه گوشمون کنیم و همیشه این روز بزرگ، یعنی ۱۲ بهمن رو به خاطر بسپاریم.
امام در تبعید:
بچههای عزیزم! حتماً بارها و بارها از پدر و مادرتون شنیدید یا این که توی کتابا خوندید که امام عزیزمون مدتهای زیادی توی تبعید و دور از ایران زندگی میکرد. ببینم! تا حالا از خودتون پرسیدید که امام این همه سال کجا بوده یا دنبال پاسخ این سؤال بودید؟ خوب، امروز که ۱۲ بهمن، یعنی روز ورود امام به میهن عزیزمون، ایرانه، بهترین وقته که در این مورد با هم حرف بزنیم. بچهها! امام پس از تبعید از ایران، ۱۱ ماه در ترکیه بودن و بعد از اون مدت ۱۴ سال توی شهر نجف زندگی میکردن. یعنی شاه ظالم اجازه نمیداد که امام به کشور خودش و میون مردمی که دوستش دارن برگرده. پس از اون، امام خوبمون به شهر پاریس، پایتخت فرانسه رفت و مدتی رو هم اون جا زندگی کرد تا این که پس از سالها مبارزه، روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به ایران برگشت و همه رو شاد کرد.
امام در بهشت زهرا:
می دونم که امروز خوشحالید و تا حالا کلی هم شیرینی خوردید. همه خوشحالن بچهها! آخه امروز روزیه که امام عزیزمون به کشور برمی گرده. اون سالها، یعنی سالهای اول انقلاب، همه چشم به راه امام بودن و با اومندش لبهای همه ایرانیها، پر از گل خنده شد. می دونید بچهها! پس از این که امام وارد فرودگاه مهرآباد شد و اون همه جمعیت رو دید، از همه خواست تا به بهشت زهرابرن تا توی بهشت زهرا، در کنار مزارشهیدانی که برای پیروزی انقلاب جونشون رو فدا کرده بودن، برای مردم حرف بزنه. اون وقت همه مردم که به استقبال امام اومده بودن، به بهشت زهرا رفتن و به حرفای امام گوش دادن. امام اونروز با صدای بلند اعلام کرد: من از ملت دفاع میکنم. اون گفت که ما هرگز از دشمن نمیترسیم. امام به همه گفت که باید یادشهدای انقلاب همیشه توی ذهنمون باشه. بچهها شما هم همیشه به یاد شهدای انقلاب باشید.
ترس دشمن از امام:
هیچ می دونید آدمای بد همیشه از آدمهای خوب و با ایمان می ترسن و از اونا وحشت دارن. بچههای گلم! امام هم یکی ازمردان خوب و با ایمانی بود که دشمنا خیلی خیلی ازش میترسیدن و دوست نداشتن اون به ایران و به میون مردم برگرده. برای این که با اومدن امام، دیگه اونا نمی تونستن به کارهای بد گذشتشون ادامه بدن، ولی بالاخره به لطف خدا امام عزیز به میهن برگشت و همه آدمای بد مجبور شدن کشورمون رو ترک کنن و باید هم ترک میکردن؛ چون دیو چو بیرون رود فرشته درآید.
یک درس بزرگ:
اون روز فرودگاه مهرآباد تهران پر از مردمی بود که از همه جا به استقبال امام اومده بودن. اونا به آسمون نگاه میکردن و منتظر بودن تا هواپیمای حامل امام به زمین بنشینه. بالاخره هواپیما به زمین نشست و انتظار مردم به پایان رسید، ولی پیش از پیاده شدن امام از هواپیما، یه اتفاق افتاد که می تونه برای همه ما یه درس بزرگ باشه بچهها. وقتی قرار بود امام و همراهانش از هواپیما پیاده بشن، به خاطر احترامی که امام به بزرگترها میگذاشتن، صبر کردن تا اول برادر بزرگشون، یعنی آیت اللّه پسندیده، که برای استقبال به داخل هواپیما رفته بودن، پیاده بشن و امام بعد از برادر بزرگترشون از هواپیما پیاده شدن.
