وبلاگ تبلیغی بلاغ

محتوا و نرم‌افزارهای تبلیغی

20 داستان کوتاه از زندگی امام ره

  • ۳۷۷

خانم فریده مصطفوی (دختر امام) :

یادم می آید بچه که بودم و با توپ توی اتاق بازی می کردم توپ را زدم وشیشه شکست, آقا با ناراحتی آمدند که ما را تأدیب کنند که چرا این کار را کرده ایم؟ من گفتم خانم به ما گفتند در اتاق بازی کنید, عیبی ندارد. تا من این را گفتم, ایشان هیچ نگفتند و سرشان را پایین انداختند و از اتاق بیرون رفتند

 (برداشت هایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد ۱ صفحه ۸۰)

 

*********************

حق ندارم به خانم دستور بدهم

خانم زهرا مصطفوی (دختر امام) :

 «من ندیدم در طول زندگی، امام به خانمشان بگویند: در را ببندید. بارها و بارها میدیدم که خانم میآمدند و کنار آقا مینشستند ولی امام خودشان بلند میشدند و در را میبستند و حتی وقتی پا میشدند، به من هم نمیگفتند که در را ببندم. یک روز به آقا گفتم: «خانم که داخل اتاق میآیند، همان موقع به ایشان بگویید در را ببندند. » گفتند: «من حق ندارم به ایشان امر کنم!» حتی به صورت خواهش هم از ایشان چیزی را نمیخواستند. » (برداشت هایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد ۱ صفحه ۸۷)

*********************

چرا شما نشسته اید؟

خانم صدیقه مصطفوی (دختر امام) :

یک روز من در خدمت امام ایستاده بودم و دخترهایم نشسته بودند. ایشان با ناراحتی به بچه ها گفتند: بلند شوید و بروید. اصلاً وقتی مادر جلوی شما ایستاده چرا شما نشسته اید بلندشوید از جایتان

 (برداشت هایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد ۱ صفحه ۳۴)

*********************

کنجکاوی نمی کردند

همسر امام:

امام کم نصیحت می کردند. از هفت سالگی در تربیت دینی دقت داشتند؛ یعنی می گفتند از هفت سالگی نماز بخوان. می گفتند اینها (بچه ها) را وادار به نماز کن تا وقتی ۹ ساله شدند عادت کرده باشند. من به ایشان می گفتم تربیت های دیگر با من، نمازشان با شما، شما بگو، من که می گویم گوش نمی کنند. خودشان مقید بودند و می پرسیدند، اما همین که بچه ها می گفتند نماز خوانده ام قبول می کردند و کنجکاوی نمی کردند. (برداشت هایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد ۱ صفحه ۴۲)

*********************

در مجالس غیبت شرکت نکنید

خانم فاطمه طباطبایی (عروس امام)

یک روز قبل از اینکه امام به بیمارستان بروند توصیه ای در مورد غیبت کردند. نمی گفتند غیبت نکنید چون آن را نباید بکنیم بلکه می گفتند: ( (سعی کنید حتی در مجالسی که غیبت می شود شرکت نکنید. ) ) ایشان در پرهیز از غیبت و مسخره کردن خیلی تأکید داشتند.

 (برداشت هایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد ۱ صفحه ۵۹)

*********************

برای پست انقلاب نکردیم

خانم فاطمه طباطبایی (عروس امام)

امام ما را تصدی پستهای حساس منع می کردند؛ مثلاً دوست نداشتند دخترشان نماینده مجلس بشود. چون می گفتند: ( (دلم نمی خواهد این احساس و توهّم پیدا شود که به خاطر منسوب بودن به من، دخترم فلان پست را گرفته است. یا می گفتند: ( (ما انقلاب نکردیم که پست بین خودمان تقسیم کنیم و اصلاً برای اینکه این شایعه در ذهن مردم بوجود نیاید دنبال این کارها نروید. هزار جور کار دیگر هست که می توانید آنها را انجام دهید.   (برداشت هایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد ۱ صفحه ۵۱)

*********************

برو آخوند بشو

آقای سید رضا مصطفوی (نوه امام)

یک روز وارد اتاق امام شدم دیدم آقا مسیح نوه امام هم پیش ایشان هستند. . . امام رو به مسیح کردند و فرمودند: "اگر می خواهی در جهان سعادتمند باشی, برو آخوند شو. که بتوانی همیشه از حق دفاع کنی و جلوی ناحق باستی و از چیزی نترسی و به حق عمل کنی. حتی اگر برای خودت ناگوار باشد

 (برداشت هایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد ۱ صفحه ۶۰)

*********************

چگونگی رفتار زن و شوهر هنگام عصبانیت

خانم زهرا مصطفوی (دختر امام) :

