-
۳۰۰
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
سـیـد
مـجـتـبـی تـهـرانـی مـعـروف بـه نـواب صـفـوی ، در سـال 1303 شـمـسـی در
خانوادهای روحـانـی و اصـیـل و از دودمان پیامبر گرامی اسلام (صلی الله
علیه و آله و سلم ) از پدر و مادری با تقوا در خانه محقری در خانی آباد
تهران قدم به عرصه وجـود گـذاشـت . وی بـا عـلاقـه و عـشـقـی وصـف
نـاشـدنـی بـه روحـانـیـت و بـه قـصـد ادامـه راه آبـاء و اجـداد خـود، در
اواخـر سـال 1320، پـس از طـی تحصیلات ابتدایی و متوسطه ، رهسپار حوزه نجف
شد. وی عنوان نواب صفوی را از خاندان مادر به ارث برده است . پدر او مرحوم سید جواد میرلوحی ، دانشمندی روحانی بود که در اثر فشار حکومت رضاخان مجبور به ترک لباس روحانیت شد، اما از طریق تصدی وکالت دادگستری همچنان به داد مظلومان میرسید. مرحوم سید جـواد در سـال 1314 یا 15 در اثر مشاجره و درگیری لفظی با (داور) وزیر عدلیه رضاخان ، غیرت علویش به جوش آمد و یک سیلی نثار وی کرد که در اثر آن سه سال به زندان افتاد.
شـهـیـد نـواب صـفوی پس از وارد شدن به کانون علم و فضیلت یعنی نجف اشرف ، بدون کوچکترین درنگی به فراگیری مقدمات پرداخت و روابط تنگاتنگی با علمای دلسوز و بیدار و مبارز از جمله صاحب کتاب جهانی و کم نظیر الغدیر، آیه الله علامه مینی (ره ) برقرار کرد.
آیه الله خامنهای رهبر معظم انقلاب درباره شهید میفرمایند:
بـایـد گـفـت کـه اولیـن جرقههای انـگـیـزش انـقـلابـی اسـلامـی بـوسـیـله نـواب در مـن بـوجـود آمـد و هـیـچ شـکـی نـدارم کـه اولیـن آتـش را در دل ما نواب روشن کرد.
اعدام انقلابی کسروی و اعلام موجودیت فدائیان اسلام
بعد از شهریور 1320 و شروع جنگ جهانی دوم ، آتش جنگ بخشی از جهان را در کام خود فرو برده بود. ایران نیز در شرایط دشواری قرار داشت ، از یـک طـرف مـورد تـاخـت و تـاز نـیـروهـای متجاوز متفقین قرار گرفته بود، و از طرف دیگر سودجویانی قلم بمزد و اجیر، از آزادی سوء استفاده میکردند و از طـریـق تـرویـج فـرهنگ غربی به جان مسلمانان افتاده بودند و در صدد بودند تا هر چه دیکتاتوری رضاخانی از طریق زور و قلدری نتوانسته بود انجام دهد. از طریق قلم و نگارش با مخدوش نمودن تاریخ اسلامی و انجام دهند.
"احـمـد کـسـروی " از جـمـله افـرادی بـود کـه خـط مـعـارض و مـهـاجـم عـلیـه اسـلام و تـشـیـع را دنـبـال میکرد. او نه تنها در کتاب "شیعی گری " به روحانیت ، مقدسات اسلامی ، پیشوایان مذهب تشیع و امامان بحق و معصوم (علیهم السلام ) حمله میکند، بلکه در کتابهای صوفی گری ، بهائی گری ، مادی گری و حتی تاریخ مشروطیت ، مقدسات دینی و روحانیت را مورد حمله قرار میدهد.
شهید نواب صفوی با کتابهای ضد اسلامی کسروی در نجف آشنا و موجی از احساسات مذهبی و دینی وجودش را فرا گرفت . کتابها را نزد علما برد و از آنها نظر خواست . همه حکم به مهدورالدم بودن نویسنده کتابها میدادند.
