-
۱۹۹
قسمت اول:
مقدمه:
واژه جاهلیت، واژهای است دارای بار منفی که معمولاً استماع و استعمال آن با احساس تلخی و تنفّر همراه است.
هرچند
تصورات عمومی بر این است که جاهلیت امری است مربوط به گذشتههای بسیار
دور، اما نباید غافل بود که دامن جامعه امروزین نیز به انواع جاهلیتهای
جدید آلوده گشته است.
وقتی سخن از جاهلیت به میان میآید، سرزمین سوخته
و سوزان حجاز قبل از اسلام، با مجموعه آداب و سنتهای سیاه و وحشیانه آن در
ذهن نقش میبندد. در این مقاله، بر آنیم که ضمن تأمل در آداب بد جاهلیت قدیم، به یکی از مظاهر جاهلیت جدید، یعنی «اعتیاد» بپردازیم.
آداب بد جاهلیت:
قتل، غارت، تجاوز، جنگ، جنایت، هرزگی، میگساری و تبعیضهای ناروا، از نمونههای آداب جاهلیت کهن است؛ اما از میان انبوه آداب رذیله و غیر انسانی جزیرة العرب، شاخصترین و شایعترین مورد، مسئله زنده به گور کردن دختران است که سایر رذایل نیز تحت الشعاع آن قرار گرفته است. از این رو، هر گاه جاهلیت مطرح میشود، اولین چیزی که در ذهن نقش میبندد، همین مسئله است.
فطرت فراموش شده:
در آن دوران جاهلی، چنان غبار تیره جهل، بر چهره فطرت نشسته بود که عاطفه پدری نیز رخت بر بسته بود؛ عاطفهای که حتی در میان حیوانات نیز همواره جلوه گر است و هرگز رو به افول نمیگذارد؛ اما انسان سقوط کرده از انسانیت، چنان رو به رذالت و انحطاط میرود که ابتداییترین مسائل فطری را هم فراموش میکند.
شخصی به نام قیس بن عاصم خدمت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله شرفیاب شد. یکی از انصار درباره دختران وی سؤال کرد.
قیس در پاسخ گفت: من تمام دختران خود را زنده به خاک کردهام و کوچکترین تأثری در دل خود احساس نکردهام، مگر یک بار و آن موقعی بود که من در سفر بودم و ایام وضع حمل همسرم نزدیک بود. اتفاقاً سفرم به طول انجامید. پس از مراجعت، از حمل همسرم پرسیدم. وی در پاسخ من گفت:
«به عللی، بچه مرده به دنیا آمد.» ولی در واقع دختر زاییده بود و از ترس من، دختر را به خواهران خود سپرده بود. سالها گذشت و ایام نوجوانی و طراوت دختر فرا رسید و من کوچکترین اطلاعی نداشتم تا اینکه روزی در خانه نشسته بودم.
ناگهان دختری وارد خانه شد و سراغ مادرش را گرفت. او دختری بود زیبا که گیسوانش را هم بافته و گردنبندی در گردن انداخته بود. من از همسرم پرسیدم: «این دختر کیست؟» وی در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، گفت:
«این دختر توست؛ همان دختری که هنگام مسافرت تو به دنیا آمده، از ترس تو پنهانش کرده بودم.» سکوت من در برابر همسرم، نشانه رضایت بود. او تصور کرد که من دست خود را به خون او آلوده نخواهم کرد؛ لذا روزی همسرم با خیال مطمئن از خانه خارج شد.
من به موجب عهد و پیمانی که داشتم، دست دخترم را گرفته، به یک نقطه دور دست بردم و در صدد حفر گودال بر آمدم. هنگام حفر گودال دخترم مکرر از من میپرسید که «منظور از کندن زمین چیست؟»
پس از فراغ، دست وی را گرفته، کشان کشان او را در میان گودال افکندم و خاکها را به سر و صورت و روی او ریختم و به نالههای دلخراش او گوش ندادم. او همچنان ناله میکرد و میگفت: «پدر جان! مرا زیر خاک پنهان میسازی و در این گوشه تنها میگذاری و به سوی مادرم بر میگردی!» ولی من خاکها را میریختم تا آنجا که او زیر خروارها خاک پنهان شد و خاک روی او را پوشاند. آری، یگانه موردی که دلم سوخت، همین مورد است.