تنها یکی دو مورد بوده که ایشان به ما نصیحت هایی کرده اند. یکی در ازدواج دختر خودم بوده که موقعی که خطبه عقد ایشان را خواندند و ما خصوصی خدمت ایشان بودیم به دختر من نصیحت کردند که: «تو هر وقت شوهرت وارد می شود و دیدی خیلی عصبانی است و حتی در آن عصبانیت به تو تهمت زد و یک چیزهای خلاف گفت، تو در آن موقع به ایشان هیچی نگو، بعد از آنکه از عصبانیت افتاد، بعدها بگو این حرفت تهمت بوده» و بعد برگشتند رو به داماد کردند و گفتند: «شما هم همین طور، اگر یک وقتی وارد شدید و دیدید ایشان عصبانی است، آن موقع تذکرات را ندهید» (برداشت هایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد ۱ صفحه ۵۴)

*********************

همیشه کفش هایشان را دستمال می کشیدند

خانم زهرا اشراقی (نوه امام) :

امام در نجف هر وقت می خواستند به حرم مشرف بشوند، همان طوری که خانم می گویند، همیشه کفش هایشان را دستمال می کشیدند. یک آیینه هم توی حیاط داشتند که جلوی آن می رفتند و محاسن را شانه می زدند، عطر می زدند و از خانه بیرون می رفتند. ایشان حتی مستحبات را هم ترک نمی کردند. همیشه هم این را به ما می گفتند.  (برداشت هایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد ۲ صفحه ۱۵۶)

*********************

پیش بند برای غذا

خانم زهرا اشراقی (نوه امام) :

هرگاه امام می خواستند غذا بخورند دستمالی بلند شبیه پیش بند بود را جلوی گردن و سینه خود قرار می دادند تا احیاناً غذایی روی لباس ایشان نریزد و لباسشان لک نگیرد

 (برداشت هایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد ۲ صفحه ۱۶۰)

*********************

از این گوشت نمی خورم

خانم مرضیه حدیدچی:

یکی از خصوصیات بارز امام این بود که حتی در مملکت کفر هم حقوق و قوانین اجتماعی آن را رعایت میکردند. از جمله وقتی در پاریس برادران پولی جمع کرده و گوسفندی خریدند و آن را در پشت حیاطی که امام برای نماز به آنجا میآمدند ذبح کردند و به مناسبت شب عاشورا مقداری از آن خوراک را تهیه کردند و مقداری از آن را هم به منزل امام فرستادند. چون در فرانسه قانونی وجود دارد که طبق آن ذبح هر حیوانی در خارج از کشتارگاه به خاطر رعایت مسائل بهداشتی ممنوع است تا امام از چنین قانونی اطلاع یافتند، فرمودند: چون تخلف از قانون حکومت اینجا شده است، من از آبگوشت نمیخورم.

 (برداشت هایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد ۴ صفحه ۲۹۱)

*********************

از فقر مردم گریه می کردند

حجه الاسلام محمد علی انصاری کرمانی:

علاقه امام به مردم, یک علاقه عادی نیست, یک عشق است. . . واقعاً امام برای مردم می سوزند و مانند یک پدر مهربان همیشه برای فرزندان پاک خود سعادت آرزو می کنند امام بارها در کنار تلویزیون که صحنه های دلخراش فقر و محرومیت نشان داده می شود گریه کرده اند.

 (برداشت هایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد ۱ صفحه ۲۱۸)

 

*********************

تا اذان شد برخاستند

حجه الاسلام فرقانی

ظهر آن روزی که مرحوم حاج آقا مصطفی رحلت کرده بودند و منزل امام پر بود از کسانی که برای تسلیت به محضر ایشان می آمدند. وقتی همه رفتند، تا اذان ظهر شد امام بلند شده و تشریف بردند و وضو گرفتند و فرمودند: «من می روم مسجد» گفتم ای وای، آقا امروز هم برنامه همیشگی نماز جماعت خود را ترک نمی کنند. لذا به یکی از خادمها گفتم زود برود به خادم مسجد خبر دهد. وقتی مردم فهمیدند که امام به مسجد می آیند جمعیت از هر طرف به مسجد ریختند. (برداشت هایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد ۳ صفحه ۵۴)

*********************

نماز جماعت را سریع می خواندند

یکی از محافظین بیت امام:

من بارها پشت سر آقا در صف نماز جماعت ایستاده ام. امام همیشه در نماز جماعت رعایت مأمومین را نیز می نمودند و نماز را طولانی نمی کردند و طوری نماز را ساده برگزار می نمودند که اگر شخص دیگری جای آقا بود من فکر می کردم که نماز او اشکال دارد. نماز امام در جماعت بسیار ساده و پر محتوا بود