سید مجتبی در اواخر 1323، وارد تهران میشود و بدون فوت وقت به خانه کسروی میرود و او را از گفتن و نوشتن سخنان توهین آمیز به اسلام و ائمه شیعه (علیهم السلام ) و روحانیت بر حذر میدارد و وقتی مطمئن میگردد که کسروی با طرح و هدف معین حرکت نمود و اصلاح پذیر نیست ، آماده اجرای حکم الهی میگردد.
هـشـتم اردیبهشت 1324، کسروی را در سر چهار راه حشمت الدوله غافلگیر کرده و به او حمله میکند ولی توسط پلیس دستگیر میگردد که در اثر فشار مردم با قید کفالت آزاد میشود و بعد از آزادی از زندان ، موجودیت فدائیان اسلام را طی یک اعلامیه رسمی با جمله هو العزیز و تیتر ((دین و انتقام )) اعلام کرده و اعدام کسروی را پیگیری مینماید.
نـواب صـفـوی بـه تـدریـج بـا جـاذبه خود، جوانانی چون شهید سید حسین امامی را جذب نموده و سرانجام در ساعت 10 صبح 20 اسفند 1324، بر کسروی یورش برده و او را زیر ضربات اسلحه سرد و گرم قرار میدهد و چون فرشته قهر جانش را میگیرد و جهان اسلام را از فتنه و فساد او و اربابانش رها میسازد.
متعاقباً فدائیان اسلام و مجریان حکم الهی دستگیر شده و خبر اعدام انقلابی کسروی در همه جا منتشر میشود و مردم مسلمان را غرق در شادی و سرور میکند.
بعد از سال 1327، که جنبش ملی شدن صنعت نفت به اوج خود رسید و فعالیت گروههای مخالف رژیم علنی شد و اقلیت موجود در مجلس مانع تصویب قـرار داد "گـس گـلشـائیـان " گـردید، رژیم استبدادی شاه برای اینکه حتی اقلیت مخالفی نیز وارد مجلس نشود، توسط "هژیر" دست به تقلب در انـتـخـابـات زد و بـه بـهانه ترور شاه و دست داشتن آیه الله کاشانی در این ترور، ایشان را بازداشت و به لبنان تبعید کرد تا بتواند اهداف و منافع استعمارگران را راحتتر تاءمین نماید.
فـدائیـان اسـلام "هـژیـر" را اعـدام انـقـلابی کردند و با نامزد نمودن آیه الله کاشانی و مصدق ، گروه اقلیت دوباره به مجلس راه یافت . با وجود ایـنـکـه نـواب مـیـانـه خـوبـی بـا مـلی گراها نداشت ، اما به توجه به رهبریت آیه الله کاشانی و به منظور حفظ وحدت مبارزات اسلامی و ملی ، از همگامی و همراهی با آنها دریغ نورزید.
اعدام انقلابی رزم آرا
رزم آرا نـخـسـت وزیـر رژیـم پـهـلوی و دسـت نـشـانده انگلستان با ملی شدن صنعت نفت بشدت مخالفت میکرد و اعتقاد داشت که ملت ایران توانائی و لیـاقـت اداره ایـن صـنـعـت عـظـیـم را نـدارد و نمیتواند از عـهده چنین کاری بر آید، و به عناوین مختلف در تصویب این قانون در مجلس شورای ملی کارشکنی میکرد.
فدائیان اسلام که در جهت اعتلای آرمان ملت ایران قدم بر میداشتند تصمیم به اعدام انقلابی رزم آرا میگیرند.
در روز 16 اسـفـنـد 1329 زمـانـی کـه اتومبیل نخست وزیر جلوی مسجد امام (شاه سابق ) توقف میکند و نخست وزیر جهت شرکت در ختم آیه الله فیض قـصـد ورود بـه صـحـن مـسجد را داشت ، شهید خلیل طهماسبی بر درنگ از پشت سر با شلیک سه گلوله او را از پای در میآورد اما خود او هم توسط ماءموران دستگیر میشود. مرحوم طهماسبی در بازجویی اعتراف میکند و میگوید:
من نمیگویم سمندر باش یا پروانه باش
چون به فکر سوختن افتادهای مردانه باش
بلی من هستم و باکی از کشته شدن ندارم ، برای اینکه خدای متعال میفرماید:
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
پس شما این را مسلم بدانید کسی که شخصیتی را تشخیص داد خائن به دین و مملکت است ترس از کشته شدن ندارد. آنها زندهاند. ما معتقد به این حقایق هستیم .))
