-
۳۸۲
آیه وضو، آیه ششم سوره مائده که بخشی از آن، کیفیت وضو را بیان کرده است. شیعیان و اهل سنت، در معنای برخی واژگان این آیه با یکدیگر اختلاف دارند.
در قرآن آیه دیگری درباره کیفیت وضو گرفتن وجود ندارد ولی بیش از ۵۶۰ روایت در منابع روایی شیعه درباره وضو و جزئیات آن ثبت شده است.
جهت شستن دستها:
فقهای شیعه معتقدند برای وضو ساختن، شستن دستها از بالا به سمت نوک انگشتان واجب است ولی اهل سنت به اتفاق میگویند شخص مخیر است دستها را از پایین به بالا یا به عکس بشوید ولی شستن از پایین (از سر انگشتها) به بالا مستحب است.[۱] این اختلاف نظر علاوه بر روایات، به معنای کلمۀ «إلی» در این آیه نیز باز میگردد.
دلیل فقهای شیعه، روایاتی است که بیان میکند رسول خدا(ص) دستها را از بالا به پایین میشست[۲] و روایاتی از امامان معصوم(ع).[۳]
معنای «إلی» در آیه:
به اعتقاد شیعه، کلمه "إلی" در این آیه فقط برای بیان حد شستن و مقدار آن است نه جهت شستن، زیرا در زبان عربی کلمۀ «ید» به معنای «دست» سه کاربرد دارد:
از نوک انگشتان تا مُچ
از نوک انگشتان تا مِرفَق (آرنج)
از نوک انگشتان تا کتف.
در این آیه کلمه «إلی» مشخص میکند که میزان لازم در شستن دست، تا آرنج است و کاری به جهت شستن ندارد. به عنوان نمونه و در کاربردی رایج، اگر به نقاش گفته شود دیوار را تا اینجا رنگ بزن، هدف از «تا اینجا» بیان محدوده رنگ کردن است نه اینکه او قلمموی رنگ را از پایین تا آنجا بکشد، خصوصاً که در آیه، کلمه «مِن» که بیانگر آغاز جهت است نیامده تا «إلی» نشاندهنده انتهای مسیر باشد.
عمل و سنت رسول خدا(ص) که به وسیله اهل بیت آن حضرت بیان شده است، بهترین گواه بر این معناست.[۴][۵]
شستن یا مَسح پاها:
شیعیان با استناد به آیه و روایات اهل بیت(ع) معتقدند در وضو باید بر پاها مسح کشید[۶] و اهل سنت معتقدند باید پاها را شست. به نظر میرسد منشأ اختلاف در مسح یا شستن پا، اِعراب کلمه «اَرجُل» (پاها) دراین آیه و کیفیت عطف آن به ما قبل باشد.
کلمۀ «اَرجُلکُم» به دو گونه قرائت شده است: منصوب و مجرور.
قرائت مشهور:
مطابق قرائت مشهور لام «اَرجُلکُم» به فتح خوانده شده و منصوب است. در ادبیات عرب علت منصوب بودن این کلمه یکی از دو علت است:
«اَرجُلَکُم» عطف بر «بِرُؤوسِکُم» باشد که مفعول «اِمسَحُوا» و «مَحَلّاً منصوب» است، در این صورت پاها باید مانند سر مَسح شوند.
«اَرجُلَکُم» عطف بر «وُجوهَکُم» باشد که مفعول «اغسِلوا» و منصوب است، در این صورت پاها نیز مانند صورت و دستها باید شسته شوند.[۷]
شیعیان معتقدند علاوه بر سنت و روایات که احتمال اول را تأیید میکند، از جهت قواعد زبان عربی احتمال دوم با فصاحت قرآن ناسازگار است، زیرا در جایی که امکان عطفِ «اَرجُلَکُم» بر کلمه نزدیکی باشد، عطف بر مفعول جملۀ قبلی که پایان یافته و با «اِمسُحوا» جمله جدیدی شروع شده غیر فصیح و نامأنوس است. علت آمدن حرف جر «باء» بر سر «رُؤوسکم» نیز این است که مسح بخشی از سر و پاها (از نوک انگشت تا مفصل پا) کافی است.