جای خالی امام:
دوستای گلم! هر سال در چنین روزی، یعنی روز ۱۲ بهمن همه مردم جشن می گیرن و شادی می کنن. چون همه از اومدن امام به میهن خوشحالن. وقتی امام زنده بود، روز ۱۲ بهمن همه مردم به جماران یعنی محل زندگی امام میرفتن و به امامشون تبریک میگفتن، ولی چند سال است که امام دیگه در بین ما نیست. فکر میکنید مردم حالا چطور باید به امام خوبشون تبریک بگن؟ بله بچهها! حالا هر سال مردم خوب کشورمون روز ورود امام، به کنار مرقدش می رن و باز هم به امام خمینی، رهبرشون می گن که همیشه دوستش دارن وتمام مهربونی ها رو به خاطر می سپارن.
دیداری دوباره:
امروز، بیش از این که بیام این جا، احمد رو دیدم. احمد و رضادو تا از بچههای خوب هستن که به کتاب خونه کانون پرورشی میان و اون جا کتابهای زیادی می خونن. اونا درباره پیروزی انقلاب و امام خمینی رحمه الله خیلی چیزها یاد گرفتن، ولی امروز رضا همراه احمد نبود. احمد میگفت رضا امروز با پدرش به مرقد امام رفته. آخه می دونید. رضا خیلی امام خمینی رو دوست داره. چون که با خوندن کتابها فهمیده که امام چقدر برای مردم ایران زحمت کشیده. حالا امروز که ۱۲ بهمن، یعنی سالروز ورود امام به میهن اسلامیه، به مرقد امام رفته تا روز ورودش رو تبریک بگه. رضا پسریه که قدر زحمات امامش رو می دونه. شما هم بچهها! آگه می خواید امامتونو خوب بشناسید، می تونید درباره انقلاب و امام مطالعه کنید و چیزهای زیادی یاد بگیرید.
داستانهای دوران تبعید:
بچههای خوبم! امام خمینی مدتی از دوران تبعیدش رو در یکی از شهرهای کشور فرانسه به نام نوفل لوشاتو می گذروند. روزهای آخر پیروزی انقلاب، امام تصمیم گرفتن که به ایران برگردن. شب آخری که امام در اون شهر بودن، بعد از نماز مغرب و عشا، همه یارانش رو دور خودش جمع کرد و گفت: «ان شاءاللّه فردا قصد بازگشت به ایران رو داریم. من از دوستانم می خوام که کسی با من به ایران نیاد آخه ممکنه این سفر خطرناک باشه و اتفاقی برامون بیفته. بذارید من تنها به این سفر برم تا اگر اتفاقی افتاد شما آسیبی نبینید». امام همیشه به فکر همه مردم بودن. اون مرد بزرگ می دونست که ممکنه این مسافرت پر از خطر باشه، ولی اون قدر به مردم کشور عشق میورزید که همه خطرها رو به جون خرید و به ایران اومد. امیدوارم که همیشه حرفهای امام و رفتار امام رو به یاد داشته باشیم.
قدردانی از امام:
فردای اون شب، قرار بود تا امام از فرانسه به ایران بیاد. مردم شهر کوچکِ نوفل لوشاتو اونقدر به امام علاقه مند شده بودن که تعداد زیادی از اونا با دستههای گل به دیدن امام اومده بودن و از این که امام قصد داشت اون شهر رو ترک کنه، خیلی خیلی ناراحت بودن و حتی گریه میکردن. امام وقتی ناراحتی اونا رو دید بهشون گفت: «من تو این مدت که این جا بودم باعث دردسر شما شدم». وقتی مردم این حرف امام رو شنیدند باز هم به شدت گریه کردن.
همدردی با مردم ایران:
بچهها! امروز می خوام داستان یه فداکاری رو براتون بگم. سالهای پیروزی انقلاب که مردم کشورمون هنوز در حال مبارزه با شاه بودن، یعنی سال ۱۳۵۷ توی فصل زمستون هوا خیلی خیلی سرد شده بود و مردم به خاطر کم بود نفت، نمی تونستن خودشون رو گرم کنن و مجبور بودن سرما رو تحمل کنن. توی این سالها، امام خمینی تو کشور فرانسه در تبعید به سر میبرد. وقتی امام شنید که مردم ایران چنین وضعی دارن، با این که توی اون شهر هوا خیلی خیلی سرد بود، دستور داد تا وسایل گرمازا رو از خونه خارج کنن.