قتل رزم آرا باعث شادی مردم شد و در دل رژیم چنان وحشتی انداخت که دولت بعدی (حسین علاء) نتوانست با ملی شدن صنعت نفت مخالفتی نماید و مجبور به استعفا گردید و مجلس ، مصدق را به نخست وزیری انتخاب کرد.
آیه الله کاشانی در مصاحبهای در رابطه با قتل رزم آرا چنین اظهار نظر کرد:
((ایـن عـمـل (هلاکت رزم آرا) به نفع ملت ایران بود و آن گلوله و ضربه عالیترین و مفیدترین ضربهای بود که به پیکر استعمار و دشمنان ملت ایران وارد آمد))
و در مصاحبهای دیگر اظهار میدارند:
((... نـخـست وزیر مقتول در زمان حیات خود از منافع شرکت نفت جنوب و سیاست استعماری انگلستان بشدت حمایت میکرد. چون عموم طبقات مردم ایران بـا تـصـمـیـم قـطـعـی و خلل ناپذیری برای کوتاه کردن دست طمع سیاست استعماری نفت جنوب قیام کرده بودند، پافشاری رزم آرا برای مقاومت در مقابل افکار عمومی ملت ایران و حمایت از شرکت نفت باعث خشم شدید و عمومی مردم ایران گردید و جوانی غیور، وطن پرست و متدین از میان مردم ایران برخاست و نخست وزیر بیگانه پرست را به جزای اعمال خود رسانید...)
در مـرداد 1331، مـاده واحـدی بـه تـصـویـب مـجـلس رسـیـد کـه چـون خـیـانـت حـاجـیـعـلی رزم آرا بـر مـلت ایـران ثـابـت گـردیـده ، هـرگـاه قـاتـل او اسـتـاد خـلیـل طـهـمـاسـبـی بـاشـد بـه مـوجـب ایـن قـانـون مـورد عـفـو قـرار میگیرد و بـالاخـره در 23 آبـان هـمـان سال ، طهماسبی پس از دو سال و اندی از زندان آزاد گردید.
آیـه الله کـاشـانـی در پـی آزادی شهید طهماسبی او را به عنوان ((شمشیر بران اسلام )) و ((مجری اراده و افکار ملت ایران )) مورد ستایش قرار داد.(201)
پایان کار فدائیان اسلام
فدائیان اسلام از راه تشکیل جلسات تفسیر قرآن و اسلام شناسی بر اساس مکتب تشیع ، به فعالیت خود ادامه میدادند و پرچم سبز و سفید خود را با کلمات زیبای ((لااله الا الله ، محمد رسول الله و علی ولی الله )) آراسته بودند.
در دولت حـسین علاء پیوستن ایران به پیمان بغداد مطرح که در حقیقت ایران یکی از اقمار منطقه انگلیس و آمریکا میشد. فدائیان اسلام در 25 آبان کـه عـلاء بـرای شـرکت در ختم مرحوم سید مصطفی کاشانی وارد مسجد امام (شاه سابق ) شد توسط مظفر ذوالقدر یکی از اعضای فدائیان اسلام هدف قرار گرفت اما گلوله به او اصابت نکرد و جان سالم به در برد.
در اول آذر 1334، نـواب و خـلیـل طهماسبی و عبد الحسین واحدی و جمعی دیگر از فدائیان اسلام دستگیر شدند و در یک محاکمه فرمایشی نواب ، سید محمد واحدی و مظفر ذوالقدر محکوم به اعدام و همگی در حالی که اذان میگفتند، تیرباران شدند.
جـمـعـیـت فدائیان اسلام و بخصوص رهبر آن ، نواب صفوی و معاون او، سید عبد الحسین واحدی در تقویت و روی کار آمدن جبهه ملی و تصویب ملی شدن صنعت نفت ایران و انتخاب اعضای جبهه ملی به نمایندگی مجلس و بازگشت آیه الله کاشانی از تبعید، نقش اساسی داشتند و اگر قیام مسلحانه آنها نمیبود و رژیم پهلوی از این جمعیت حساب نمیبرد، هیچکدام از موضوعات یاد شده عملی نمیشد.