وقتی سخنان قیس پایان یافت، چشمان رسول خداصلی الله علیه وآله پر از اشک شده بود و این جمله را فرمود: «اِنَّ هذِهِ لَقَسْوَةٌ وَ مَنْ لا یرْحَمْ لا یرْحَمْ؛ این کار، سنگ دلی است و کسی که رحم و عاطفه نداشته باشد، مشمول رحمت [الهی] نمیگردد.» (1)
آیا افسانه است؟
آیا به راستی جریان زنده به گور کردن دختران در دوران جاهلیت، رخداد واقعی است که در تاریخ اتفاق افتاده است یا افسانهای است بافته داستان سرایان و ساخته قصه گویان؟
اگر تنها نقل قولهای متواتر تاریخی را در این زمینه در نظر بگیریم، برای اطمینان به واقعیت کافی است تا چه رسد به اینکه آیات قرآن نیز به صراحت، از این رخداد غم انگیز سخن گفته است؛ چنان که با طرح پرسش جدی و توبیخ آمیز میفرماید:
«وَ اِذَ الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَی ذَنْبٍ قُتِلَتْ»؛ (2) «در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤال شود: به کدامین گناه کشته شدند؟»
بپرسند زآن دختران در حضور
از آنها که گشتند زنده به گور
که آن دختران را بی پناه
بکشتیدشان بر کدامین گناه (3)
بدیهی است که هر انسان منصفی، با شنیدن آن رخداد تلخ تاریخ، دچار حزن و اندوه فراوانی میشود و نسبت به عاملان چنین بدعتی، انزجار و تنفر فزایندهای پیدا میکند؛ چنان که بشر امروزی، به دیده نفرت به آنها مینگرد و شاید هم خود را از این گونه بدعتها مبرا میداند! اما باید توجه داشت که کارهای جاهلانه و خلاف فطرت و عقل، منحصر به دوران جاهلیت کهن نیست.
چه بسا ممکن است در زمان کنونی نیز بدعتها و بزهکاریهای ناگوار و ناخوشایندی همانند جاهلیت جزیرة العرب و یا بدتر و تلختر از آن رخ دهد.
اینجاست که بشر امروز باید به جای نکوهش جاهلیت کهنه و بدعتهای مذموم بشر دیروز، به فکر پیشگیری و علاج جاهلیت جدید خویش باشد.
مگر ممکن است بشر امروزی با این همه پیشرفت و ترقی، در دام جاهلیتی مشابه جاهلیت قدیم یا بدتر از آن گرفتار شده باشد؟
آری، بشر امروزی، در دام جاهلیتی نوین، گرفتار گشته است که به مراتب خطرناکتر و گستردهتر از جاهلیت قدیم است؛ زیرا جاهلیت جدید نه محدود به دختران تازه تولّد یافته است و نه منحصر به جزیرةالعرب، بلکه جاهلیت جدید، عموم انسانها را در گوشه گوشه جهان تهدید میکند.
برخی از ویژگیهای جاهلیت جدید:
در جاهلیت جدید نیز همانند جاهلیت قدیم، بدعتهای ناروا و خلاف فطرت فراوان وجود دارد. جنگهای پی در پی، نابرابریها، تجاوز، مسابقات تسلیحاتی، آدم ربایی، آدم کشی و اعتیاد به مواد مخدر، از نمونههای آنهاست که برخی از آنها با برخی از بدعتهای دوران جاهلیت قدیم، مشترک است.
اما بدترین بدعت جاهلیت جدید که قابل قیاس با بدترین بدعت جاهلیت قدیم است و بلکه به مراتب خطرناکتر از آن میباشد، بلای خانمانسوز اعتیاد به مواد مخدر است که از آن به «مرگ بی صدا» و در عرصه سیاسی - اجتماعی، به «جنگ بی مرز» یاد میشود.
دلیل خطرناکتر بودن جاهلیت جدید روشن است؛ چراکه اگر بدعت تلخ جاهلیت کهن، زنده به گور کردن بود، بدعت تلختر جاهلیت کنونی، زنده به دود کردن است؛ با این تفاوت که در جاهلیت قدیم، فقط شخص زنده به گور میشد، اما در جاهلیت جدید شخص و شخصیت با هم به قربانگاه میروند و روشن است که مرگ شخصیتی دشوارتر است.
در توجیه دشواری مرگ شخصیتی انسان، همین بس که خیلیها آماده اند هزاران بار دچار مرگ جسمی و فیزیکی شوند، ولی هرگز دچار مرگ شخصیتی نشوند؛ زیرا ابعاد وجودی انسان از دوبُعد جسمی و روحی تشکیل شده است و در تقدّم و محور بودن بعد روحی او شکی نیست و اساساً جسم مرکبی است برای روح تا آن را به مقصد برساند؛ هر چند برخیها دچار وارونه کاری میشوند و روح را فدای جسم میکنند و البته در جاهلیت کنونی روح و جسم هر دو فدا میشوند.
اعتیاد در جاهلیت نوین، نه تنها خودش بدعت خطرناکی است، بلکه مادر و منشأ انواع فراوان بزهکاریهای دیگر نیز میباشد. خشونت، دزدی، تجاوز، فرار از مسئولیت، خود کشی، قتل، طلاق و از هم پاشیدگی خانواده، نمونههایی از ناهنجاریهایی است که در سایه سیاه و غبار آلود دود و اعتیادهای خطرناک تولد مییابند.
امروزه بر هیچ اهل دقتی پوشیده نیست که رابطه تنگاتنگی میان مواد مخدر و انواع بزهکاریها وجود دارد. تجربه نشان میدهد آنان که در دام دود گرفتار میشوند و خود را به مخدرهای خطرناک آلوده میکنند، در واقع چشمه سار زلال انسانیت را در وجود خود میخشکانند و در نتیجه، تبدیل به موجودی زیانبار میشوند که هرگز ضمانتی برای در امان ماندنِ جامعه و خانواده از زیان آنان نیست؛ چرا که آنان، دین و دنیا را یکجا به دود و دم میفروشند. بدیهی است که در این صورت، هر کار خلاف عرف و عقل و شرع ممکن است از آنان صادر شود و ضمانتی برای کنترل آنان نباشد.
