-
۲۳۵
و اعتصموا بحبل
الله جمیعاً و لا تفرقوا
تـوصـیـه ایـن جـانـب آن اسـت کـه
نـسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با
روحانیان و طلاب علوم اسلامی پـیـونـد دوسـتـی و تـفـاهـم را مـحـکـمـتـر و
اسـتـوارتـر سـازنـد و از نقشهها و توطئههای دشـمـن غـدار غـافـل نـبـاشـنـد و
بـه مـجرد اینکه فرد یا افرادی را دیدند که با گفتار و رفتار خود در صدد است بذر
نفاق بین آنان افکند، او را ارشاد و نصیحت نـمـایـنـد و اگـر تـاءثیر نکرد، از او
روگردان شوند و او را به انزوا کشانند و نگذارند توطئه ریشه دواند که سر چشمه را
به آسانی میتوان گرفت .از وصیت نامه سیاسی - الهی امام خمینی (ره )
تـاریـخ مـلت شریف ایران نشانگر آن
است که این ملت در همه اعصار تاریخ ، دین باور و دین خواه و همواره در پی دین حق
بوده است . بر همین اساس بـا شـنـیـدن آوای الهی دین مبین اسلام جزو اولین ملل بود
که با آغوش باز پذیرای دعوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم ) شد، تا
آنجا که آن روز به جستجوگر حقیقت در زمره صحابه خاص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و
آله و سلم ) قرار گرفته و به سلمان محمدی مفتخر میگردد که پیامبر فرمودند: سلمان
منا اهل البیت .
مـلت دیـن باور ایران پس از رحلت پیامبر
(صلی الله علیه و آله و سلم ) نیز به سبب همان روح حقیقت جویی پیرو و پشتیبان
اسلام علوی شد و آنگاه نـیـز کـه امـام زمـان (عج ) بر اثر اقتضای زمانه در پس
پرده غیبت قرار گرفت ، بنا بر سفارش آن امام همام پیوندی ناگسستنی با عالمان روحانی
حوزه فقه و دیانت برقرار و همواره خود را تحت ولایت و زعامت آنان قرار داد.
یـکـی از فـرازهای تاریخی که بیانگر
همبستگی کامل روحانیت و ملت ایران است ، نهضت تنباکو میباشد که با فتوای یک عالم
روحانی در تحریم تـنـبـاکـو بـه اوج خـود رسـیـد تـا دسـت دشـمـنـان مـلت و اسـلام
از چـپـاولگـری مـنـابـع و سرمایههای ایـن مـردم کـوتـاه گـردد. در عـیـن حـال ایـن
اقـدام بـه استعمارگران فهماند که روحانیت از جایگاه والایی در نزد ملت شریف ایران
برخوردار است پیشتازی روحانیت در انقلاب مشروطه نیز گواه روشنی بر پیوند روحانیت و
مردم است . بر همین اساس ، دشمنان اسلام بر آن شدند که به شیوههای گوناگون میان
عالمان دینی و مردم فاصله و تفرقه ایجاد نمایند. عمدهترین ترفند استعمار در این
راه روی کار آوردن رضاخان میرپنج بود.
رضـاخـان هـمـانـنـد آتـاتـورک در ترکیه
ماءموریت داشت که در کشور دین زدایی کند و از ایران مسلمان جامعهای لاییک به جهانیان
عرضه نماید و میبایست نخست متولیان دین ، یعنی روحانیت را تضعیف کرده و از صحنه
اجتماع و سیاست خارج سازد و در کنار آن ، شعائر اسلامی را از بین ببرد. او در راسـتـای
مـاءموریتش تا توانست با روز سر نیزه روحانیت ، مسجد، اجتماعات مذهبی ، حجاب زنان
مسلمان ، شعرای متعهد و نویسندگان را سرکوب کرد، دانشگاهها و مـدارس را بـه سـبـک
اروپـایی گسترش داد و کشور را از همه لحاظ به بیگانگان وابسته کرد. این فرهنگ و
تمدن رضاخانی در دوره پـسـرش بـه شـدت تـقـویت شد. پهلوی دوم از یکسو تلاش کرد تا برنامههای
مذهبی و روحانیت را در حاشیه و انزوا قرار دهد و از سوی دیگر بر غربی کردن کشور و لاییک
ساختن مراکز و نهادهای فرهنگی و آموزشی بویژه دانشگاهها توجه ویژهای داشت .
نتیجه اینکه میان روحانی و دانشگاهی ،
فاصله فرهنگی و عقیدتی بوجود آمد. اما دیری نپایید که با کوشش روشنفکران متعهد حوزه و دانشگاه سنتها و ارزشـهـای
اصـیـل اسـلامـی دوبـاره احـیـا گـردیـد و گـرایـش بـه دیـن و تـعـهـد بـه
آرمـانـهـا و شـعـائر اسـلامـی در مـیـان مـردم و تـحـصـیل کردهها، بویژه جوانان
دبیرستانی و دانشگاهی گسترش یافت و انقلاب اسلامی با پیشگامی دو قشر روحانی و
دانشگاهی و اتحاد مردم در سایه رهبری امام خمینی (ره ) به پیروزی رسید.