نامه شهید نواب صفوی به دکتر مصدق
شهید قبل از کودتای 28 مرداد 1332، در نامهای به دکتر مصدق او را از سقوط دولت در آینده با خبر و به وی جهت اجرای احکام الهی هشدار میدهد.
((هو العزیز
آقای دکتر محمد مصدق نخست وزیر
پس از سلام ،
شما و مملکت در سختترین سراشیب سقوط قرار گرفتهاید. چناچه احساس کرده و معتقد شده باشید که نجاتبخش شما و مملکت ، اجرای برنامه مقدس پـیـغـمـبـر اکـرم (صـلی الله عـلیـه و آله و سـلم ) میباشد و پـس از تـمـام جـریـانـات گـذشـتـه آمـاده اجـرای احـکـام مـقـدس اسـلام بـاشـیـد، قـول میدهم که شما و مملکت را به یاری خدای توانا و به برکت اجرای احکام و تعالیم عالیه اسلام از هر بدبختی و سقوط و فسادی حفظ نموده ، به منتهای عزت و سعادت معنوی و اقتصادی برسانم .))
8 شوال المکرم ه ق 1372
30 خرداد ماه ه ژ 1332
شهید از زبان همسرش
خانم "نیر السادات احتشام رضوی " چنین میگوید:
((... خدا رحمت کند، مادرش میفرمود: نواب یک استعداد خاصی داشت ... اینقدر استعدادش فوق العاده بود که سالی دو کلاس میخواند.
بـعـد از ایـنـکـه دوران ابـتـدایـی تـمـام میشود در دبـیـرسـتـان صـنـعـتی ((ایران - آلمان )) شروع به درس خواندن میکند... و در همان دوران تـحـصـیـل بـه نـفع اسلام و علیه پهلوی مبارزه میکند. او یک حالت مبارزه و یک روح با شهامتی داشت که عجیب بود. در همان زمان ، مجلس قانونی را تـصویب میکند که نواب مخالفت میکند او 1500 و 1600 و نفر از دانش آموزان را جمع میکند و تظاهراتی را جلوی مجلس راه میاندازد که رژیم را وا میدارد تـا در خواست فوق را بپذیرد. اما نواب و همراهانش پذیرش زبانی را کافی ندانسته ، در خواست پذیرش مکتوب موضوع را میکنند. لکن عوامل رژیم بجای پاسخ مثبت اقدام به تیراندازی میکنند که در نتیجه یک نفر به شهادت میرسد...
بـعـد از ایـنـکـه دیـپـلم میگیرد به آبادان میرود و وارد شرکت نفت میشود. آنجا که کار میکنند یکی از متخصصین انگلیسی به یکی از کارگرها سـیلی می زند. آقای نواب بسیار برانگیخته میشود و میگوید: وای بر شما که یک کارگر ایرانی را یک انگلیسی بزند و همه سکوت کنند، در حـالی کـه آنـان در کـشور ما هستند و از منافع ما استفاده میکنند، و یک عده کارگر را علیه آنان جمع میکند. آن متخصص انگلیسی میآید و عذر خواهی میکند، ولی شهید نواب میگوید، نه خیر باید قصاص بشود، که این امر منجر به شورش میگردد. آنگاه تصمیم میگیرند نواب را از بین ببرند که دوستان نواب او را مخفیانه از بصره به عراق میفرستند.))
نامه شهید به فرزند خویش
شهید در فروردین 1334، خطاب به فرزندش مهدی ، نامهای مینویسد و او را به فراگیری حقایق قرآنی دعوت میکند:
((فرزندم مهدی عزیز:
صـفـحـه دلت بـایـد آئینه ای باشد که حقایق قرآنی در آن منعکس گردیده و از آن به قلوب دیگران رسیده ، محیط شما و اجتماع دور و نزدیک شما را منور کند. این قرآن و آن صفحه دل پاک شما.
سلامی برای همیشه از دلم برایت ، و محبت خدا و محمد و آلش همیشه در دلت .