تفاوت مهم دیگر جاهلیت امروز با جاهلیت دیروز، در این است که قربانیان جاهلیت گذشته، کودکان بی گناه بودند که قربانی جهالت جابرانه دیگران میشدند و خود آنان، نه تنها انتخاب کننده سرنوشت خویش نبودند، بلکه هیچ گونه توان و اختیاری برای دفاع از خود را نداشتند؛ اما در جاهلیت کنونی، انسانها با انتخاب غلط و با تدبیر نادرست خود به سمت سوختن در جهنمی سوزان و مرگبار حرکت میکنند.
هر چند اوضاع فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، خانوادگی و محیط اطراف در روی آوری افراد به مواد مخدر بی تأثیر دارد، ولی انتخاب نهایی به دست خود افراد است.
بنابراین، کسی که در دام اعتیاد گرفتار میشود، گویی طناب دار را خود به گردن میاندازد و در واقع، به یک نوع خودکشی تدریجی اقدام میکند و بی تردید، خودکشی از گناهان کبیره میباشد که عذاب دردناکی در انتظار دارد.
البته این نوع خودکشی، غیر از خودکشیهای دفعی و رسمی است که معمولاً معتادها در این زمینه نیز از دیگران پیشی گرفته اند؛ چنان که در سالهای اخیر، این گونه خودکشیها در ایران به چهار برابر رسیده است.
در جاهلیت پیشین، قربانیان زنده به گور، یک باره به کام مرگ میرفتند؛ هر چند به وضع دلخراش و رقت باری محکوم به مرگ میشدند و دست از حیات و زندگی میشستند؛ اما در جاهلیت امروز، سخن از مرگ یک باره و یکروزه نیست، بلکه مرگی دمادم و همه روزه در کمین است.
یک معتاد خطرناک، به مرگ تدریجی گرفتار گشته و همه روزه به مسلخ مرگ روانه میشود. او مردهای است متحرک. مگر غیر از این است که جایگاه مردگان، زیر خاک است نه روی آن؟ حال اگر مردهای دفن نشود، بوی تعفن او همگان را میآزارد و انواع امراض را در پی دارد. به همین دلیل، هر کجا معتادان نمایان میشوند، بوی تعفنشان، روح و جسم دیگران را اعم از خانواده و جامعه آزرده میکند.
در جاهلیت قدیم، مردن انسانهای بی گناه بسی غم انگیز بود؛ اما در جاهلیت جدید، ماندن انسانهای مجرم و معتاد غم انگیزتر است.
آنها مظلومانه میمردند؛ اینها مذبوحانه میجنبند.
آنها عزیزانه مرده اند؛ اینها ذلیلانه زنده اند.
آنها در بهشت برین ایزدی اند؛ اینها در جهنم سوزان ابلیسی اند.
آنها مورد محبت خدا و خلق اند؛ اینها مورد مذمت خدا و خلق اند.
آنها فقط خودشان میمردند؛ اینها هم خود میمیرند و هم دیگران را در غصهای کشنده قرار میدهند.
با عنایت به مطالب پیش، روشن شد که جاهلیت جدید خطری بس گستردهتر از جاهلیت قدیم را در پی دارد.
معتاد کیست؟
معتاد فردی است که از راههای گوناگون نظیر: خوردن، دود کردن یا استنشاق، یک یا چند مادّه مخدر را به صورت مداوم مصرف میکند و در صورت قطع آن، با مشکلات جسمانی، رفتاری و یا هر دو مواجه میشود.
البته معتادان به مواد مخدر به دو گروه تفننی و دائمی تقسیم میشوند. معتاد تفننی، فردی است که وابستگی عمیق به مواد مخدر ندارد و فقط در برخی مواقع آن را مصرف میکند؛ اما باید توجه داشت که اغلب معتادان دائمی در مرحله نخست به صورت تفننی مصرف میکرده اند. (4)
پندار بی پایه:
ممکن است برخی بر این پندار باشند که هر کسی اختیار جسم و روح خود را دارد و هر گونه بخواهد میتواند با آنها برخورد کند؛ هر چند خلاف عقل و شرع باشد و زیانهایی را در پی داشته باشد! روشن است که پندار مزبور، پنداری بی پایه و غلط است. در توضیح این مطلب، گفتنی است که خداوند حکیم با حکمت بالغه خود، انسان را آفریده و جسم و روح او را به بهترین وجه ممکن سامان داده است؛ به گونهای که هیچ موجودی به شرافت او نمیرسد.
چنان که خداوند سبحان تنها پس از آفرینش انسان به خود تبریک و آفرین گفته است:
«فَتَبَارَکَ اللَّهُ اَحْسَنُ الْخَالِقِینَ»؛ (5) «پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است.»
