-
۲۱۶
رسواترین شکست آمریکا از نهال نوپای انقلاب اسلامی ایران در طبس پنج اردیبهشت سال 1359 اتفاق افتاد. این واقعه را میتوان از معجزات بزرگ قرن نامید زیرا اولاً شیطان بزرگ آمریکا با استفاده از دقیقترین، پیشرفتهترین و پیچیدهترین امکانات نظامی خود و ثانیاً با هماهنگی عناصر و عوامل خائن داخلی و خارجی، ثالثاً با قصد نابود ساختن نظام نوپای اسلامی، تجاوز نظامی خود را در صحرای طبس آغاز کرد.
اما در این ماجرا نکتهای که قابل توجه است، هموار بودن مسیر نفوذ برای دشمن است. بحثی که باید به صورت عمیقتری به آن نگریست. در طراحی این توطئه، آنچنان بین عناصر خائن داخلی و کاخ سفید و مقامات پنتاگون هماهنگی حاصل شده بود، که از موفقیت این عملیات اطمینان کامل داشتند. تنها محاسبهای که از چشم سپاه ابرهه مخفی مانده بود اراده الهی و امداد ملت و انقلاب ایران بود. زیرا در این حادثه ثابت شد، که اراده الهی بر هر چیز تعلق گیرد «کن فیکون» میشود.
در حمله سال 1359 آمریکا به طبس، بعضی کشورهای منطقه و بعضی عمال داخلی آمریکا مشارکت داشتهاند. اسناد فاش شده نشان میدهد که صادق قطبزاده و ابوالحسن بنیصدر را در رأس این نیروها بودهاند.
ابوالحسن بنیصدر پیش از انقلاب مدتی کارمند «مؤسسه تحقیقات اجتماعی»، زیرنظر دکتر احسان نراقی و دکتر هوشنگ نهاوندی بود؛ و در کنگره سازمان جهانی جوانان در حیفای اسرائیل شرکت کرده بود. او پیش از انقلاب با حقوق ماهیانه 1000 دلار و با نام مستعار «اس. دی. لور ـ ا» با سازمان «سیا» همکاری میکرد.
مأمور «سیا» مینویسد: «به من گفته شده بود که دولت آمریکا بطور اعم و «سیا» بطور اخص در نظر دارند که اگر امکاناتی موجود باشد، با افرادی که میتوانند در انقلاب ایران نقشی داشته باشند تماس برقرار شود. لذا زمانی که (امام) خمینی در فرانسه بود، یک افسر بازنشسته «سیا» مأمور شد که به فرانسه رفته و با آقای بنیصدر تماس برقرار نماید... زمان این ملاقات اولیه کمی قبل از مراجعت (امام) خمینی به تهران است که در فرانسه برقرار شده بود... هدف نهائی ما به استخدام درآوردن بنیصدر بود... . در آخرین جلسه بنیصدر موافقت نمود که به عنوان مشاور اقتصادی قابل اطمینان این کمپانی فعالیت نماید و پیشنهاد حقوق ماهیانه 1000 دلار را پذیرفت.»(1(
همزمان با اشغال لانه جاسوسی، بنیصدر در پست سرپرست وزارت خارجه جمهوری اسلامی دست به اقدامی زد که در آن روز اعماق آن برای مردم پنهان بود و به «احساسات تند» و «انقلابی» ایشان نسبت داده میشد.