امام خوب و فداکارمون میخواست او هم مثل مردم ایران سرما رو تحمل کنه تا به یاد اونا باشه. درود بر رهبر بزرگمون امام خمینی رحمه الله.
امام، عاشق مردم:
بچهها! تا حالا شده مدتی از خونوادتون دور بشید. اگر دور شده باشید، حتماً دلتون خیلی تنگ شده و دوست داشتید هر چه زودتر به خونه برگردید. دوستای گلم! امام خمینی هم مدتها از مردم ایران که مثل خونواده او بودن دور شده بود و خیلی دلش میخواست به ایران، پیش دوستانش برگرده. وقتی یکی از خبرنگارها از امام پرسید، فرودگاهها بسته شده و آگه شما بخواهید به ایران بگردید، ممکنه آدمهای زیادی کشته بشن. آیا باز هم می خواید به ایران برگردید؟ امام خمینی، رهبر بزرگ ما جواب دادن: «من باید پیش برادرهایم باشم تا اگر قرار است که خونم ریخته شود در بین دوستان خودم و همراه با جوانهای ایران بریزد».
نگین حلقه مردم
میآید از دور
با یک بغل گل
میآورد او
یک باغ سنبل
بر چهره او
لبخند پیداست
یعنی که امروز
یک روز زیباست
وقتی که آمد
لبها شکفتند
با رهبر خود
صد نکته گفتند
آن روز رهبر
مثل نگین بود
در حلقه ما
او بهترین بود. حبیب مقیمی
جشن انقلاب:
می دونم شمابچه های خوبی که به مدرسه می رید، این روزها تلاش میکنید تا توی تزیین مدرسه به هم کلاسی هاتون کمک کنید. آخه این روزها روزهای پیروزی انقلابه و همه مردم ایران به خاطر این پیروزی بزرگ جشن می گیرن و از خدا برای این لطفش سپاسگزاری می کنن. تمام دانش آموزا، سعی می کنن تا مدرسه رو خیلی زیبا تزیین کنن. اونا می دونن که این جشن، جشن خیلی خیلی بزرگیه. شما چی بچهها؟ بله همه شما می تونین برای پیروزی انقلابمون جشن بگیرین. شما بچههای کوچولوی گلم هم می تونین روزهای پیروزی انقلاب رو در کنار پدر و مادر یا دوستاتون جشن بگیرید و شادی کنید. دهه فجر بر شما هم مبارک باشه.
خاطرات انقلاب:
فاطمه دختریه که داستانهای زیادی درباره روزهای انقلاب از پدرش شنیده. آخه پدرفاطمه خانوم یکی از کسایی بوده که توی مبارزهها و تظاهرات علیه رژیم شاه شرکت میکرده. اون خیلی چیزها درباره امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی می دونه. حالا اون هر وقت به عکس امام نگاه می کنه، داستانهایی رو که پدرش از روزهای انقلاب براش گفته، به یاد میاره. اون می دونه که مردم ایران چقدر امام رو دوست داشتن و همیشه به حرف او گوش میدادن و بالاخره با فداکاری پیروز شدن. اون خیلی دوست داشت می تونست امام رو ببینه، ولی وقتی فاطمه به دنیا اومد، دیگه امام بزرگمون در بین ما نبود، ولی فاطمه یاد و خاطره امام رو همیشه زنده نگه می داره. اون امام و همه مردم مبارز کشور ایران رو دوست داره.