دقت در آفرینش انسان، ظرافتهای زیبا و بی شمار خلقت او را نمایان میسازد. از جمله ظرافتها این است که سیستم جسم و روح انسان چنان آفریده شده است که در هنگام ضرر و خطر، واکنش دفاعی مناسب از خود نشان میدهد.
واکنشهای دفاعی بدن:
واکنشهای ناخودآگاه انسان، فقط در محسوسات خارجی محدود نمیشود، بلکه داخل بدن انسان نیز از چنین نیرویی برخوردار است. از این رو، چنانچه غذای نامطلوبی وارد دستگاه گوارش انسان شده باشد، ناخودآگاه واکنش سریعی از خود نشان میدهد و با حالت تهوع، مواد آلوده را بیرون میریزد.
اگر از راه جراحت و خراش پوستی، میکروبی وارد بدن بشود، نیروی دفاعی خاصی به نام گلبولهای سفید، به واکنش سریع و دفاع میپردازد.
اگر جراحتی به بدن وارد شود و ایجاد خونریزی کند که خطر آفرین هم هست، سیستمی وارد عمل میشود تا خون را لخته کند و از حالت رقیقی در آورد و جلو خونریزی گرفته شود.
این واکنشها، حالت دفاعی و درمانی دارند؛ ولی اضافه بر این، حالتهای دفاعی پیشگیرانه هم در بدن و روح ما وجود دارد. به عنوان مثال، چشمان انسان، به طور ناخودآگاه، به هنگام خطر بسته میشود. همچنین دستان انسان به طور ناخودآگاه، برای دفع خطر از خویش باز میشود و سپر دفاعی بدن قرار میگیرد تا آسیب به اعضای حساس بدن، همچون سر و صورت وارد نگردد.
از این نمونه حالتهای دفاعی در بدن انسان فراوان است.
نیروی دفاعی روح:
همان گونه که جسم انسان برای سالم ماندن از آسیبهای احتمالی، مجهز به سیستمهای گوناگون دفاعی است، روح انسان نیز که مهمتر از جسم میباشد، به طور حتم، دارای چنین نیروی دفاعی در وجود خود میباشد.
گاهی در محاورات مردم از آن نیرو به نام «وجدان» یاد میکنند. دانشمندان اخلاق اسلامی با برداشت از آموزههای دینی، از آن نیرو به نام «نفس لوّامه» یاد میکنند.
نفس لوّامه، نیروی دفاعی قوی است که روح انسان را از آلودگیها محافظت میکند و نیز نیروی هشدار دهندهای است که در وجود هر انسان نهفته است. این نیروی دفاعی، در مرحله اول، انسان را از آلوده شدن باز میدارد؛ اما چنانچه شخصی، به رغم باز دارندگی نفس لوامه، آلوده به گناه شود، در اینجا فعالیت مرحله دوم نفس لوامه آغاز میشود و شخص خاطی را ملامت میکند تا جلو تکرار آلودگی را بگیرد و زمینه توبه و جبران آن را فراهم سازد.
حال که خداوند حکیم برای حفظ سلامت روح و جسم انسان، این همه نیروی دفاعی در وجود او قرار داده است، آیا اجازه میدهد که هر کس هر طور خواست به جسم و روح خود آسیب رساند؟ نه، هرگز خداوند چنین اجازهای نداده است.
انسان، امانت ارزشمند الهی:
با توجه به آموزههای دینی، انسان امانتی است الهی که احدی حق آسیب رسانی به او را ندارد؛ حتی خود شخص نمیتواند اضرار به نفس کند؛ چنان که در احکام اسلامی نیز مسائل فراوانی در این زمینه مطرح شده است.
تعیین جزئیترین حقوق انسان در احکام اسلامی، بیانگر ارزشگذاری اسلام به انسانهاست که این خود مایه مباهات است.
آدمی از فرق سر تا نوک پا، هر یک از اعضا و جوارحش دارای حدود و دیات خاصی است که در فقه اسلامی بیان شده است؛ مثلاً موی سر انسان برابر یک دیه کامل است؛ همان گونه که چشمان او، ابروها، بینی، لبها، دندانها، زبان، دستها، پاها و انگشتان و... هر یک جداگانه برابر یک دیه کامل هستند و البته در صورتی که جنایت عمدی صورت پذیرد، قصاص مطرح است که تبدیل آن به دیه، منوط به رضایت آسیب دیده است و ممکن است چندین برابر دیه کامل بوده باشد.
بنابراین، خالق حکیم، هم از نظر تکوینی و هم از نظر تشریعی، برای حفظ سلامتی روح و جسم انسان، برنامهریزی کرده و هرگز اجازه اخلالگری در آن برنامه را نداده است. وجود احکام پنج گانه حرام، حلال، مکروه، مستحب و مباح در همین راستاست و روشن است که استعمال مواد مخدر نیز باید در قالب یکی از عناوین مزبور جای بگیرد.
ادامه دارد...
----------
پاورقی
1) فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج 1، ص 49.
2) تکویر / 8 - 9.
3) شعر از امید مجد، ترجمه منظوم قرآن.