12 آذرماه 1358 روزنامه «کیهان» به درشتی نوشت: «اولین عکسالعمل بنیصدر در زمان به دست گرفتن صدارت و در رابطه با گروگانگیری اعلام عدم پرداخت دیون ایران به بانکها و شرکتهای خارجی بود. این بیانیه که از طرف یک مقام مسئول و یک اقتصاددان که همه انظار جهت پیاده کردن یک اقتصاد توحیدی به او دوخته شده بود صورت میگرفت، آنچنان دستاندرکاران سیاست خارجی و داخلی را حیران نمود و نتیجه آن توقیف تمامی سپردههای ایران در بانکهای خارجی بود. انگیزه این مصاحبه و اعلام ضبط سپردهها هنوز برای هیچکس روشن نیست. وزیر امور خارجه قبلی هم در هیچ یک از گزارشات خود سعی ننمود که این ابهام را برای مردم روشن کند...» (2)
نقش بنیصدر در تجاوز طبس نیز جالب توجه است: «توسط فرماندهان نظامی که بنیصدر گماشته بود، تیمسار شادمهر، رئیس ستاد مشترک وقت و تیمسار باقری، فرمانده وقت نیروی هوائی، روز 5/2/1359 به پایگاه یکم شکاری (پایگاه مادر) دستور داده شد، که سریعاً توپهای 23 میلیمتری ضدهوایی، که حریم حفاظتی فرودگاه و پایگاه را تأمین میکرد، جمعآوری شود. این عمل در پایگاههای دیگر (مانند شیراز، ایستگاه رادار شرآباد مشهد و ...) نیز انجام شد. باند فرودگاه تهران تا روز یکشنبه (7/2/1359 روز تجاوز) بدون مراقبت بود.
و بالاخره، پس از شکست رسوای تجاوز توسط یک عامل عجیب و محاسبه نشده، طوفان شن، توسط کارتر و هارولد براون، وزیر جنگ آمریکا، اعلام شد که اسناد طبقهبندی شده سری در صحنه عملیات به جای مانده است. بلافاصله، به دستور مستقیم بنیصدر، که در آن زمان فرماندهی کل قوا را به دست داشت، فانتومهای ایران هلیکوپترهای بیدفاع و در شن مانده را بمباران کردند! اسناد مهم و فوق محرمانه آمریکا نابود شد تا چهره عمال داخلی شیطان بزرگ و ابعاد اعلام نشدة این تجاوز در پس پرده بماند.
دو اقدام بنیصدر در طبس و پس از واقعه طبس قابل تأمل است:
1- یکی از مسائلی که نخستین روزهای سال 1359 در سخنرانیها و مصاحبههای بنی صدر برجستگی یافت، مهیا شدن نیروهای مسلح برای پاکسازی کردستان بود تا بالاخره در تاریخ 29/1/59 فرمان پاکسازی کردستان از سوی او صادر شد.
2- بلافاصله پس از نافرجام ماندن اقدام نظامی آمریکا در طبس، و تلاش سپاه پاسداران (شهید منتظر قائم) برای در اختیار گرفتن هلیکوپترهای بجا مانده، بدستور بنیصدر بقایای کاروان نظامی آمریکا بمباران و منهدم شد و جمهوری اسلامی ایران از اطلاعات ذیقیمتی که میتوانست نصیبش شود، محروم ماند.
واقعه دوم به اندازه کافی رابطه بنیصدر را با جریان طبس نشان میدهد. گسیل نیرو به کردستان طبعاً هم لازم بود و هم در راستای اهداف انقلاب. ولی انجام آن، درست 7 روز پیش از هجوم نظامی آمریکا به ایران، که احیاناً قرار بود به یک کودتا پیوند یابد، بطور طبیعی ایجاد شک میکند، بویژه که در ارتش طبق یک بخشنامه محرمانه مقرر گردید که کلیه نیروهای حزباللهی به کردستان اعزام شوند!
بنابراین، تجاوز نظامی طبس در ادامه آن برنامه سازمان «نقاب» برای براندازی جمهوری اسلامی، درست در موقعی رخ میداد که بخش عمدهای از نیروهای وفادار به انقلاب، اعم از سپاهی و ارتشی، در کردستان درگیر بودند، بعلاوه توطئههای چپ و راست (کردستان، آذربایجان، گنبد، خوزستان، هرمزگان، بلوچستان و ...) در سالهای 58 ـ 1359 چنان فشرده و پرحجم بود که در چارچوب محاسبههای عقلی مقابله همزمان با مجموعه آنها غیر ممکن مینماید. غیر ممکنی که به همت نیروهای مدافع انقلاب و به اعتبار حضور بلاوقفه مردم در صحنه ممکن شد.