رهبری بی نظیر:
بچهها! شما بچههای گل ایران، می دونید که این روزها، یعنی روزهای دهه فجر، همه جا جشن و سروده و همه به هم تبریک می گن. راستی بچهها! شما فکر میکنید که راز پیروزی انقلاب چی بود؟ شما فکر میکنید آگه مردم به حرفهای رهبری مثل امام گوش نمیدادن. آیا بازم موفق میشدن؟ نه بچهها. پیروزی انقلاب به خاطر رهبری امام و فداکاری مردم بود. امام هرگز ازدشمن نمیترسید و با شجاعت مردم رو برای مبارزه راهنمایی میکرد. همه مردم ایران امام رو دوست داشتن و به فرمانهای او عمل میکردن. این بود که انقلاب ما پیروز شد و پس از سالها تونستیم دشمن رو شکست بدیم و آزاد باشیم. پس به روح رهبر عزیزمون درود میفرستیم.
شعارهای مردمی:
«مرگ بر شاه»، «درود بر خمینی»، «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، حتماً شما بچههای گلم این شعارها رو این روزها از تلویزیون میشنوید. آره بچهها. همین طور خیلی شعارهای دیگه ای که مردم، روزهای انقلاب سر میدادن و با شاه مبارزه میکردن. روزهای انقلاب، کوچه پر بود از صدای مردمی که به تظاهرات اومده بودن، زن و مرد، پیر و جوون، کوچیک و بزرگ. همین طور دیوارها هم پر بود از شعارهایی که با رنگ روشون نوشته میشد. بالاخره همه مردم تلاش میکردن تا با فریادها و شعارهاشون، به شاه بگن که باید از ایران بیرون بره؛ چون مردم شاه رو نمیخواستن. پس بچهها! حالا توی دهه فجر یاد و خاطره همه مردمی که برای آزادی ایران تلاش کردند رو گرامی میداریم.
جشن واقعی:
دوستای گلم! می خوام یه سؤال از شما بپرسم. ببینم شما تا حالا مزه پیروزی رو چشیدید یا نه؟ مثلاً فرض کنید چند روز دیگه امتحان دارید. شما برای این که بتونید نمره خوبی توی این امتحان بگیرید. چه کار میکنید؟ خوب معلومه، حتماً خیلی خیلی تلاش میکنید تا نتیجه زحمت هاتون رو بگیرید. دوران انقلاب، هم این جوری بود بچهها؛ مردم اونقدر تلاش کردن و زحمت کشیدن تا تونستن مزد زحمت هاشون رو بگیرن و پیروز بشن. حتماً می دونید که این پیروزی چقدرلذت داره نه. واسه همین جشن دهه فجر یه جشن واقعیه. جشن و شادی برای یه پیروزی بزرگ. می دونم که حتماً شما هم توی این جشنها شرکت میکنید. امیدوارم بهتون خوش بگذره و خدا رو هم به خاطراین پیروزی شکر کنید.
حکومت نظامی:
خوب گوش کنید بچهها: «هیچ کس حق نداره از این ساعت به بعد به خیابون ها بیاد. اگر کسی توی خیابونادیده بشه دستگیر می شه.» نه بچهها. با شما نبودم. این دستوری بود که سربازای شاه تو روزهای پیش از پیروزی انقلاب داده بودند. می دونید به این دستور چی میگفتن؟ شاید شنیده باشید. به این دستور، دستور حکومت نظامی میگفتن؛ یعنی این که بعد از یه ساعت معین، هیچ کس نمی تونست از خونه خارج بشه و اگر کسی از خونه بیرون میرفت، دستگیر میشد و مورد آزار و اذیت سربازای شاه قرار میگرفت. کمی فکر کنید بچهها! میبینید روزهای انقلاب چه روزهای سختی بوده؟ و مردم چقدر سختی کشیدند تا ما امروز آزاد و سربلند باشیم.