4) فصلنامه شورای فرهنگی اجتماعی زنان، سال 6، ش 22، ص 69.
5) مؤمنون / 14.
...................................................
قسمت دوم:
در متون دینی و احکام اسلامی اشارتها، بلکه گاهی صراحتهایی در زمینه ممنوعیت استعمال مواد مخدر وارد شده است.
با اینکه انواع و اقسام گوناگون مواد مخدر از پدیدههای شوم دوران اخیر میباشد و در زمان پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله و ائمه اطهارعلیهم السلام با این گستردگی وجود نداشته تا احکام ویژه هر یک از آنها به طور خاص بیان گردد، اما در میان آیات و روایات، مطالبی وجود دارد که حکم این گونه مسائل جدید (مستحدثه) در قالب عنوانهای کلی مانند: مسکر، مضر، منکر، رجس، خباثت، تعاون بر گناه، مفسد و... بیان شده است که قابل تطبیق بر مواد مخدر و انواع گوناگون فرآوردههای آن میباشد؛ چنان که دانشمندان دینی و مراجع تقلید نیز با استفاده از این گونه عناوین، حکم حرمت و عدم جواز استعمال مواد مخدر را مطرح کرده اند. در ادامه، به توضیح برخی از این عناوین میپردازیم:
عنوان فساد:
واژه فساد و مشتقات آن در قرآن به صورت گسترده آمده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
الف. «وَ اللَّهُ لا یحِبُّ الْفَسادَ»؛ (1) «خداوند فساد را دوست ندارد.»
ب. «وَ اللَّهُ لا یحِبُّ الْمُفْسِدینَ»؛ (2) «خداوند فساد انگیزان را دوست ندارد.»
ج. «لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ»؛ (3) «از روش مفسدان، پیروی مکن!»
د. «وَ انْظُروُا کَیفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدینَ»؛ (4) «و تماشا کنید عاقبت [بد] فسادگران چگونه بود.»
از رذایلی که به شدت مورد نفرت و مذمت اسلام و قرآن قرار گرفته است، فساد در زمین است؛ چنان که در آیات مزبور ملاحظه شد و آیات فراوان دیگری هم در این زمینه وجود دارد.
مواد مخدر فسادی فلج کننده
کیست که در فساد بودن و فسادانگیزی مواد مخدر شک داشته باشد؟ حتی خود معتادها هم بر این نکته اعتراف دارند.
امروزه مواد مخدر، نه تنها فساد است، بلکه مصداق بارز و نوع بسیار خطرناک آن است.
مواد مخدّر ریشه و سرچشمه فسادهای گوناگون دیگری همچون: قتل، سرقت و... نیز میباشد.
این نکته صرفاً یک ادعا نیست، بلکه به طور ملموس در جامعه دیده میشود و اضافه بر آن، آمارهای ارائه شده در این زمینه نیز مؤید مدعای ماست. به آمارهای زیر توجه کنید:
علت 49% قتلها و نیمی از حوادث رانندگی، مواد مخدّر است. (5) همچنین از تعداد 171 هزار نفر زندانی سراسر کشور، رقم 102 هزار نفر فقط در ارتباط با مواد مخدّر در زندانها به سر میبرند. (6) هر معتاد ایرانی برای اینکه خودش را اداره کند باید 10 نفر دیگر را معتاد کند. (7)
جای هیچ تردیدی نمیماند که مواد مخدر از مصداقهای بارز فساد است و از این رو، باید جامعه اسلامی برای مصون ماندن از این فساد فلج کننده و فرسایشگر همواره همت نماید.
عنوان ظلم:
واژه ظلم و مشتقات آن، از واژههایی است که به صورت وسیع و فراوان در قرآن آمده است. (8) در ذیل به تعداد اندکی از آنها اشاره میشود:
الف. «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ»؛ (9) «نه ستم میکنید و نه بر شما ستم وارد میشود.»
ب. «أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمینَ»؛ (10) «لعنت خدا بر ستمگران باد!»
ج. «إِنَّ الظَّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ»؛ (11) «برای ستمگران عذاب دردناکی است.»
د. «وَ اللَّهُ لا یحِبُّ الظَّالِمینَ»؛ (12) «خداوند ستمگران را دوست نمیدارد.»
ه. «مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ»؛ (13) «کسی که ستم کند، به زودی عذابش میکنیم.»
اعتیاد به مواد مخدر، اگر از زیانبارترین ظلمها نباشد، به یقین یکی از موارد آن هست. از این رو، بی گمان مشمول مذمتهای آیات قرآن قرار میگیرد.
اعتیاد، ستمگری و ستم پذیری:
خداوند در قرآن کریم ضمن لعنت ستمگران، آنها را از دایره محبت خویش خارج ساخته، وعده عذاب عظیم به آنها میدهد.
همان گونه که ستمگری در قرآن مذمت شده، ستم پذیری نیز به همان میزان مذمت شده است. مصرف مواد مخدر و اعتیاد داشتن به آن، هم ستمگری است و هم ستم پذیری. ستمگری است، از آن جهت که آسیبهای جدی به خود، خانواده و جامعه روا داشته میشود و ستم پذیری است، بدان جهت که معتاد زیر ظلم قاچاقچیان استکبار و شیاطین میرود و جیب و جان خود را فدای آنها میکند.