اهـمـیـت نـقـش روحـانی و دانشگاهی در
جامعه و انقلاب ما کمتر جای بحث دارد.چون جای ابهام و تردید نیست که این دو قشر
همواره در این انقلاب نـقـش پـیـشـگـامـی خـود را حـفـظ کـرده و پـیـشـاپـیـش سـایـر
نـیـروهـای انـقـلابـی در جـهـت ایـفـای مـسـئولیـتـهـای خـطـیـر خـود وارد عمل شدهاند.
دانش پژوهان حوزهها و دانشگاهها جزء
اقشار آگاه جامعه هستند که حتی در اوج خفقان هویت انقلابی داشتند و از این رو
همواره مورد خشم و تعرض رژیم واقع میشدند.
در حـوزه و دانـشـگـاه نـبـض جـامـعـه
تـنـدتـر مـی زنـد و نـخـسـتـیـن عـلایـم نـاشـی از مسائل و مـشـکـلات سـیـاسـی -
اجـتـمـاعـی ، قـبـل از هـر جـای دیـگـر در اینجا بروز و ظهور پیدا میکند. تصادفی
نیست که نقاط اوج گیری انقلاب اسلامی یا در حوزه و دانشگاه بود یا توسط تربیت یافتگان
حوزه و دانشگاه به وجود آمد.
به خاطر اهمیت نقش این دو قشر در هدایت
جامعه است که وحدت میان آنها همواره مد نظر بزرگانی چون امام (ره ) و مقام معظم
رهبری بوده و میباشد، آن هم نه وحدتی زودگذر و تاکتیکی ، بلکه وحدتی پایدار و
استراتژیک .
آنـچـه مـطـرح اسـت ایـن اسـت کـه میبایست
میان حوزه و دانشگاه وحدتی فرامحیطی ایجاد شود. مهم این است که فرهنگ نوین حوزه در
دانشگاه و فرهنگ جـدیـد دانشگاه در حوزه باشد و اندیشههای این دو مکان با هم
مبادله شوند. منظور از وحدت در اینجا اختلاط و امتزاج نیست ، بلکه به معنای یک
گونه عـمـل کـردن و در یـک مـسـیر قرار گرفتن است . تا وقتی این تصور حاکم باشد که
حوزه و دانشگاه دو محیط علمی جدا از هم و در تعارض هستند، وحدت حاصل نخواهد شد.
اگر فرهنگ و معرفت حاکم بر این دو قشر معظم و دو مکان مقدس به نحوی تنظیم شد که در
یک مسیر قدم بر داشتند، وحدت واقعی را به دست آوردهایم .
مقام معظم رهبری در این رابطه فرمودهاند:
روز وحـدت حـوزه و دانـشـگـاه ، از یـادگـارهـای
ارزشـمـنـد امـام بـزرگـوار مـاسـت . ایـن مـسـئله هـم مـثـل هـمـه تـدابـیـر و تصمیمهای
مهمی که در راه جریان صحیح و اسلامی جامعه ما، آن حکیم عالی مقام و آن انسان والا
و بصیر مطرح کردند، یکی از بـرکـات وجودی ایشان بوده و هست و انشاء الله خواهد
بود... وحدت حوزه و دانشگاه که امام به عنوان یک شعار مطرح کردند، اغلب از واقعیت
تلخی در جـامـعـه ما و یا همه جوامع اسلامی منشاء میگرفت که آن واقعیت تلخ ،
ساخته و پرداخته مستقیم و حساب شده دست استعمار بود. آن واقعیت این بود که وقتی
استعمارگران ، نقشههای فتوحات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خود را طراحی میکردند،
به یک مانع عمده برخورد کردند و آن ، اعتقادات دینی ملتها بود.
... وحـدت حـوزه و دانـشـگـاه ، یـعـنـی
وحـدت در هـدف . هـدف ایـن اسـت کـه هـمـه بـه سـمـت ایـجـاد یـک جـامـعـه اسـلامـی
پـیـشـرفـتـه مـسـتـقـل ، جـامـعـه امـام ، جـامـعـه پـیـشـاهـنـگ ، جـامـعـه
الگـو، مـلت شـاهـد - مـلتـی کـه مـردم دنـیـا بـا نـگـاه بـه او جـراءت پـیـدا کـنـنـد،
تـا فـکـر تحول را در ذهن خودشان بگذرانند و در عملشان پیاده کنند - حرکت نمایند...