راز بزرگ پیروزی:
خوب نگاه کنید دوستای من! این تکه چوب به راحتی تو دستای من می شکنه، ولی این دسته چوبها رو ببینید، من هر چقدر تلاش کنم نمی تونم اینارو بشکنم. این درسیه که شما از بزرگ تراتون شنیدید و یا توی کتابها خوندید. همیشه وقتی یه عده دست به دست هم بِدن، موفق و پیروز می شن. این یه راز بزرگه. یکی از دلیلهای پیروزی مردم خوب ما هم همین بود. اونا به این راز بزرگ عمل میکردن؛ یعنی همیشه با هم بودن، و همین باعث پیروزی اونا بردشمن شد. بچهها دوران انقلاب درس خوبیه برای ما که همیشه یادمون باشه باید وحدتمون رو حفظ کنیم. راستی آگه با هم نباشیم و وحدت نداشته باشیم چه اتفاقهای بدی ممکنه بیفته؟
بچههای انقلابی:
بچههای گلم! شما آگه تو روزهای انقلاب بودید چیکار میکردید؟ تا حالا به این موضوع فکر کردید؟ می دونم که همه شما دلتون میخواست، اون روزها بودید و همراه با بزرگترهاتون توی تظاهرات و راهپیماییها شرکت میکردید، ولی حالا هم می تونید بچههای خوب و انقلابی باشید. همین که شما قدر پدرو مادراتون رو که اون روزها بودن و مبارزه کردن بدونید و همین طوربه حرف رهبرتون گوش کنید، مثل آینه که دارید برای پیروزی انقلاب مبارزه میکنید. می دونید چرا؟ چون دشمن هنوز هم منتظره تا ما رو شکست بده، ولی شما بچههای خوب انقلابی می تونید دشمن رو ناامید کنید. با خوب درس خواندن، عمل به دستورات خداوند و تلاش برای پیشرفت، می تونید دشمن رو شکست بدید.
یاد شهیدان:
بچهها حالا چند سالی از اون دوران گذشته. دورانی که شما هنوز به دنیا نیومده بودید. بله دوستای خوبم! از دوران انقلاب حرف میزنم. روزهایی که هزاران نفر جونشون رو برای پیروزی انقلاب فدا کردن و به شهادت رسیدن و حالا در میان ما نیستن تا جشن بزرگ انقلاب رو هر سال تماشا کنن. فکر میکنید وظیفه ما چیه بچهها؟ ما باید چیکار کنیم؟ بزرگترین کار برای قدردانی از این شهیدان بزرگ، آینه که به یاد اونا باشیم و کاری که اونا انجام دادن فکر کنیم. کار بزرگی که ما رو از ظلم و ستم دشمن نجات داد. اونا با شهادت خودشون آزادی رو به ما هدیه دادن. پس درود میفرستیم به روح همه شهدای انقلاب اسلامی و می گیم: در بهار آزادی جای شهدا خالی.
روز نیروی هوایی:
مبارکه! بازم مبارکه! آره، دهه فجر رو میگم. روزهای خوب پیروزی. دوستای گلم! امروز ۱۹ بهمن و هفتمین روز از روزهای دهه فجره. می دونید ۱۹ بهمن سال ۱۳۵۷ چه اتفاقی افتاد؟ بله بچهها. تعدادزیادی از افراد نیروی هوایی پیش امام رفتن و از مردم و از انقلاب حمایت کردن. اونا در مقابل امام رژه رفتند و با خوندن سرود انقلابی به امام اعلام کردن که با رژیم شاه مبارزه می کنن و دیگه از شاه و نوکرای او اطاعت نمی کنن. اونا اون روز اعلام کردن که از این به بعد، سربازای امام خمینی هستن و فقط به حرفای امام عمل می کنن. این روز بزرگ و پرافتخار رو به همه افراد نیروی هوایی تبریک می گیم.
روز شادی امام:
بچهها! امروز روز ۱۹ بهمنه. توی این روز اتفاقی افتاد که باعث شد دل امام شاد بشه. می دونید دوستای کوچولوی من. امروز افراد نیروی هوایی ارتش یعنی خلبانها و سربازهایی که اون جا خدمت میکردن، پیش امام رفتن و با امام بیعت کردن. می دونید یعنی چی؟ یعنی این که اونا در اون روز اعلام کردن که ما هم با مردم هستیم. اونا هم میخواستن مثل همه مردم که برای پیروزی انقلاب مبارزه میکردن، از این روز به بعد با رژیم شاه مبارزه کنن. و این باعث شد که امام عزیزمون شاد و خوشحال بشه.