برای انسان سه نوع حقوق مطرح است:حقوق النفس (حقوق خویشتن) ، حقوق اللَّه و حقوق الناس. فرد معتاد در هر سه حوزه، تضییع حقوق میکند؛ اگر چه اولین سنگ ستم اعتیاد، به خود او اصابت میکند. ستم معتاد، دنیا و آخرت او را به تباهی میکشد. و چه نیک قرآن کریم توصیه به توجه در عاقبت ستمگران نموده است؛ آنجا که میفرماید: «فَانْظُرْ کَیفَ کانَ عاقِبَةُ الظَّالِمینَ»؛ (14) «پس بنگر عاقبت [بد] ستمکاران چگونه بود.»
عنوان اسراف و تبذیر:
نهی و مذمت دیگری که شامل معتادها هم میشود، آیات نهی از اسراف و تبذیر است، همچون:
الف. «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً * إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ»؛ (15) «هرگز تبذیر مکن؛ چرا که تبذیرکنندگان برادران شیاطین اند.»
ب. «اَنَّ الْمُسْرِفینَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ»؛ (16) «به درستی که اسرافکاران اهل آتش اند.»
ج.«کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُسْرِفینَ»؛ (17) «بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید که او (خدا) اسرافکاران را دوست ندارد.»
در اینجا سخن از اسراف است؛ گرچه مورد اسراف، چیزی باشد که اگر عنوان اسراف نداشت مباح بود؛ مثلاً اگر یک نوع غذا به مقدار معین لازم باشد، ولی بیش از یک نوع و بیش از مقدار نیاز، غذا درست شود و مازاد بر آن بدون استفاده بماند و خراب شود، آن را اسراف گویند.
حال اگر مورد اسراف و تبذیر، مباح هم نباشد، بلکه زیانهای آشکار و پنهانی هم داشته باشد - مانند مواد مخدر - در این صورت یقیناً حرام است.
در این نکته ابهامی وجود ندارد که اعتیاد به مواد مخدر، یکی از بارزترین مصادیق اسراف و تبذیر است؛ زیرا مبالغ بسیار هنگفتی در مسیر آن دود میشود؛ چنان که طی یک تحقیق در ایران، سالانه 4 هزار میلیارد تومان صرف خرید مواد مخدر توسط افراد معتاد میشود. (18)
آیا با این وصف، شکی در اسرافگر بودن معتادها میماند؟ در مذمت اسرافگری همین بس که قرآن، اسرافگران را برادران شیطان نامیده و از سوی دیگر، برادران ابلیس و شیطان را پیروان مسیر منکر و فحشا قلمداد نموده است؛ چنان که میفرماید: «مَنْ یتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیطانِ فَإِنَّهُ یأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»؛ (19) «هر کس پیرو گامهای شیطان شود، [گمراه میشود؛ زیرا] او به فحشا و منکر فرمان میدهد.»
در سایه سیاه و شوم مواد مخدر، فحشا و منکرات فراوانی به وجود میآید که بر هیچ اهل دقتی پوشیده نیست. کمترین خسارت منکر مخدر، دود شدن سرمایه و امراض گوناگون جسمانی است. ناگفته پیداست که بسیاری از ناهنجاریهای فرهنگی، اجتماعی، روانی، سیاسی و... نیز از پدیدههای شوم مواد مخدّر است.
اضرار به نفس:
برخی از آیات صریح قرآنی در نهی از اضرار به نفس، چنین است:
الف. «وَ لا تُلْقُوا بِأَیدیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ»؛ (20) «با دستان خویش، خود را به هلاکت نرسانید!»
ب. «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحیماً»؛ (21) «خودکشی نکنید؛ همانا خدا نسبت به شما مهربان است.»
آیات مزبور به ضمیمه روایاتی همچون «لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام» از جمله مستنداتی است که برخی از فقهای شیعه و سنی برای استنباط حکم حرمت زیان رسانی به نفس، بدان تمسک جسته و استدلال کرده اند؛ چنان که امام راحل رحمه الله در این زمینه فرموده اند:
«خوردن چیزی که برای انسان ضرر دارد، حرام است.» (22)
عنوان خبائث
«وَ یحِلُّ لَهُمُ الطَّیباتِ وَ یحَرِّمُ عَلَیهِمُ الْخَبائِثَ»؛ (23) «چیزهای پاکیزه را برای مردم، حلال و چیزهای ناپسند را بر آنها حرام میکند.»
به راستی کدام زشتی و پلیدی، ناپسندتر از زشتی مواد مخدر است. حقاً که نکبت بارترین خبائث روزگار ما، مواد مخدر است.