دو بیان از اهل سنت:
برخی از دانشمندان اهل سنت گفتهاند شستن در آیه وضو شامل مسح هم میشود؛ یعنی شستن عبارت است از: تری و رطوبت بیشتر، اما عکس آن درست نیست؛ یعنی مسح شامل شستن نمیشود. بنابر این اگر کسی پاها را بشوید، حتما وظیفهاش را در وضو انجام داده است؛ زیرا بر فرض وجوب مسح، کسی که پا را شسته مسح هم نموده است، و اگر واقعاً شستن واجب باشد وضو با مسح صحیح نیست چرا که فقط مسح نموده، در حالی که شستن واجب بوده است.[۸]
در پاسخ میتوان گفت شستن و مسح کردن دو ماهیت جدا از هم هستند و هیچکدام بر دیگری صدق نمیکنند؛ یعنی نه به شستن مسح گفته میشود و نه به مسح شستن، و در عرف مردم اگر کسی پایش را بشوید نمیگویند مسح کرده است. اگر چنین چیزی صحیح بود اگر کسی به جای مَسح سر، آن را میشست وضویش صحیح بود، در حالی که خود اهل سنت چنین اعتقادی ندارند.[۹]
رشید رضا از دانشمندان اهل سنت میگوید: از نظر عقل هم میبینیم که شستن مناسبتر است؛ شستن نظافت است و این برای ایستادن در مقابل رب الارباب شایستهتر است.[۱۰]
ولی از آنجا که وضو از عبادات است و عبادات هم توقیفی هستند یعنی باید به همان صورتی که خدا و رسولش مشخص کردهاند انجام شوند ما نمیتوانیم به سلیقه خود چیزی از آن کم کرده یا بر آن بیفزاییم، اگر پاها تمیز هم نیستند میتوان قبل یا بعد از وضو آنها را شست نه اینکه کیفیت وضو را تغییر داد.[۱۱]
قرائت غیر مشهور:
در قرائت غیر مشهور لامِ «اَرجُلکُم» مجرور بوده و تنها یک احتمال ترکیبی دارد: عطف بر «رُؤوسِکُم» باشد که حکم آن مانند سَر، مسح کردن خواهد بود. در اینجا نیز برخی اهل سنت گفتهاند عطف «ارجل» بر «رؤوس» نه به این جهت است که مثل سر مسح شود، بلکه برای جلوگیری از اسراف آب در شستن پاها، عطف به رُؤوس شده که برای مسح آن آب کمی کافی است.[۱۲]
منظور از «کَعبَین» در آیه:
«کَعبَین»، تثنیه «کَعب» است و برای آن سه معنا ذکر شده است:
استخوان برآمده روی پا.
مفصل بین ساق پا و قدم پا که استخوان ساق بر روی آن قرار میگیرد.
استخوان (قوزک) بر آمده در دو طرف طرف مفصل پا.[۱۳]
در بیان چرایی و علت تعبیر «کَعبَین» در این آیه بین علمای شیعه و سنی اختلاف نظر است.
در نظر علمای اهل سنت کعب به معنای سوم (استخوان بر آمده در دو طرف طرف مفصل پا) است؛ در نتیجه از آنجا که در هر پا دو عدد قوزک وجود دارد، تعبیر به کَعبَین آمده است و منظور تنها یک پای شخص وضو گیرنده است. اما مَرافِق به جهت نگاه به تمام وضو گیرندگان جمع بسته شده است.[۱۴]
علمای شیعه با رد معنای سوم کعب، برخی معنای اول را برگزیدهاند و برخی معنای دوم را و تثنیه کعبین را نیز به جهت وجود کعب(استخوان برآمده روی پا یا مفصل ساق پا) در هر دو پا دانستهاند نه دو کعب موجود در یک پا.[۱۵][۱۶]
اشکالات نظریه اهل سنت:
طبق نظر اهل سنت هر انسان چهار کعب دارد، پس آوردن «کِعاب» -به صیغه جمع- نه تنها اشکالی نداشت بلکه هم با معنای سوم مورد نظر اهل سنت هماهنگی داشت و هم مطابق با سیاق و عبارت قبلی (مَرافِق) بود، در حالیکه قرآن از این تعبیر استفاده نکرده است.[۱۷][۱۸]
اگر منظور از آیه تنها یک پا باشد در این صورت چه بسا چنین نتیجهگیری شود که مسح بر یک پا کافی است؛ با آنکه بنابر فتوای اهل سنت شستن هر دو پا واجب است.
مشکل دیگر این است که در این صورت غایت و انتهای مسح و اینکه به سمت کدام کعب باید باشد مبهم خواهد بود.[۱۹]
ا----------
منابع:
الفقة علی المذاهب الخمسة، ص۸۰؛ الفقة علی المذاهب الاربعة، ج ۱، ص۶۵، مبحث بیان عدد السنن و غیرها
رجوع شود به:وسائلالشیعة ج ۱، ص۳۸۷، ابواب الوضوء، باب ۱۵، بَابُ کَیفِیةِ الْوُضُوءِ وَ جُمْلَةٍ مِنْ أَحْکَامِهِ.
وسائل الشیعة، ج۱، ابواب الوضوء، باب ۱۹ / ح ۱.
برای آگاهی بیشتر رجوع شود به: عطائی اصفهانی، علی؛ چرا؟ چرا؟؛ صص۲۷-۱۹.