در اینباره یوسف مازندی که سالیان متمادی نمایندگی خبرگزاری امریکایی «یونایتد پرس» را در ایران برعهده داشته است در کتاب خود مینویسد: «چند ماه پس از افتضاح دشت کویر، عدهای از ایرانیان نظامی و غیر نظامی که موفق شده بودند از کشور خود بگریزند و به هم میهنان سرگردان خویش (در خارج) بپیوندند، به تدریج آغاز به سخن کردند... آنها میگفتند در بیشتر عملیاتی که به واقعه صحرای طبس منتهی شده بود شرکت داشتند... به گفتهٔ آنان پیاده شدن امریکاییها در طبس برای نجات گروگانها نبود، بلکه برای انجام یک شورش بود. چون حمله نظامی امریکا به ایران در آن زمان به صلاح نبود، میبایست از درون کشور انفجاری رخ دهد. هواپیماهای سی ـ 130 و هلی کوپترهای آر. اچ .53 برای تهیه چنین انفجاری در دشت کویر ایران بر زمین نشسته بودند. هدف تحویل تسلیحات فوق مدرن برای یک جنگ چریکی وسیع و سراسری به گروهی از افسران وفادار به شاه بود». (3) وی در ادامه مینویسد:« هواپیماها انباشته از اسلحه و وسایل بسیار مدرن نظامی بود تا بتواند ضد انقلاب را که از دسترسی به آنها محروم مانده بود تجهیز کند. پیروزی احتمالی افسران وفادار به شاه که با برخی از عشایر نیز روابطی در جهت سرنگونی رژیم جدید ایجاد کرده بودند به ایالات متحده امریکا اجازه میداد بار دیگر کنترل ایستگاههای مراقبت و تجسس را که در خاک ایران و به خصوص در مجاورت مرزهای شوروی مستقر شده بود، در دست گیرد، موقعیت استراتژیک خلیج فارس و تنگه هرمز را به سود امریکا تقویت کند، صدور نفت را به نحوی بیخطر ممکن سازد و به طور کلی منافع عمومی غرب را در برابر کمونیستها محفوظ دارد».( 4)
این واقعه و رویدادهای چند روز پس از آن به رسوایی دوستان داخلی امریکا از جمله بنی صدر انجامید و برای اولین بار وی مورد انتقاد شدید نیروهای انقلابی قرار گرفت. خیانت و همکاری او با امریکاییها در این زمینه و مواضع ضد انقلابی بعدی او، راه را برای اخراج بنی صدر از مجموعه قدرت هر چه بیشتر هموار کرد. به عنوان نمونه میتوان به تلاشهای فرماندهان ارتش که تحت فرمان بنیصدر بودند برای ایجاد اختلال در پوشش راداری کشور و همچنین بی دفاع کردن فرودگاهها اشاره کرد. برهمین مبنا و طبق اسناد به دست آمده و بر اساس امریهٔ شماره 256ـ 16ـ 412 مورخ 3/2/59 از حوزهٔ معاونت عملیاتی و پدافند هوایی، توپهای 23 میلیمتری ضد هوایی مستقر در تهران، شیراز، مشهد و بابلسر با کلیهٔ تجهیزات برای رفع خطر کامل از عملیات امریکا به عنوان مأموریت از منطقه دور شده بودند و توپهای ضد هوایی فرودگاه مهرآباد و پادگان منظریهٔ قم نیز به طور کامل برداشته شده بودند.(5) همزمان با تجاوز طبس، سازمان سیا از طریق شاپور بختیار در تدارک طرح کودتای نوژه بود. تجاوز نظامی طبس و کودتای نوژه دو حلقه یک زنجیر واحد بود که باید براندازی نظام جمهوری اسلامی را به ثمر میرساند.