روز پیروزی:
بچهها! آی بچهها! خوب گوش کنید! صدای چیه؟ درختا رو ببینید. پرندهها رو که چقدر شادن و توی آسمون ایران آزاد پرواز می کنن. کمی فکر کنید. مگه امروز چه خبره؟ بچهها امروز ۲۲ بهمنه. می دونم که همتون شاد و خوش حالید. آخه امروز روز پیروزی انقلاب اسلامی ماست. روزی که مردم خوب ایران پس از سالها مبارزه تونستن شاه و رژیم پهلوی رو شکست بدن. پس نه تنها پرندهها خوشحال و شادن و آواز می خونن که هر ایرانی امروز دلش پر از شور و شادیه. من این روز بزرگ رو به همه شما تبریک میگم.
معنی انقلاب:
بچههای خوبم، هیچ می دونید انقلاب یعنی چه؟ من امروز معنی این واژه رو برای شما میگم. اگر کسی که تا حالا کارهای بدی انجام میداده و از این به بعد تصمیم بگیره دیگه کار بدی انجام نده و واقعاً آدم خوبی بشه، اون آدم خودشو تغییر داده و یه انقلاب کرده. مردم ما هم بچهها! وقتی دیدن رژیم شاه ظلم وفساد به راه انداخته و مردم مسلمون و با ایمان رو دوست نداره، به رهبری امام خمینی تصمیم گرفتن رژیم شاه رو شکست بدن تا اوضاع تغییر کنه. پس انقلاب کردن و پیروز شدن. امروز، یعنی ۲۲ بهمن هم روز پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایرانه. این پیروزی بزرگ مبارک باشه.
وقایع روز ۲۲ بهمن:
چه غوغایی! کاش بودید و میدیدید بچهها. اون روز رژیم شاه دستور داد که هیچ کس حق نداره از خونه خارج بشه؛ یعنی حکومت نظامی اعلام کرده بود، ولی رهبر بزرگ انقلاب، امام خمینی رحمه الله که حالا به کشور برگشته بود به مردم گفت که به حکومت نظامی اعتنا نکنن. و به خیابون ها بیان و با تظاهرات، باز هم به رژیم شاه اعتراض کنن. اونوقت بچهها! فکر میکنید مردم چیکار کردن؟ آره، آره درسته همه مردم به خیابون ها ریختن و به فرمان امام گوش دادن و همه پادگانها و مکانهای نظامی رو از چنگ رژیم شاه در آوردن. حالا دیگه همه جا در اختیار مردم بود. تا این که در پایان اون روز، یعنی روز ۲۲ بهمن همه طعم خوش پیروزی رو چشیدن.
توکل به خدا:
بچهها! احمد پسر کنجکاویه و می خواد همه چیز رو بدونه. دیروز وقتی احمد داشت تلویزیون تماشا میکرد، شنید که مجری تلویزیون، پیروزی انقلاب اسلامی رو به همه مردم تبریک می گه. احمد رو به پدرش کرد و پرسید: پدر چی باعث شد که مردم ما توی انقلاب پیروز بشن. پدر احمد که خودش، تو زمان انقلاب برای پیروزی اسلام، مبارزه کرده بود، لبخندی زد و به عکس امام که روی دیوار قرار داشت نگاه کرد. اونوقت گفت: پسرم! امام خمینی رهبر بزرگی بود که به ما یاد داد با توکل به خداو ایمان می تونیم دشمنامون رو شکست بدیم. احمد اون روز دونست که توکل به خدا و تلاش مردم باعث پیروزی انقلاب ایران شده.
قدردانی از شهیدان:
امروز روز ۲۲ بهمنه. دوستای خوبم! امروز یه چیزی شنیدم که می خوام برای شما هم تعریف کنم. امروز صبح وقتی سمیه خانوم که توی کلاس سوم درس می خونه وارد مدرسه شد، دید که خانوم معلم با همه هم کلاسی هاش، شاخههای گلی به دست گرفتن و منتظر اون هستن. بچهها! شما فکر میکنید اونا میخواستن چه کار کنن؟ بچهها! می دونید، پدربزرگ سمیه توی روزهای انقلاب شهید شده و حالا که روز پیروزیه انقلابه، همه تصمیم گرفتن به گلزار شهدا برن و از پدربزرگ سمیه که برای آزادی اونا جونش رو فدا کرده قدردانی کنن. آفرین آفرین به بچههای خوب و با ایمان ایران.
روحانیون مبارز:
دوستای خوب و گلم! همیشه باید یادتون باشه که از کسایی که برای شما زحمت می کشن و تلاش می کنن قدردانی کنید. امروز هم روز ۲۲ بهمنه، روز پیروزی انقلاب اسلامی. روزی که بالاخره تلاش و کوشش و مبارزههای همه مردم ایران نتیجه داد و با یاری خدا انقلاب ما پس از سالها مبارزه به پیروزی رسید. بچهها خوبه بدونید که روحانیهای شجاع و با ایمان، نقش خیلی مهمی در پیروزی انقلاب داشتن. اونا بودن که با شجاعت برای مبارزه با دشمن پیش قدم میشدن و به مردم روحیه میدادن تا از رژیم شاه نترسن. پس امروز روزیه که ما باید از روحانیهای خوب و شجاع تشکر و قدردانی کنیم. این پیروزی بر همه مبارک باشه.
دشمن شگفت زده:
ببینم! تا حالا شده یه اتفاق عجیب رو ببینید و باورتون نشه؟ خوب چه حالتی بهتون دست می ده بچهها؟ اون روز هم برای دشمن همچین حالتی داشت. روز ۲۲ بهمن رو میگم. روز پیروزی انقلاب. اون روز دشمن نمی تونست باور کنه که مردمی که هیچ سلاحی نداشتن، در مقابل سربازای مسلح رژیم شاه، پیروز بشن. بچهها! آخه مردم ما فقط با دست خالی و شعارهاشون و توکل به خدا و اتحاد تونستن دشمن رو شکست بدن. دشمنی که همه سلاحها رو در اختیار داشت. اون روز دشمن، شگفت زده، در حالی که نمی تونست این واقعیت رو باور کنه، عقب نشینی کرد و پا به فرار گذاشت.
روز تبریک:
امروز روزیه که واقعاً باید به هم تبریک بگیم. به مردم خوب ایران، زنا، مردا، پیرها، جوونا و همه کسایی که توی دوران انقلاب بودن و برای پیروزی انقلاب تلاش کردن. می دونید بچهها! روز ۲۲ بهمن، وقتی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. دسته دسته مردم پیش امام خمینی رهبر بزرگ انقلاب رفتن و این پیروزی رو به او تبریک گفتن. همین طور از سراسر جهان برای امام خمینی پیام تبریک میفرستادن. آخه اون روز یه روز بزرگ و تاریخی بود.
گرچه در زمستان بود
چون بهار بود آن روز
سرزمین ما ایران
لاله زار بود آن روز
نیایش:
بچهها! بیاید امروز، یعنی روز ۲۲ بهمن، روز پیروزی انقلاب، دست هامون رو به آسمون بلند کنیم و همه با هم دعا کنیم:
خدایا! انقلاب اسلامی ما رو که برای به دست آوردن اون زحمتهای زیادی کشیده شد، حفظ کن.
خدایا! حالا که امام خمینی رهبر انقلاب از بین ما رفته، روح بلندش رو از ما راضی نگه دار.
خدایا! آگه دشمن قصد داره به کشور ما و انقلاب ما آسیب برسونه، خدایا اونو ناامید کن.
خدایا! مابچه های ایران رو یاری بده تا بتونیم راه شهیدان انقلاب رو ادامه بدیم و از انقلاب اسلامی پاسداری کنیم. الهی آمین.
نابودی شب
آمد آن روز پدر
گل لبخند به لب
گفت آمد خورشید
خشک شد چشمه شب
کودک و پیر آن روز
همگی خندیدند
در هوای بهمن
لالهها رقصیدند
دور شد ابر سیاه
خوب و خوش روزی بود
روز نابودی شب
روز پیروزی بود.
حبیب مقیمی