اعتیاد از دیدگاه روایات
اضافه بر آیات قرآن که در این زمینه طرح و توضیح داده شد، روایات صریحی نیز در این مقوله نقل شده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
الف. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله میفرماید: «سَیأْتِی زَمَانٌ عَلَی أُمَّتِی یأْکُلُونَ شَیئاً اسْمُهُ الْبَنْجُ أَنَا بَرِی ءٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ بَرِیئُونَ مِنِّی؛ (24) روزگاری بر امت من میگذرد که مادهای مصرف میکنند که نامش بنگ (نوعی ماده مخدر) است. من از آنها بیزارم و آنها از من بیزارند.»
ب. پیامبرصلی الله علیه وآله فرموده است: «سَلِّمُوا عَلَی الْیهُودِ وَ النَّصَارَی وَ لَا تُسَلِّمُوا عَلَی آکِلِ الْبَنْجِ؛ (25) بر یهود و نصاری سلام کنید، اما به مصرف کننده بنگ سلام نکنید.»
ج. از نبی اکرم صلی الله علیه وآله است که فرمود: «اَلَا اِنَّ کُلَّ مُسْکِرٍ حَرَامٌ وَ کُلَّ مُخَدِّرٍ حَرَامٌ وَ مَا اَسْکَرَ کَثِیرُهُ حَرَامٌ قَلِیلُهُ وَ مَا خَمَّرَ الْعَقْلَ فَهُوَ حَرَامٌ؛ (26) آگاه باشید هر مست کنندهای حرام است و همه مخدرها حرام اند و هر چیز که زیاد آن مست کننده باشد، کم آن نیز حرام است و هر آنچه عقل را زایل کند، حرام است.»
ه.«وَ قَدْ رَوَتْام السَّلَمَة (رضی الله عنها) قالتْ: نَهَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله عَنْ کُلِّ مُسْکِرٍ وَ مُفْتِرٍ؛ (27) ام السلمه [از پیامبرصلی الله علیه وآله] روایت کرده که: رسول خداصلی الله علیه وآله از هر مست کننده و سست کنندهای نهی فرمود.»
احکام الهی تابع مصالح و مفاسد است؛ بدین معنا که هر واجبی مصلحتی دارد و هر حرامی مفاسدی دارد. از این رو، نباید در حکم حرمت مصرف مواد مخدر، شکی باقی بماند؛ زیرا آثار زیانبار مواد مخدر و مفاسد بی شمار آن، از مسلمات و بدیهیات است.
زیانهای مواد مخدر:
وسعت و گستردگی آثار زیانبار مواد مخدر، به گونهای است که از هر نوع زیان و ناهنجاری، زیان آورتر است. به عنوان نمونه، به برخی از آنها به طور اجمال اشاره میکنیم:
*مذهب زدایی و نفوذ استکبار
مواد مخدر، وسیله و ابزاری جهت جلوگیری از رشد مذهب خواهی و گرایش به دین و فرهنگ اصیل اسلامی است و اقشار مختلف جامعه به ویژه قشر جوان را از مذهب دور میکند. با اینکه فطرت پاک جوانان اقتضا میکند که بهترین زمینه را جهت پذیرش مذهب و تربیت صحیح داشته باشند؛ اما با گرفتار شدن در دام دود، نه تنها از نور هدایت مذهب محروم میگردند، بلکه ممکن است زمینه محروم ماندن دیگران را نیز فراهم کنند و از سویی، راه نفوذ سیاستهای استکبار را هموار کنند؛ زیرا بخشی از سیاستهای جهانی، تحت نفوذ گروههای مافیای مواد مخدر و سردمداران آنها قرار گرفته و بی گمان برخی از سیاستمداران بین المللی و منطقهای را در دام خود گرفتار نموده است و از این رهگذر، سیاستهای سود جویانه خود را بر ملتها تحمیل میکنند.
*زیانهای اجتماعی
آسیبهای مواد مخدر در عرصه اجتماعی، از نمود خاصی برخوردار بوده و در خور توجه بیشتری است؛ زیرا از سویی، نیروهای فعال جامعه را مشغول خود میکند و به جای آنکه از تواناییهای خویش در سازندگی و سامان دهی چرخه اجتماعی کشورشان بهره گیرند، وقت گرانبهای خود را صرف رفت و آمد به بیغولهها و مراکز فساد مینمایند.
از سوی دیگر، اغلب معتادهای به مواد مخدر پس از اندک مدتی، سرمایه مالی و جسمی خویش را از دست میدهند و دیگر به راحتی نمیتوانند مواد مورد نیاز خود را تهیه کنند. از این رو، دست به کارهای خلاف و ناشایستی میزنند که هرگز با فضای یک جامعه سالم، سازگار نیست. از نمونههای بارز آن میتوان از تکدّی گری و افتادن در گوشه و کنار خیابانها نام برد که موجب تنفر همگانی میشود. در محیط خانواده نیز که بخشی از اجتماع است، این ماده مرگ بار، خسارتهای زیاد و گاهی غیر قابل جبران به بار میآورد؛ و کانون گرم خانواده را در معرض خطر و از هم پاشیدگی قرار میدهد و منشأ بسیاری از اختلافات خانوادگی، طلاق و جدایی و بی سرپرستی کودکان معصوم میگردد.