 (برداشت هایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد ۳ صفحه ۶۳)

*********************

از پانزده سالگی نماز شب می خواندند

خانم نعیمه اشراقی (نوه امام) :

خویشاوندان امام که از پانزده سالگی با ایشان بودند، می گفتند: «از پانزده سالگی ایشان که ما در خمین بودیم، آقا یک چراغ موشی کوچک می گرفتند و می رفتند به یک قسمت دیگر که هیچ کس بیدار نشود و نماز شب می خواندند. » خانم می گویند: «تا حالا نشده که من از نماز شب ایشان بیدار شوم. » چون چراغ را مطلقاً روشن نمی کردند. نه چراغ اتاق را روشن می کردند، نه چراغ راهرو را و نه حتی چراغ دستشویی را. برای اینکه کسی بیدار نشود، هنگام وضوی نماز شب، یک ابر زیر شیر می گذاشتند که آب چکه نکند و صدای آن کسی را بیدار نکند.  (برداشت هایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد ۳ صفحه ۱۱۳)

*********************

دستمال کفاف اشکشان را نمی داد

خانم فاطمه طباطبایی (عروس امام) :

رمضان سال قبل از رحلت امام را خوب به یاد دارم. بعضی وقتها هر بار که به دلیلی نزد ایشان می رفتم و سعادت پیدا می کردم با ایشان نماز بخوانم، وارد اتاقشان که می شدم می دیدم قیافه ایشان کاملاً برافروخته است و چنان اشک می ریختند که دیگر دستمال کفاف اشکشان را نمی داد و کنار دستشان حوله می گذاشتند. امام شبها چنین حالتی داشتند و این واقعاً معاشقه ایشان با خدا بود.

 (برداشت هایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد ۳ صفحه ۱۳۳)

*********************

در هر فرصتی قرآن می خواندند

حجت الاسلام انصاری کرمانی:

امام بعد از نماز شب تا هنگام نماز صبح قرآن می خواندند. پس از نماز صبح نیز قرآن می خواندند. ایشان در هر فرصتی که بین کارها فراغت داشتند، قرآن قرائت می کردند و روزانه هشت مرتبه قرآن می خواندند. امام ماهی یک مرتبه قرآن را تمام می کردند.

 (برداشت هایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد ۳ صفحه ۴)

*********************

به آقای خامنه ای نگاه خاصی می کردند

خانم فرشته اعرابی (نوه امام) :

آقای خامنه ای خدمت ایشان بودند. یک نگاهی ایشان به آقای خامنه ای کردند، یک نگاهی ایشان داشتند ـ دیگر تقریباً نمی توانستند راحت صحبت کنند ـ که من خدمتشان بودم، با یکی دیگر از بستگان گفتم به این نگاه، نگاه کن، اصلاً این نگاه طبیعی نیست, یک دنیا محبت است. به اضافه اینکه آن موقع عقلمان نرسید که با این نگاه دارند مسئولیت را منتقل می کنند. با این نگاه دارند بار را منتقل می کنند. آن موقع ما عقلمان نرسید، چون آنقدر امیدوار بودیم (برداشت هایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد ۱ صفحه ۳۱۸)

*********************

آخرین سفارش در آخرین وداع

خانم زهرا اشراقی (نوه امام) :

آقا ساعت ۱۲ ظهر همان روز (رحلت) گفتند خانمها را صدا بزنید، کارشان دارم. وقتی خانمها رفتند، گفتند: «این راه، راه سختی است» و بعد هی می گفتند: «گناه نکنید». بعد گفتند که آقایان توسلی، آشتیانی و انصاری بیایند. صحبت هایی راجع به اختلاف نظر فقها کردند، که نمی دانم چه بود؟

ساعت ۱۰ و ۲۰ دقیقه شب بود که نوار صاف شد. پاسداران ریختند و شروع به گریه کردند، صورت امام گرم گرم بود. چقدر این صورت لاغر و مریض، درشت و روشن شده بود. چقدر نورانی بود. ده روز درد کشنده داشتند، ولی حرفی نمی زدند. هر بار می پرسیدیم: «آقا چطورید؟» می گفتند: «ان شاء الله تو سلامت باشی» (برداشت هایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه جلد ۱ صفحه ۳۲۵)

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

نرم‌افزار اندروید تبلیغی بلاغ

نرم افزار بلاغ جهت دسترسی راحت به محتوای تبلیغی برای مناسبت‌های شمسی و قمری و مطالب مورد نیاز مبلغ و سخنران طراحی شده. قسمت‌های مختلف نرم افزار شامل موارد ذیل می‌باشد: ماه‌های قمری، ماه‌های شمسی، منبر و احکام، نوحه و مرثیه و...

متن کامل