در عملیات کودتای نوژه قرار بود به طور هم زمان در تهران و سایر شهرهای بزرگ به اجرا درآید و اماکنی مانند مدرسه فیضیه، اقامتگاه امام، کمیته مرکزی، نخست وزیری، میعادگاههای نماز جمعه و ... توسط هواپیما بمباران شود بنا بود که کودتاگران در این بمبارانها از بمبهای خوشهای و آتشزا استفاده کنند. آنان حدود 30 فروند هواپیما، 60 نفر خلبان و حدود 500 نفر افراد فنی و نظامی را برای شرکت در عملیات آماده کرده بودند.(6)
کودتای نوژه 18 تیر 59 با شکست مواجه شد گرچه نقش عناصر نفوذی حزب توده در میان کودتاچیان و افشای آن را نمیتوان انکار کرد، ولی آنچه درباره لو رفتن عملیات کودتا مشهور است حکایت خلبانی که مأمور بمباران بیت امام بود و در تب و تاب چگونگی انجام این کار دچار عذاب وجدان و تشویش شده به راهنمایی و توصیه مادرش تصمیم به افشای برنامه کودتا میگیرد. (7)
در مورد افرادی که در کودتا مشارکت داشتند در یکی از اسناد محرمانه سپاه پاسداران از مهندس اسفندیار درویش (مشاور صنعتی بنی صدر) و منوچهر مسعودی (مشاور حقوقی بنی صدر) نام برده شده است که محور ارتباطی بنی صدر با بختیار بودهاند. درویش از جمله کسانی بود که در کودتای نوژه نقش فعالی داشته و با منوچهر قربانی فر، سرشاخه ملی کودتاچیان همکاری نزدیک داشت و قبل و بعد از کودتا میلیونها تومان پول رد و بدل کرد.(8)
بهزاد نبوی نیز که در مردادماه 1360 وزیر مشاور نخست وزیر بود درباره نقش بنی صدر در کودتای نوژه در مصاحبهای اعلام کرد:« ... فرمانده نیروی هوایی وقت به فرمان بنی صدر، [هواپیماهای باقی مانده امریکا را در صحرای طبس] را بمباران کرد تا اسناد وابستگی وی به امریکا افشا نگردد. بنی صدر که فهمیده [بود] امکان دارد بهمن باقری فرمانده نیروی هوایی وقت دستگیر شود و مچ وی باز شود مسئولیت آن را خود قبول کرد و زمانی که باقری را از سرپرستی نیروی هوایی کنار گذاشتند بنی صدر بلافاصله او را به سرپرستی هواپیمایی کشوری منصوب کرد».(9)
بنی صدر از ابتدا در لیست کسانی بود که باید در کودتا نوژه ترور میشد. اما بعداً تصمیم گرفته شد او را دستگیر کنند: «ابتدا قرار بود که رئیس جمهور توسط گارد محافظ خودش که جزو عوامل کودتا بود به قتل برسد. بعد به تدریج این موضوع تخفیف پیدا کرد تا جائی که مهمترین گروه تروریست کودتا (گروه نجات گروگان) وظیفه پیدا کرد که حوالی منزل رئیس جمهوری بوده و وی را دستگیر سازد».(10)
همچنین تیمسار محققی اعتراف میکند که: «آقای بنی صدر را زنده میخواستند... قرار بود که یک تعدادی، گروهی بروند و آقای بنی صدر را بگیرند. نمیدانم کیها، چطوری، ولی قرار بود که وقتی سوپرنیک رد میشویم، از روی شهر هم سوپرنیک رد شویم. احیاناً ممکن است آقای بنی صدر بیاید بیرون که ببیند چه خبر است، همان موقع که میآید، بیرون تا ببیند چه خبر است گرفته شود».(11)