از نمونههای تلخ و تأسف برانگیز زیانهای اجتماعی مواد مخدر، بروز جرم و جنایاتی است که دامنگیر جامعه میشود. آمارهای تحقیقی فراوانی مؤید مطلب مزبور است، از جمله: «در جنگ ویتنام، سربازان آمریکایی به شدت از مواد مخدر به ویژه کوکائین استفاده میکردند؛ زیرا بهای آن ارزان بود و با مصرف آن میتوانستند مدتی خود را از چنگال اضطراب و فشارهای روانی، رهایی بخشند. بر همین اساس، تعداد خلافکاریها و سرکشیها در میان سربازان معتاد، بیشتر از سایر سربازان مشاهده میشد.» (28)
آمار منتشر شده از سوی پلیس آمریکا در سال 1997 م. نشان میدهد:
نزدیک 30 درصد از محکومان، بر اثر استفاده از الکل یا مواد مخدر، دست به وحشیگری و خشونت زده و باعث زخمی شدن خود یا دیگران شده اند. (29)
بنابراین، نهایت ساده لوحی است که آثار زیانبار اعتیاد را محدود به خود معتاد بدانیم، بلکه جامعه نیز خسارت جدی میبیند.
البته همه اینها اشارهای بود به آسیبهای اجتماعی مواد مخدر وگرنه، واقعیت تلختر و گستردهتر از اینهاست.
*بحرانهای بهداشتی
بیماریهای بسیاری در سایه شوم مواد مخدر پدید میآید که میتوان از آن به عنوان بحران بهداشتی یاد کرد. لاغری، ضعف، بی حوصلگی، بیماریهای روانی، بی حسی، اختلالات گوارشی، سکته قلبی، سکته مغزی و سرطانهای گوناگون، از جمله نمونههای اندک عوارض مشترک و متعدد مواد اعتیاد آور است.
علاوه بر این، هر یک از انواع گوناگون مواد مخدر، دارای عوارض خطرناک ویژه است که خوانندگان محترم میتوانند برای دستیابی به اطلاعات بیشتر به شماره 42 مجله مبلغان مراجعه نمایند.
*آسیبهای علمی
روشن است که مصرف مواد مخدر در پهنه علمی نیز خسارتهای فراوان و جبران ناپذیری بر جامعه بشری تحمیل میکند؛ زیرا از یک سو، دهها میلیون نفر بر اثر گرفتار شدن در دام اعتیاد به مواد مخدر، ترک تحصیل کرده، از ادامه تحصیلات باز میمانند که این خود، ضربه سنگینی است بر پیشرفت علوم؛ به ویژه آنکه گاهی در میان معتادان، استعدادهای بسیار درخشان و فوق العادهای دیده میشود که اگر به دره اعتیاد سقوط نمیکردند، به طور قطع و یقین، قلههای رفیع علمی و فنی را فتح میکردند.
از سوی دیگر، با کمال تأسف، بخش قابل توجهی از علم و دانش بشری در خدمت توسعه و تنوع مواد مخدر قرار گرفته است؛ به گونهای که کارآمدترین و مجهزترین لابراتوارهای ساخت مواد مخدر از تازهترین دانشهای فنی و تکنیکهای پیشرفته روز، ساخته و راه اندازی شده است و گروهی از محققان و اندیشمندان که باید وقت خویش را در راه پیشبرد علم و دانش در دانشگاهها و مراکز آموزشی و تحقیقاتی بگذرانند، خود را سرگرم تولید و تنوع بخشی به مواد مخدر و راههای گوناگون کاربرد آن کرده اند.
همچنین نباید از نظر دور داشت که اگر هزینههای هدر رفته در راه مواد مخدر، در زمینههای علمی انجام میشد، برکات زیادی به همراه میآورد.
----------
پاورقی
1) بقره/ 205.
2) مائده/ 64.
3) اعراف/ 142.
4) همان/ 86.
5) افق حوزه، ش 24، 29/822، ص 5 به نقل از کتاب آمارها پرده بر میدارند، اصغر جدایی، ص 108.
6) روزنامه ایران، 29/6/82، به نقل از کتاب آمارها پرده بر میدارند، ص 110.
7) راه زندگی، ش 144، فروردین 82 به نقل از کتاب آمارها پرده برمی دارند، ص 107.
8) بیش از 300 بار.
9) بقره/ 279.
10) اعراف/ 44.
11) ابراهیم / 22.
12) آل عمران/ 140.
13) کهف/ 87.
14) یونس/ 39.
15) اسراء/ 26 - 27.
16) غافر/ 43.
17) اعراف/ 31.
18) افق حوزه، ش 28، 23/5/82 به نقل از کتاب آمارها پرده بر میدارند، اصغر جدائی، ص 106.
19) نور/ 21.
20) بقره/ 195.
21) نساء/ 29.
22) رساله عملیه امام رحمه الله، مسئله 2630.
23) اعراف / 157.
24) مستدرک الوسائل، ج 3، ص 145.
25) همان، ص 146.
26) کنز العمال، ج 5، ص 368.
27) سنن ابی داود، ج 4، ص 90.
28) آخرین روش علمی ترک اعتیاد، اسماعیل یحیی زاده، ص 259.
29) همان.