شیخ کلینی از زراره نقل میکند که امام باقر(ع) فرمود:“آیا برای شما کیفیت وضوی پیامبر(ص) را نقل نمایم؟ عرض کردیم:آری، حضرت دستور داد که قدحی از آب حاضر کنند و آن را جلو روی خود گذارد، سپس آستینهای خود را تا آرنج بالا زد و کف دست راست خود را در آب وضو فرو برد و فرمود:در صورتی که دست پاک باشد باید چنین کرد. سپس مشت خود را پر از آب کرد و بر پیشانی خود ریخت و فرمود:«بسم الله» و آب را بر محاسن خود جاری ساخت و دست خود را بر صورت و پیشانی خود کشید. سپس دست چپ خود را پر از آب کرد و بر روی آرنج دست راست خود ریخت و آن را بر ساق دست خود کشید، آن گاه آب تا سر انگشتانش جاری شد. سپس دست راست خود را پر از آب کرد و بر آرنج دست چپ ریخت و بر ساق دست چپ خود کشید و آب را بر اطراف انگشتانش جاری ساخت و بعد جلو سر خود و روی پاهای خود را با تری باقیمانده در دست راست و دست چپ خود مسح کشید. زراره میگوید:امام باقر(ع) فرمود:شخصی از امیرمؤمنان(ع) درباره وضو پیامبر(ص) سؤال کرد. حضرت درست این جریان را برای او نقل فرمود. کلینی، کافی، ج ۳ ص، ۲۵، حدیث ۴
امام صادق(ع): (در وضو) بر قسمت جلوی یک چهارم سر و دو پا مسح کنید و در مسح پا ابتدا از پای راست شروع کنید. وسائل الشیعه، ج۱،ص ۴۱۸، امام باقر(ع): با استناد به آیۀ ۶ سورۀ مائده فرمودند:مسح بر پا (بعض پا) واجب است. تفسیر المیزان، ترجمه، موسوی همدانی،، ج ۵، ص۳۷۸،
توضیح بیشتر: گرچه کلمه «رُؤوسِکم» مجرور است، امّا مجموع آن و حرف «باء جَر»: بِرُؤوسِکُم، مفعول اِمسَحُوا بوده، در محل نصب و محلاً منصوب است، کلمه «اَرجُلَکُم» عطف به محل «بِرُؤوسِکُم» و محکوم به حُکم آن یعنی مَسح است، پس باید پاها را نیز مانند سر مسح نمود.
مفاتیح الغیب، ج ۱۱، ص۳۰۶، ؛ تفسیر المنار، ص۲۳۳،
نک: المیزان فی تفسیر القران، موسوی همدانی، ج ۵، ص۳۶۳،
تفسیر القران الحکیم (تفسیر المنار)، ج ۸، ص۳۳۱٫
طوسی، تهذیبالأحکام، ج ۱، ص۶۲، ح ۲۰؛ برای اطلاع بیشتر به تضارب آراء در این باب به رساله شیخ مفید، المسح علی الرجلین، ص۲۵ در این زمینه مراجعه کنید
الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج ۱، ص۶۱۱،
. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۲۸۸، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ ش؛ ر. ک: فرهنگ ابجدی عربی- فارسی، ص۷۳۰،
. ر.ک: فتح القدیر، ج ۲، ص۲۲، المقنعة، ص۴۴ - ۴۵،
. غنیة النزوع إلی علمی الأصول و الفروع، ص۵۸. همچنین در کتاب لغوی قاموس قرآن شبیه این مطلب آمده و نویسنده میگوید:تثنیه آمدن کعبین برای آن است که بفهماند در هر پا یک کعب وجود دارد درباره دستها که «المرافق» آمده روشن است که نسبت به عموم مردم است و گرنه معلوم است که هر شخص دو مرفق دارد و اگر «الی الکعاب» گفته میشد بیشتر احتمال میرفت که در هر پا دو قوزک مراد است. نک: قاموس قرآن، ج ۶، ص۱۱۳،
. تفسیر شاهی، ج ۱، ص۳۱، وی میگوید:کعبین گفتن دلیل است که مراد از کعب ظنبوب نیست چنانچه عامه گفتهاند، بلکه مفصل یا قبۀ قدم است چنانچه بعضی گفتهاند؛ زیرا که اگر مراد از کعبین ظنبوبین بود هر آینه لازم بود که به صیغۀ جمع (کعاب) میگفت نه تثنیه (کعبین) چون که در هر یک نفر چهار تا است در هر قدم دو تا؛ یکی راست دیگری چپ و آوردن مرفق با صیغۀ جمع (مرافق) موجب احتمال دیگری نمیبود؛ زیرا در یک نفر دو تا مرفق یکی در دست راست و دیگری در دست چپ است، از اینست جمع آوردن مرافق را باید مجموع افراد مکلفین حمل کرد تا اینکه مصداق محقق باشد و اما در کعب اگر جمع میگفت محتاج به حمل به افراد مکلفین نمیشد؛ از جهت تحقق جمع در هر فردی، پس تثنیه آوردن کعب دلیل است بر اینکه در هر فرد مکلف دارای دو تا کعب است؛ یکی در قدم راست و دیگری در قدم چپ.
تفسیر تسنیم، ج ۲۲، ص۹۶،
الانتصار فی انفرادات الإمامیة، ص۱۱۶
تفسیر تسنیم، ج ۲۲، ص۹۶.