درباره نقش بنیصدر در کودتای نوژه، امریکا بر این امر وقوف داشت که نظام جانشین جمهوری اسلامی ایران باید پیرامون یک شخصیت مشهور و نسبتاً خوشنام و مشروع تشکیل شود، تا پس از کودتا جامعه، حتی الامکان از درگیر شدن در یک جنگ داخلی مصون بماند و در مدت کوتاهی ثبات لازم را کسب کند. در بین شخصیتها و در شرایط آن روز، بنی صدر به دلایل مختلف مناسبترین کاندید امریکا برای این امر میتوانست باشد. با وجود این اگر از همان آغاز نام بنی صدر پیش کشیده میشد عناصری که حول بختیار گرد آمده بودند پراکنده میشدند.لذا تا زمانی که کودتا استخوانبندی بیابد ضروری بود، که بختیار در رأس سازمان کودتا مستقر باشد. پس از نزدیک شدن موعد کودتا مسأله صرفاً در این حد که بنی صدر باید زنده بماند مطرح شد. بنابراین اگر کودتا تحقق مییافت بعید نبود که ریاست بنی صدر بر رژیم کودتا تحمیل شود. بنابراین درچارچوب طرحهای دهه 1980 «کمیسیون سه جانبه» (حاکمیت سه مرکز امریکا، اروپا و ژاپن بر جهانی یکپارچه و متحد غرب) مبنی بر تلاش امریکا در تعدیل حکومتهای استبدادی دوام ناپذیر به رژیمهای ظاهراً دموکراتیک دولت امریکا، رژیم پهلوی پس از گسست پرآشوب یک و نیم ساله (دوران حاکمیت انقلابی جمهوری اسلامی) به یک رژیم امریکایی مشروطه سلطنتی (بختیار) و یا به یک جمهوری غربی (بنی صدر) پیوند میخورد.
البته پس از شکست کودتا بنی صدر در کارنامه خود در روز شنبه 21 نیرماه 1359 ادعا کرد: «من تا این زمان در کشف این توطئهها موفق بودهام».(12) ولی اظهارات دیگر او در روزهای قبل بی اطلاعی او را از این حادثه نشان میدهد:
«در مراجعت، فرمانده نیروی هوایی آمد. کارهای نیروی هوایی را آورده بود. که انجام داد و گزارش درباره یک جریان ناسالم در نیروی هوایی داد که از پیش تحت پیگیری بود و این پیگیری پیشرفت کرده است».(13)
اگرچه بنی صدر این «جریان ناسالم در نیروی هوایی» را روشن نمیسازد ولی میتوان احتمال داد که جریان ناسالم تلاشهای مربوط به براندازی بوده است زیرا که پس از آن فرمانده نیروی هوایی گفت که طرح را خود ارتش کشف کرده است.(14)
بنابراین چگونه میتوان ادعای بنی صدر را در کشف این توطئه پذیرفت در حالی که سه روز پیش از فرارسیدن زمان موعود، کودتاگران را نسبت به تحت پیگیری بودن یک جریان ناسالم در نیروی هوایی هوشیار میسازد.(15) و همه این شواهدی است بر دستهای پشت پرده، که در وقایع طبس و به فاصله دو ماه از آن، کودتای نوژه را گواهی میکند. تا شاید راههای نفوذ دشمن را در برهههای مختلف انقلاب از یاد نبریم.
پی نوشت :
1- غائله چهاردهم اسفند، دادگستری جمهوری اسلامی، ص 19
2- روزنامه کیهان ، 12/9/1358
3- یوسف مازندی، ایران، ابرقدرت قرن ، تهران: البرز، 1373، ص17.
4- همان، ص18.
5- احمد رضاشاه علی، انقلاب دوم (تسخیر لانهٔ جاسوسی امریکا، آثار و پیامدها) ، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص277.
6- علی موسوی، کودتا و ضد کودتا، تهران: دفتر نشر فرهنگی اسلامی، 1363، ص189.
7- کودتای نوژه، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1368، ص190.
8- غائله چهاردهم اسفند1359: ظهور و سقوط ضد انقلاب، پیشین، ص188.
9- روزنامه جمهوری اسلامی، 13/5/1360
10- ستوان ناصر رکنی(بازجویی)، کودتای نوژه، ص161
11- تیمسار محققی(بازجویی)، همان، ص162.
12- روزها بر رئیس جمهور چگونه میگذرد، ج1، ص47.
13- همان، ص37.
14- همان، ص47.
15- کودتای نوژه، پیشین، ص164ـ 161.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی